گنجور

شمارهٔ ۵۸ - استقبال از کمال خجندی

دلم از دردِ فراق تو قوی افگار است
دیده در حسرت یاقوت تو گوهربار است
ای که گفتی خبری از تو صبا برد ولی
مشکل این است که او نیز چو من بیمار است
دور از او کار من آسان بکن ای غم ورنه
زندگی بی شرفِ صحبت جان دشوار است
شور لعل تو از آن بر دل من شیرین است
که میان من و او حقّ نمک بسیار است
با همه چهره فروزی و صفا صورت چین
پیش رخسار تو نقشی ست که بر دیوار است
ای خیالی چو غم فرقت او را جز صبر
چاره‌ای نیست، صبوری به غمش ناچار است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم از دردِ فراق تو قوی افگار است
دیده در حسرت یاقوت تو گوهربار است
هوش مصنوعی: دل من از درد جدایی تو غمگین و پریشان است و چشمانم در آرزوی زیبایی و ارزشمندی تو همچون یاقوت، پر از حسرت است.
ای که گفتی خبری از تو صبا برد ولی
مشکل این است که او نیز چو من بیمار است
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی نسیم صبح خبری از تو آورد، اما مشکل اینجاست که آن نسیم هم مانند من گرفتار درد و بیماری است.
دور از او کار من آسان بکن ای غم ورنه
زندگی بی شرفِ صحبت جان دشوار است
هوش مصنوعی: ای غم، اگر دور از او بگذاریم، زندگی برای من ساده می‌شود؛ و اگر نه، زندگی بدون صحبت و حضور او بسیار سخت و دشوار خواهد بود.
شور لعل تو از آن بر دل من شیرین است
که میان من و او حقّ نمک بسیار است
هوش مصنوعی: شور و هیجان عشق تو برای من بسیار دلپذیر است، زیرا بین من و تو رابطه‌ای عمیق و محترم وجود دارد که باعث می‌شود این احساسات زنده‌تر شوند.
با همه چهره فروزی و صفا صورت چین
پیش رخسار تو نقشی ست که بر دیوار است
هوش مصنوعی: با وجود تمام زیبایی و صفای چهره‌ات، تصویری که در برابر تو قرار دارد شبیه به نقشی است که بر دیوار نقش بسته است.
ای خیالی چو غم فرقت او را جز صبر
چاره‌ای نیست، صبوری به غمش ناچار است
هوش مصنوعی: ای خیال، در غم جدایی او هیچ چاره‌ای جز صبر وجود ندارد و صبوری در برابر اندوهش ناگزیر است.