گنجور

شمارهٔ ۱۲۳

به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من و خم زد
به وقت خویش بادا وقت ما را گرچه بر هم زد
به ابرویت که از ماه نو این مقدار بسیار است
که پیش ابروی شوخ تو لاف دلبری کم زد
کمینه حاصل مهر از گداییِّ درت این است
که رایات شهنشاهی بر این فیروزه طارم زد
دلِ نی بس که می سوزد ز تاب آتش هجران
چو شمعش از دهن دودی برآمد هرکجا دم زد
در این سودا ملایک را ز عزّت دم فروبستند
نخستین آتشی کز عشق پیدا شد بر آدم زد
بوَد کز عالم معنی برآرد سر به آزادی
خیالی کز سر رندی قدم بر هر دو عالم زد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من و خم زد
به وقت خویش بادا وقت ما را گرچه بر هم زد
هوش مصنوعی: حلقهٔ زلف تو دل مرا تسخیر کرد و در زمانی که مناسب بود، باد به کار ما لطمه زد؛ اما امیدوارم زمانه برای ما نیز مناسب شود، هرچند که حالا شرایط سخت است.
به ابرویت که از ماه نو این مقدار بسیار است
که پیش ابروی شوخ تو لاف دلبری کم زد
هوش مصنوعی: به ابروی تو که به زیبایی ماه نو می‌ماند، اینقدر زیبایی دارد که در مقایسه با ابروی پرعلت و ناز تو، هیچ چیزی قابل توجه نیست.
کمینه حاصل مهر از گداییِّ درت این است
که رایات شهنشاهی بر این فیروزه طارم زد
هوش مصنوعی: حداقل دستاورد محبت از دلبستگی به تو این است که پرچم سلطنت بر این فیروزه‌ای که در این منطقه است برافراشته شده است.
دلِ نی بس که می سوزد ز تاب آتش هجران
چو شمعش از دهن دودی برآمد هرکجا دم زد
هوش مصنوعی: دل نی به قدری از دوری و جدایی می‌سوزد که مانند شمعی است که از دهان دودی خارج شده و هر جا که نفسی بکشی، این سوزش و تاثیر را احساس می‌کند.
در این سودا ملایک را ز عزّت دم فروبستند
نخستین آتشی کز عشق پیدا شد بر آدم زد
هوش مصنوعی: در این ماجرا، فرشتگان به خاطر احترام و ادب، زبانشان بند آمده است. نخستین شعله‌ای که از عشق سر برآورده، بر وجود آدمی تأثیر گذاشته است.
بوَد کز عالم معنی برآرد سر به آزادی
خیالی کز سر رندی قدم بر هر دو عالم زد
هوش مصنوعی: شاید روحی از دنیای معنوی سر برآورده و به آزادی برسد؛ خیالی از یک فرد رند که بر هر دو دنیا قدم می‌گذارد.