گنجور

شمارهٔ ۲۰

آن معلم که لبت را روش جان آموخت
هرچه آموخت به زلف تو پریشان آموخت
ظاهراً بر ورق گل به خط سبز خرد
آیت حسن نه از یار که قرآن آموخت
داد از آن شوخ که در مکتب خوبی ز ادب
رحمتِ اندک و بیدادِ فراوان آموخت
شیوهٔ فتنه ز خوبان جفا پیشه بپرس
که ادیب ازل این حرف به ایشان آموخت
آیت دلبری و شیوهٔ جان بخشی را
جز به تعلیم خط و لعل تو نتوان آموخت
باز در خون خیالی شدی و می دانم
کاین همه فتنه ترا نرگس فتّان آموخت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن معلم که لبت را روش جان آموخت
هرچه آموخت به زلف تو پریشان آموخت
هوش مصنوعی: آن معلم که به تو هنر گفتار و شیرینی صحبت را آموخت، هر آنچه به تو یاد داد، به زیبایی و جذابیت زلف تو مربوط بود.
ظاهراً بر ورق گل به خط سبز خرد
آیت حسن نه از یار که قرآن آموخت
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که روی گل، نوشته‌ای به رنگ سبز وجود دارد که زیبایی آن را نشان می‌دهد، ولی این زیبایی نه از طرف محبوب، بلکه از قرآن آموخته شده است.
داد از آن شوخ که در مکتب خوبی ز ادب
رحمتِ اندک و بیدادِ فراوان آموخت
هوش مصنوعی: از آن جوان شاداب، به یادگار باقی مانده است که در کلاس عشق، از کم‌توجهی به ادب و رفتارهای ناپسند، بیشتر از خوبی‌ها یاد گرفت.
شیوهٔ فتنه ز خوبان جفا پیشه بپرس
که ادیب ازل این حرف به ایشان آموخت
هوش مصنوعی: از زیبارویان بپرس که چطور با جفا و فریب رفتار می‌کنند، چرا که استاد بزرگ این نکته را به آنها آموزش داده است.
آیت دلبری و شیوهٔ جان بخشی را
جز به تعلیم خط و لعل تو نتوان آموخت
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی و هنر زندگی‌بخشی تنها از طریق یادگیری روش‌های خاص و زیبایی‌های تو قابل درک و فهم است.
باز در خون خیالی شدی و می دانم
کاین همه فتنه ترا نرگس فتّان آموخت
هوش مصنوعی: باز هم به خاطر خیالاتت غرق در اندوه و درد شده‌ای و می‌دانم که این همه آشفتگی و هرج‌ومرجی که در دل داری، نتیجه‌ی جذابیت و فریبندگی نرگس است.