گنجور

شمارهٔ ۸۷

هر آن حدیث که در دعویِ محبّت توست
به قامت تو و عهدم که راست است و درست
از آن به راه غمت شاد می روم که مرا
بدین طریق روان کرد عشق روز نخست
ز سالکان ره عشق بر سر کویت
که پا نهاد که از آبروی دست نشست؟
بدین خوشم که ز باران اشک و تخم وفا
مرا ز مزرع دل جز گیاه مهر نرست
خیالیا همه عمرت به جست و جوی گذشت
که هرگز آن مه بی مهر خاطر تو نجست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر آن حدیث که در دعویِ محبّت توست
به قامت تو و عهدم که راست است و درست
هوش مصنوعی: هر داستانی که درباره عشق و محبتی که به تو دارم بیان می‌شود، به اندازه‌ی قد و قامت تو ارزشمند و راستین است. عهد و پیمانی که با تو بسته‌ام، نیز به همین اندازه صحیح و درست است.
از آن به راه غمت شاد می روم که مرا
بدین طریق روان کرد عشق روز نخست
هوش مصنوعی: به خاطر عشق روز اولی که به من الهام بخشید، با شادی از مسیر غم تو عبور می‌کنم.
ز سالکان ره عشق بر سر کویت
که پا نهاد که از آبروی دست نشست؟
هوش مصنوعی: در مسیری که عاشقان به سمت تو می‌آیند، چه کسی جرأت دارد پا به کوی تو بگذارد وقتی که آبرو و حیثیتش در خطر است؟
بدین خوشم که ز باران اشک و تخم وفا
مرا ز مزرع دل جز گیاه مهر نرست
هوش مصنوعی: من خوشحالم که از باران اشک و بذر وفا، جز گیاه محبت در بستان دل من رشد نکرده است.
خیالیا همه عمرت به جست و جوی گذشت
که هرگز آن مه بی مهر خاطر تو نجست
هوش مصنوعی: تمام عمرتان را در خیال و آرزو به سر می‌برید، در حالی که هیچ‌گاه نتوانسته‌اید آن زیبای بدون محبت را پیدا کنید.