شمارهٔ ۱۲۴
به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال دارد
ز غم رخش چه گویم که دلم چه حال دارد
قدحی که جان زارم نه به یاد او بنوشد
غم او حرام بادم دل اگر حلال دارد
به چمن که نسخه بُرد از دهن و رخش ندانم
که درون غنچه خون است و گل انفعال دارد
گنهی چو آید از سر بنهم بر آستانش
به امید آنکه روزی دو سه پایمال دارد
چه عجب اگر برم پی به حدایق میانش
به معانی خیالی که همین خیال دارد
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال دارد
ز غم رخش چه گویم که دلم چه حال دارد
هوش مصنوعی: در جهانی که حس لطیفی دارد و از خود رنج میکشد، نمیدانم درباره زیبایی چهرهاش چه بگویم، چون دلم در وضعیت عجیبی است.
قدحی که جان زارم نه به یاد او بنوشد
غم او حرام بادم دل اگر حلال دارد
هوش مصنوعی: جامی که من از آن مینوشم، به خاطر یاد او نیست و نوشیدن غم او برایم حرام است، اگر دلم زندگی حلالی داشته باشد.
به چمن که نسخه بُرد از دهن و رخش ندانم
که درون غنچه خون است و گل انفعال دارد
هوش مصنوعی: در میان چمن، نشانی را بردم که نمیدانم آیا درون غنچهاش خونی وجود دارد و گل در حال رکود است یا خیر.
گنهی چو آید از سر بنهم بر آستانش
به امید آنکه روزی دو سه پایمال دارد
هوش مصنوعی: وقتی که اشتباهی از من سر میزند، به درگاه او روی میآورم و امیدوارم که روزی این خطاها نادیده گرفته شوند.
چه عجب اگر برم پی به حدایق میانش
به معانی خیالی که همین خیال دارد
هوش مصنوعی: عجب نیست اگر در جستجوی باغهایی بروم که در دل آنها معنای خیالین وجود دارد و خود همین خیال را در بر دارد.

خیالی بخارایی