گنجور

شمارهٔ ۳۰

افسوس که جز ناله مرا همنفسی نیست
فریاد که خون شد دل و فریادرسی نیست
کس نیست که گوید خبر از منزل مقصود
وز هیچ طرف نیز صدای جرسی نیست
ما را هوس توست برآنیم که در سر
خوشتر ز هوای تو هوا و هوسی نیست
گر لاله و ریحان نبود ما و خیالت
گل هست چه نقصان بوَد از خاروخسی نیست
از خال سیه بر لب شیرین تو داغی است
آری شکری هست ولی بی مگسی نیست
گفتی که درونِ دل تو کیست خیالی
بیرون ز تو و نقش خیال تو کسی نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

افسوس که جز ناله مرا همنفسی نیست
فریاد که خون شد دل و فریادرسی نیست
هوش مصنوعی: متأسفانه هیچ کس غیر از من نیست که به ناله‌هایم گوش دهد. صدای من بلند است و دل من پر از غم و اندوه، اما کسی نیست که به کمک من بیاید یا به فریادم پاسخ دهد.
کس نیست که گوید خبر از منزل مقصود
وز هیچ طرف نیز صدای جرسی نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس وجود ندارد که از مقصد نهایی خبر بدهد و از هیچ‌کجا هم صدای روشنی به گوش نمی‌رسد.
ما را هوس توست برآنیم که در سر
خوشتر ز هوای تو هوا و هوسی نیست
هوش مصنوعی: ما به یاد تو علاقه‌مندیم و آرزو داریم که در دل این خوشی، هیچ چیزی جذاب‌تر از یاد تو وجود ندارد.
گر لاله و ریحان نبود ما و خیالت
گل هست چه نقصان بوَد از خاروخسی نیست
هوش مصنوعی: اگر در کنار ما لاله و ریحان نباشد و فقط خیالت شبیه گل باشد، چه اشکالی دارد که در دامان خار و خس هستیم؟
از خال سیه بر لب شیرین تو داغی است
آری شکری هست ولی بی مگسی نیست
هوش مصنوعی: خال سیاه بر لبان شیرین تو نشانه‌ای از عشق و زیبایی است، هرچند که شیرینی وجود دارد، اما بدون تلخی‌هایی هم هست که باید در نظر گرفت.
گفتی که درونِ دل تو کیست خیالی
بیرون ز تو و نقش خیال تو کسی نیست
هوش مصنوعی: گفتی در دل تو چه کسی است و آنچه که در خیال توست، هیچ‌کس جز خودت نیست.