گنجور

شمارهٔ ۸۶

نقدی ست دل که سکّهٔ محنت به نام اوست
آن طایری که سلسلهٔ عشق دام اوست
با جم چه کار مست خرابات عشق را
چون آب خضر باده و خورشید جام اوست
از محرمان خلوت خاص است هرکه را
چشم امید بر کرم و لطفِ عام اوست
آزاده یی که بر درِ خلوت سرای یار
در سلک بندگی ست، سعادت غلام اوست
دل ابروی تو را مه نو گفت، عیب نیست
عیبی که هست در سخن ناتمام اوست
گرم از حدیث نظم خیالی ست درس عشق
زیرا که فتح باب معانی کلام اوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نقدی ست دل که سکّهٔ محنت به نام اوست
آن طایری که سلسلهٔ عشق دام اوست
هوش مصنوعی: دل گرانبهایی است که با درد و رنج به دست آمده است و این دل مثل پرنده‌ای است که در دام عشق گرفتار شده است.
با جم چه کار مست خرابات عشق را
چون آب خضر باده و خورشید جام اوست
هوش مصنوعی: با جم چه ارتباطی داری؟ در میخانه عشق، حالتی شبیه به آب خضر را تجربه کن، چرا که شراب و نور خورشید، هر دو از آن جام خاص اوست.
از محرمان خلوت خاص است هرکه را
چشم امید بر کرم و لطفِ عام اوست
هوش مصنوعی: هر کسی که به رحمت و لطف فراگیر او امید دارد، از نزدیکان و دوستان خاص او محسوب می‌شود.
آزاده یی که بر درِ خلوت سرای یار
در سلک بندگی ست، سعادت غلام اوست
هوش مصنوعی: آزادی که در برابر درب حریم محبوبش به خدمتگزاری مشغول است، در حقیقت خوشبختی و سعادت او در همین بندگی است.
دل ابروی تو را مه نو گفت، عیب نیست
عیبی که هست در سخن ناتمام اوست
هوش مصنوعی: دل، ابروی تو را به مه نو تشبیه کرد. این ایرادی ندارد، بلکه اشکال در این است که کلام او ناقص و ناتمام است.
گرم از حدیث نظم خیالی ست درس عشق
زیرا که فتح باب معانی کلام اوست
هوش مصنوعی: گفت‌وگو درباره عشق، نتیجه‌ای از داستان‌ها و تخیل است؛ زیرا این گفت‌وگو راهی برای درک عمیق‌تر مفاهیم سخن او به شمار می‌رود.