گنجور

شمارهٔ ۱۱۸

باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد
چشم بگشادی و مفتاح جفا خواهد شد
هیچ کس نیست کز آن طرّه گشاید شکنی
این گشاد از قدم باد صبا خواهد شد
حالیا شیفته حالیم به سودای خطت
بعد از این حال که داند که چه ها خواهد شد
آب چشمی که محبّان همه این خاک شدند
ز آن که تا چشم زنی نوبت ما خواهد شد
دوش می گفت خیالی که کجا شد دل من
دهنت گفت همین جاست کجا خواهد شد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد
چشم بگشادی و مفتاح جفا خواهد شد
هوش مصنوعی: چشم تو بار دیگر زیبا و جذاب شده است و این باعث می‌شود که مشکلات و دشواری‌ها نمایان شوند. وقتی چشمت را می‌گشایی، به نوعی کلید نیازی به جفا و رنج دیگران می‌زند.
هیچ کس نیست کز آن طرّه گشاید شکنی
این گشاد از قدم باد صبا خواهد شد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نیست که با باز کردن آن خوشه، نتواند این آزادی را که از قدم باد صبا به وجود آمده، شکسته باشد.
حالیا شیفته حالیم به سودای خطت
بعد از این حال که داند که چه ها خواهد شد
هوش مصنوعی: این روزها به شدت مجذوب زیبایی خط تو هستم و نمی‌دانم آینده چه چیزی را برای ما رقم خواهد زد.
آب چشمی که محبّان همه این خاک شدند
ز آن که تا چشم زنی نوبت ما خواهد شد
هوش مصنوعی: آب چشمی که عاشقان بر این خاک ریختند، نشان از این دارد که وقتی نوبت ما برسد، ما نیز به اوضاعی مشابه دچار خواهیم شد.
دوش می گفت خیالی که کجا شد دل من
دهنت گفت همین جاست کجا خواهد شد
هوش مصنوعی: دیروز خیال با من صحبت می‌کرد و می‌گفت: دل من کجا رفته است؟ دهانت جواب داد که دل من همین‌جا است، پس کجا خواهد رفت؟