شمارهٔ ۱۲۲
با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود
سرنوشتی از ازل این بود تا حاصل شود
هرگز این درد نهانی را دوا پیدا نشد
بعد عمری گر شود آن هم به درد دل شود
می زنم از گریه بر خاک رهت آبی و باز
ز آن همی ترسم که پای مرکبت در گِل شود
تا به کی سرو سهی دعویّ آزادی کند
تو یکی بخرام تا دعویّ او باطل شود
چون خیالی را سر عقل خیال اندیش نیست
ساقیا جامی بده ز آن می که لایعقل شود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود
سرنوشتی از ازل این بود تا حاصل شود
هوش مصنوعی: اگرچه درد و رنج ناشی از غم تو کار ما را دشوار میکند، اما از ابتدا مقدر شده بود که چنین سرنوشتی داشته باشیم.
هرگز این درد نهانی را دوا پیدا نشد
بعد عمری گر شود آن هم به درد دل شود
هوش مصنوعی: هرگز درمانی برای این درد پنهان پیدا نشد و حتی اگر روزی به آن رسید، تنها به دل درد تبدیل خواهد شد.
می زنم از گریه بر خاک رهت آبی و باز
ز آن همی ترسم که پای مرکبت در گِل شود
هوش مصنوعی: از شدت گریهام بر زمین راهت آب میریزم و باز نگرانم که پای اسب تو در گل بماند.
تا به کی سرو سهی دعویّ آزادی کند
تو یکی بخرام تا دعویّ او باطل شود
هوش مصنوعی: چرا در اینجا سرو سهی به آزادی خود ادامه میدهد؟ تو خود بابت آزاد بودن قدمی بردار تا ادعای او بیمورد و نادرست گردد.
چون خیالی را سر عقل خیال اندیش نیست
ساقیا جامی بده ز آن می که لایعقل شود
هوش مصنوعی: وقتی که خیالی به سر عقل نمیآید و انسان به فکر نمیرسد، ای ساقی، جامی به من بده از آن شرابی که سبب فراموشی و بیخیالی شود.

خیالی بخارایی