گنجور

شمارهٔ ۷۲ - استقبال از همام تبریزی

که می‌داند میِ شوق از چه جام است
به جز چشمت که او مست مدام است
شراب ار با تو نو شد دل حلال است
وگرنه این صفت بر وی حرام است
دلا بگذر ز خود کاندر ره عشق
نخستین گفته ترک ننگ و نام است
بجز سودای ابروی تو دیگر
همه کارِ مه نو ناتمام است
سر زلف تو را مرغی که داند
کدام است و به در ماند که دام است
خیالی گر چو شمعی ز آتش دل
نسوزی خویشتن را کار خام است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که می‌داند میِ شوق از چه جام است
به جز چشمت که او مست مدام است
هوش مصنوعی: کسی نمی‌داند که عشق و شوق چه طعمی دارد جز خودت، زیرا تو همیشه در حال سرمستی هستی.
شراب ار با تو نو شد دل حلال است
وگرنه این صفت بر وی حرام است
هوش مصنوعی: اگر شراب با وجود تو تازه و خوشبو شود، دل قابل قبول است وگرنه این حالت برای او جایز نیست.
دلا بگذر ز خود کاندر ره عشق
نخستین گفته ترک ننگ و نام است
هوش مصنوعی: ای دل، از خودت بگذر؛ چرا که در مسیر عشق، نخستین گفته این است که باید از عیب و افتخار خود دست بکشی.
بجز سودای ابروی تو دیگر
همه کارِ مه نو ناتمام است
هوش مصنوعی: جز راز و شگفتی‌های ابروهای تو، هیچ‌یک از زیبایی‌های ماه کامل، به پایان نرسیده و ناتمام است.
سر زلف تو را مرغی که داند
کدام است و به در ماند که دام است
هوش مصنوعی: موهای تو مانند مرغی است که نمی‌داند باید کجا بنشیند و در کدام دام گرفتار شود.
خیالی گر چو شمعی ز آتش دل
نسوزی خویشتن را کار خام است
هوش مصنوعی: اگر خیال تو مانند شمعی آتش دل را نسوزاند، پس به نظر می‌رسد که کار تو بیهوده و ناپخته است.