گنجور

شمارهٔ ۱۱۶ - استقبال از شمس مغربی

باز از قدم گل چمن پیر جوان شد
وز زلف سمن باد صبا مشک‌فشان شد
تا عرضه دهد پیش قدت بندگی خویش
سر تا به قدم سوسن آزاده زبان شد
تا زمزمهٔ مهر تو بشنید به صد شوق
در رقص درآمد فلک و چرخ زنان شد
آب از هوس نخل خرامان قدت باز
شوریده صفت در قدم سرو روان شد
در جان خیالی چو وطن ساخت غم عشق
می‌خواست که ویران شود این خانه همان شد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز از قدم گل چمن پیر جوان شد
وز زلف سمن باد صبا مشک‌فشان شد
هوش مصنوعی: دوباره بخاطر قدم‌های گل در چمن، پیر به جوانی بازگشت و به خاطر زلف‌های سمن، نسیم صبح عطر خوشی را پخش کرد.
تا عرضه دهد پیش قدت بندگی خویش
سر تا به قدم سوسن آزاده زبان شد
هوش مصنوعی: او تمام وجود خود را به پای زیبایی و شکوه تو می‌گذارد و از سر تا پا به گل سوسن تبدیل می‌شود که آزادانه و با شوق از تو سخن می‌گوید.
تا زمزمهٔ مهر تو بشنید به صد شوق
در رقص درآمد فلک و چرخ زنان شد
هوش مصنوعی: به محض اینکه صدای عشق تو را شنید، آسمان با شوق و شادی شروع به چرخیدن و رقصیدن کرد.
آب از هوس نخل خرامان قدت باز
شوریده صفت در قدم سرو روان شد
هوش مصنوعی: آب به خاطر زیبایی نخل با طراوت تو، با حالتی دیوانه‌وار در زیر پای سرو به حرکت درآمد.
در جان خیالی چو وطن ساخت غم عشق
می‌خواست که ویران شود این خانه همان شد
هوش مصنوعی: در دل که به عشق تعلق داشت، می‌خواستند که این مکان خراب شود و در نهایت، آن طور که می‌خواستند، خانه ویران شد.