گنجور

شمارهٔ ۵۰

تا سرو مرا عارض چون یاسمنی هست
در هر چمنی نغمه سرایی چو منی هست
سوگند به یاری که هوای دگرم نیست
روزی که مرا بر سر کویت وطنی هست
باور نتوان کرد که در باغ به خوبی
چون عارض تو یاسمنی یا، سمنی هست
ای شوخ که هیچت به دعاگو نظری نیست
بر گوی اگر از طرف او سخنی هست
زنهار که بر شیوهٔ آن چشم خیالی
فتنه نشوی ز آن که در آن فتنه فنی هست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا سرو مرا عارض چون یاسمنی هست
در هر چمنی نغمه سرایی چو منی هست
هوش مصنوعی: تا وقتی که زیبایی من همچون گل یاس در هر باغی نمایان است، آواز خواندن و شادمانی همچون من در دنیا وجود دارد.
سوگند به یاری که هوای دگرم نیست
روزی که مرا بر سر کویت وطنی هست
هوش مصنوعی: در این بیت، گویا گوینده به شخصی که برایش بسیار مهم و ویژه است، سوگند می‌خورد و می‌گوید که جز او به کسی دیگر فکر نمی‌کند. او به یاد روزی می‌افتد که حس می‌کند در کنار آن شخص، احساس آرامش و خانه‌داری دارد. این احساس به او این اطمینان را می‌دهد که در آن روز، دنیا و دلش تنها به همان یک نفر وابسته است.
باور نتوان کرد که در باغ به خوبی
چون عارض تو یاسمنی یا، سمنی هست
هوش مصنوعی: نه می‌توان به خوبی و زیبایی چهره‌ات در باغ، یاسمن یا سمن تجربه کرد و نه می‌توان باور کرد که چنین زیبایی‌ای وجود داشته باشد.
ای شوخ که هیچت به دعاگو نظری نیست
بر گوی اگر از طرف او سخنی هست
هوش مصنوعی: ای نازنین، تو اصلاً به دعاگران توجهی نداری، پس اگر حرفی از جانب او وجود دارد، با بی‌توجهی بگذار بگوید.
زنهار که بر شیوهٔ آن چشم خیالی
فتنه نشوی ز آن که در آن فتنه فنی هست
هوش مصنوعی: مواظب باش که به سبک آن چشم خیالی اغفال نشوی، زیرا در آن فریب، مهارتی نهفته است.