شمارهٔ ۱۹
آن روز مه این نور سعادت به جبین داشت
کز راه ادب پیش رخت رو به زمین داشت
ز آن پیش که در کار کمان عقل برد پی
ابروی کماندار تو بر گوشه کمین داشت
گر با غمت از نعمت فردوس کنم یاد
دانی که مرا وسوسهٔ نفس بر این داشت
عمری ست که داریم سری بر قدم فقر
در عشق تو خود را نتوان بهتر از این داشت
بر ملک مکن تکیه که در زیر زمین است
آن کس که همه روی زمین زیر نگین داشت
نقد دل و جان صرف رهت کرد خیالی
در دست چو درویش تو نقدینه همین داشت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن روز مه این نور سعادت به جبین داشت
کز راه ادب پیش رخت رو به زمین داشت
هوش مصنوعی: یک روزی که نور خوشبختی بر پیشانیاش تابیده بود، به خاطر ادب و احترام، به نشانه فروتنی در برابر تو، سرش را به زمین انداخت.
ز آن پیش که در کار کمان عقل برد پی
ابروی کماندار تو بر گوشه کمین داشت
هوش مصنوعی: قبل از اینکه عقل به کار کمان بیفتد، ابروی کماندار تو در گوشه کمین نگاه مرا به خود جلب کرده است.
گر با غمت از نعمت فردوس کنم یاد
دانی که مرا وسوسهٔ نفس بر این داشت
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به یاد نعمتهای بهشت به خاطر غم تو بیفتم، باید بدانی که این وسوسهای است که نفس مرا به این کار وادار کرده است.
عمری ست که داریم سری بر قدم فقر
در عشق تو خود را نتوان بهتر از این داشت
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در عشق تو، همیشه در برابر فقر و کمبود سر به زیر هستیم و نمیتوانیم برای خود معنایی بهتر از این پیدا کنیم.
بر ملک مکن تکیه که در زیر زمین است
آن کس که همه روی زمین زیر نگین داشت
هوش مصنوعی: به کسی که قدرت و موقعیت بالایی دارد تکیه نکن، چون ممکن است در زیر زمین، یعنی در سرنوشت یا سرنوشت محتوم، در جایی باشد که هیچ کسی نمیتواند او را نجات دهد. این اشاره به این دارد که افراد با ظاهر قدرتمند و موفق ممکن است در نهایت به مصائبی دچار شوند.
نقد دل و جان صرف رهت کرد خیالی
در دست چو درویش تو نقدینه همین داشت
هوش مصنوعی: دل و جان خود را به خاطر تو فدای قدمت کردم، با خیال و آرزو در دستانم مثل یک درویش، که تنها داراییاش همین احساس است.