گنجور

شمارهٔ ۷

چون نی اگر چه عمری خوش می نواخت ما را
دیگر نمی شناسد آن ناشناخت ما را
صرّاف عشق در ما قلبی اگر نمی دید
در بوتهٔ جدایی کی می گداخت ما را
ای دل مساز ما را بی او به صبر راضی
زیرا که این مفرّح هرگز نساخت ما را
دل در طریق وحدت از نیستی نزد دم
در راه عشقبازان تا در نباخت ما را
با سوز او خیالی چون عود ساز و خوش باش
کآخر چو چنگ روزی خواهد نواخت ما را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون نی اگر چه عمری خوش می نواخت ما را
دیگر نمی شناسد آن ناشناخت ما را
هوش مصنوعی: اگرچه نی سال‌ها با ما نغمه‌سرایی کرده و ما را خوشحال می‌کرد، اما حالا دیگر ما را نمی‌شناسد و ما برایش ناشناخته‌ایم.
صرّاف عشق در ما قلبی اگر نمی دید
در بوتهٔ جدایی کی می گداخت ما را
هوش مصنوعی: اگر عشق در دل ما نبود، جدایی هم نمی‌توانست ما را ذوب کند.
ای دل مساز ما را بی او به صبر راضی
زیرا که این مفرّح هرگز نساخت ما را
هوش مصنوعی: ای دل، ما را بدون او به صبر عادت نده، زیرا که این شادی‌بخش هرگز ما را خوشحال نکرده است.
دل در طریق وحدت از نیستی نزد دم
در راه عشقبازان تا در نباخت ما را
هوش مصنوعی: دل به سوی اتحاد و یکی شدن در مسیر عشق، از عدم و نیستی و بیچاره‌ای به درآورده‌ای که ما را به عشق باخته است.
با سوز او خیالی چون عود ساز و خوش باش
کآخر چو چنگ روزی خواهد نواخت ما را
هوش مصنوعی: با شور و شوق او، مثل چوب عود خوش‌صدا بساز و برای خودت لذت ببر، زیرا بالاخره روزی خواهد رسید که ما را مثل چنگ می‌نوازد.