گنجور

شمارهٔ ۵۹

دل ناگرفته خال تو در زلف جا گرفت
مرغی عجب به دامِ تو افتاد و پا گرفت
با سرو از لطافت قدّ تو بادِ صبح
هر نکته یی که گفت چمن از هوا گرفت
بر باد رفت حاصل عمر عزیز من
زین غم که باد دامن زلفت چرا گرفت
دل را گرفت شحنهٔ عشقت به دست قهر
چون قلب بود آخر کارش خدا گرفت
در فنّ زهد بنده خیالی طریقه یی
زاین خوبتر ندید که ترک ریا گرفت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل ناگرفته خال تو در زلف جا گرفت
مرغی عجب به دامِ تو افتاد و پا گرفت
هوش مصنوعی: دل زیبا و غمگین من به یاد خال زیبای تو در زلفت آرام گرفته است. شگفت‌انگیز این‌که مرغی در دام تو گرفتار شده و برای خود جایی پیدا کرده است.
با سرو از لطافت قدّ تو بادِ صبح
هر نکته یی که گفت چمن از هوا گرفت
هوش مصنوعی: با زیبایی و ظرافت قامت تو، نسیم صبح هر چه را که گلستان از هوا می‌گوید، در خود دارد.
بر باد رفت حاصل عمر عزیز من
زین غم که باد دامن زلفت چرا گرفت
هوش مصنوعی: تنها چیزی که به عنوان نتیجه‌ی عمر با ارزش من باقی مانده، در اثر غم و اندوهی است که از دامن زلف تو به وجود آمده است.
دل را گرفت شحنهٔ عشقت به دست قهر
چون قلب بود آخر کارش خدا گرفت
هوش مصنوعی: عشق تو دل مرا به سختی در دست گرفت و با بی‌رحمی آن را تسخیر کرد، چون در نهایت این قلب است که از دست می‌رود و تنها خداوند است که می‌تواند آن را نجات دهد.
در فنّ زهد بنده خیالی طریقه یی
زاین خوبتر ندید که ترک ریا گرفت
هوش مصنوعی: در زمینه زهد و پارسایی، من هرگز روشی بهتر از این ندیده‌ام که از ریا و تظاهر دوری کنیم.