گنجور

شمارهٔ ۴۹

تا سر زلف تو در دست صبا افتاده ست
دل سرگشته ام از رشک ز پا افتاده ست
تا نیفتد دلم از پا و سرشکم ز نظر
تو چه دانی که مرا بی تو چه ها افتاده ست
آب رو می بردم اشک و به سر می غلطد
هوس روی تو تا در سرِ ما افتاده ست
دلم افتاد به کوی تو و ناپیدا شد
بی خبر بود که داند که کجا افتاده ست؟
بیش در محنت هجران مخور ای دل غم من
غم خود خور تو که این کار تو را افتاده ست
ای طبیب از پی من رنج مبر بهر خدا
کز غمش کار خیالی به خدا افتاده ست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا سر زلف تو در دست صبا افتاده ست
دل سرگشته ام از رشک ز پا افتاده ست
هوش مصنوعی: وزن زلف تو در دستان نسیم قرار گرفته و دل من که همیشه در حسادت به حال و روز توست، از شدت شوق به زمین افتاده است.
تا نیفتد دلم از پا و سرشکم ز نظر
تو چه دانی که مرا بی تو چه ها افتاده ست
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل من از عشق تو ناامید نشود و اشکم از دیدن تو نریزد، نمی‌توانی بفهمی بی‌وجود تو چه بر سر من آمده است.
آب رو می بردم اشک و به سر می غلطد
هوس روی تو تا در سرِ ما افتاده ست
هوش مصنوعی: آب و اشک را با هم می‌برم و آرزوی دیدن چهره‌ات در سرم می‌چرخد، چون در دل ما جا دارد.
دلم افتاد به کوی تو و ناپیدا شد
بی خبر بود که داند که کجا افتاده ست؟
هوش مصنوعی: دل من به کوی تو علاقه‌مند شد و از آن لحظه به بعد، به‌طور ناگهانی غایب شد. هیچ‌کس نمی‌داند که او کجا رفته است.
بیش در محنت هجران مخور ای دل غم من
غم خود خور تو که این کار تو را افتاده ست
هوش مصنوعی: عزیزم، در اندوه جدایی زیاد ناراحت نباش. غم من را بگذار کنار و به فکر غم خودت باش، چرا که این درد مسئولیت توست.
ای طبیب از پی من رنج مبر بهر خدا
کز غمش کار خیالی به خدا افتاده ست
هوش مصنوعی: ای پزشک، برای من زحمت نکش و به خاطر خدا دلت را به درد نیاور، چون غم او باعث شده که همه چیز در خیال و رویا فرو برود.