گنجور

شمارهٔ ۱۰۰۸

چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری
خال مشکین رخ رنگین لب شیرین داری
تو چه دانی ز من و حال من ای شمع چگل
که چو من عاشق دل سوخته چندین داری
بی نیازی و نیازت بمن بیدله نیست
پادشاهی و فراغ از من مسکین داری
گفتة رسم وفا دارم و آئین جفا
آن نداری سر یک موی ولی این داری
ای صبا نکهت آن زلف مگر نشنیدی
که هوای چمن و برگ ریاحین داری
دعوی زنده دلی از تو تکونیست کمال
گر شب فرقت جانان بر بالین داری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری
خال مشکین رخ رنگین لب شیرین داری
هوش مصنوعی: چشمان بازیگوش و دل پر از سنگینی داری، بر روی چهره‌ات خال سیاهی هست و لب‌هایت هم رنگین و شیرین به نظر می‌رسند.
تو چه دانی ز من و حال من ای شمع چگل
که چو من عاشق دل سوخته چندین داری
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی که من چه حالتی دارم، ای شمع زیبا! که مانند من عاشق دل‌سوخته، خیلی‌ها وجود دارند.
بی نیازی و نیازت بمن بیدله نیست
پادشاهی و فراغ از من مسکین داری
هوش مصنوعی: بیدلیل بودن تو نسبت به نیاز و بی‌نیازی من، بیانگر این است که تو در مقام پادشاهی، از من که مسکین هستم، بی‌نیازی و آزادی داری.
گفتة رسم وفا دارم و آئین جفا
آن نداری سر یک موی ولی این داری
هوش مصنوعی: من وفا و忠誠 را می‌شناسم و می‌دانم که تو از جفا و خیانت بیزاری. تو حتی نمی‌توانی به اندازه یک موی سر به کسی وفادار باشی، اما در دل این ماجرا یک حقیقت را داری.
ای صبا نکهت آن زلف مگر نشنیدی
که هوای چمن و برگ ریاحین داری
هوش مصنوعی: ای وزنده، آیا بوی خوش آن زلف محبوب را حس نکردی؟ انگار که تو هم هوای چمن و بوی گل‌های خوش را داری.
دعوی زنده دلی از تو تکونیست کمال
گر شب فرقت جانان بر بالین داری
هوش مصنوعی: اگر در شب جدایی از محبوب به سر می‌بری، ادعای زنده دلی تو بی‌اعتبار است.