گنجور

شمارهٔ ۷۱ - استقبال از کاتبی ترشیزی

کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست
به جز عنایت تو هیچ عذرخواهی نیست
سرم فدای رهت باد تا نگویندت
که در طریقهٔ عشق تو سر به راهی نیست
دلا ز باده پرستی خجل مشو کاین جرم
خطای ماست وگرنه تو را گناهی نیست
سریر سلطنت او را مسلّم است ای دل
که غیر مسند تجرید تکیه‌گاهی نیست
دلِ خیالیِ آشفته را که ناپیداست
در این که زلف تو برده‌ست اشتباهی نیست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست
به جز عنایت تو هیچ عذرخواهی نیست
هوش مصنوعی: کجا بروم که جز در خانه‌ات جایی برای پناه بردن ندارم و به غیر از لطف و رحمت تو هیچ راهی برای عذرخواهی نیست.
سرم فدای رهت باد تا نگویندت
که در طریقهٔ عشق تو سر به راهی نیست
هوش مصنوعی: من آماده‌ام تا فدای راه تو شوم تا دیگران نگویند که در مسیر عشق تو کسی نیست که سر به زیر باشد.
دلا ز باده پرستی خجل مشو کاین جرم
خطای ماست وگرنه تو را گناهی نیست
هوش مصنوعی: ای دل، از پرستش شراب شرمنده نباش، زیرا این خطای ماست و در غیر این صورت، تو هیچ گناهی نداری.
سریر سلطنت او را مسلّم است ای دل
که غیر مسند تجرید تکیه‌گاهی نیست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مقام و سلطنت او بر همگان روشن و ثابت است و هیچ چیزی جز مقام خالص و خالی از هر گونه وابستگی نمی‌تواند تکیه‌گاه واقعی باشد. در واقع، برتری و قدرت او به هیچ چیز دیگر وابسته نیست.
دلِ خیالیِ آشفته را که ناپیداست
در این که زلف تو برده‌ست اشتباهی نیست
هوش مصنوعی: دل بی‌قرار و پریشان من که مشخص نیست در این که زلف تو دلم را ربوده، هیچ شکی نیست.