شمارهٔ ۵۷
دلم را مقام عبادت درِ اوست
زهی بخت آن دل که فرمانبرِ اوست
طفیل قد اوست هرجا که جانی ست
عجب سرو نازی که جانها برِ اوست
اگرچه خطش نیست چون غمزه جادو
ولیکن همه فتنه ها در سرِ اوست
دمادم ز اندیشه خون می خورد دل
چو قلب است لابد همین در خورِ اوست
خیالی به حشرت خط نیکنامی
همین بس که نام تو در دفترِ اوست
شمارهٔ ۵۶: دل به زاری دامن زلف جفا کارش گرفتشمارهٔ ۵۸ - استقبال از کمال خجندی: دلم از دردِ فراق تو قوی افگار است
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم را مقام عبادت درِ اوست
زهی بخت آن دل که فرمانبرِ اوست
هوش مصنوعی: دل من تنها در کنار او و در مقام عبادت او آرامش مییابد. چه خوشبخت است دلی که از دستورات او پیروی میکند.
طفیل قد اوست هرجا که جانی ست
عجب سرو نازی که جانها برِ اوست
هوش مصنوعی: هرجا که روح و جانی وجود دارد، سایهای از زیبایی و ارادت به قد او حس میشود. او در حقیقت، سرو زیبایی است که جانها برایش همیشه وجود دارند.
اگرچه خطش نیست چون غمزه جادو
ولیکن همه فتنه ها در سرِ اوست
هوش مصنوعی: هرچند که نوشتهاش به زیبایی و افسون خط خوش نیست، اما تمام جذابیتها و مشکلات از وجود او ناشی میشود.
دمادم ز اندیشه خون می خورد دل
چو قلب است لابد همین در خورِ اوست
هوش مصنوعی: دل همیشه از فکر و اندیشه در حال رنج است، همچنان که قلب برای او مناسب است.
خیالی به حشرت خط نیکنامی
همین بس که نام تو در دفترِ اوست
هوش مصنوعی: اینکه تو در دفتر خوشنامیها ثبت شدهای، نشاندهندهی عظمت و اهمیت توست. همین که نام تو در میان نیکان نوشته شده، برای اعتبار و ارج تو کافی است.

خیالی بخارایی