شمارهٔ ۳۶
باز آی که خلوتگه جانم حرم توست
زیرا که تو شمعی و صفا در قدم توست
امیّد قبولِ همه بر حاصل خویش است
بی حاصلی ما به امید کرم توست
دل را ز غم چشم خوشت حال خراب است
وین طرفه که او را به چنین حال غم توست
ما مفلس عشقیم و گدایی صفت ماست
تو شاه جهانی و دو عالم علم توست
ای صبح چو بگذشت شب هجر خیالی
برخیز و به شادی نفسی زن که دم توست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز آی که خلوتگه جانم حرم توست
زیرا که تو شمعی و صفا در قدم توست
هوش مصنوعی: بازگرد، زیرا مکان دل من همانطور که تو روشنایی میآوری و قدمت خود روشنی و پاکی است.
امیّد قبولِ همه بر حاصل خویش است
بی حاصلی ما به امید کرم توست
هوش مصنوعی: امید ما به این است که همگان به دستاوردهایشان رسیدگی کنند و بینتیجه بودن ما به لطف و مرحمت تو وابسته است.
دل را ز غم چشم خوشت حال خراب است
وین طرفه که او را به چنین حال غم توست
هوش مصنوعی: دل به خاطر دیدن چشمان زیبایت در حال ناراحتی و بیقراری است، و جالب اینجاست که خود این حال ناخوش را تو برای او به وجود آوردهای.
ما مفلس عشقیم و گدایی صفت ماست
تو شاه جهانی و دو عالم علم توست
هوش مصنوعی: ما در عشق بیپول و بیچیزیم و به نوعی گدا به شمار میآییم؛ در حالی که تو سلطان جهانی و علم و دانش تو بر دو عالم حاکم است.
ای صبح چو بگذشت شب هجر خیالی
برخیز و به شادی نفسی زن که دم توست
هوش مصنوعی: ای صبح، زمانی که شب جدایی به پایان میرسد، بیدار شو و با شادی نفسی تازه کن؛ چرا که لحظههای تو بسیار ارزشمند است.