گنجور

شمارهٔ ۱۱۴

باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود
بی دلان را در حریم کعبهٔ جان ره نمود
تا مقرّر شد که داغ عشق و سوز هجر چیست
در میان چنگ و نی بسیار شد گفت و شنود
بود داغ عشق بر جان و نبود از جان اثر
در ازل این بود ما را حاصل از بود و نبود
گر مرادت دولت باقی ست فانی شو ز خویش
کاین حکایت بی عدم بودن نمی گیرد وجود
قبلهٔ رخسار تو چون پرده از رو بر گرفت
دید ابروی تو را محراب و آمد در سجود
زلف تو سر حلقهٔ بازار سودا شد ولی
جز زیان مسکین خیالی را از این سودا چه سود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود
بی دلان را در حریم کعبهٔ جان ره نمود
هوش مصنوعی: باز هم صدای نی و فریاد غم‌انگیز عود بی‌دلان در مقدس‌ترین مکان روح و جان، راهی پیدا کرد.
تا مقرّر شد که داغ عشق و سوز هجر چیست
در میان چنگ و نی بسیار شد گفت و شنود
هوش مصنوعی: زمانی که مشخص شد که درد عشق و آتش دوری چیست، در میان صدای چنگ و نی گفت و گوهای زیادی شکل گرفت.
بود داغ عشق بر جان و نبود از جان اثر
در ازل این بود ما را حاصل از بود و نبود
هوش مصنوعی: عشق به قدری در وجودم تأثیر گذاشت که احساس می‌کنم هیچ زخمی بر جانم نیست. از ابتدا، این وضعیت سرنوشت ما بوده است که میان وجود و عدم زندگی کنیم.
گر مرادت دولت باقی ست فانی شو ز خویش
کاین حکایت بی عدم بودن نمی گیرد وجود
هوش مصنوعی: اگر خواسته‌ات دستیابی به نعمت‌های پایدار است، باید از خودخواهی و ذات خود فاصله بگیری؛ زیرا این داستان و حقیقت به وجودی وابسته نیست که از آنچه هستیم، بگذریم.
قبلهٔ رخسار تو چون پرده از رو بر گرفت
دید ابروی تو را محراب و آمد در سجود
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبای تو مانند پرده‌ای که از روی چیزی برداشته می‌شود، وقتی ظاهر شد، ابروی تو برای او مانند محراب بود و او به احترام آن در حال نماز و سجود فرود آمد.
زلف تو سر حلقهٔ بازار سودا شد ولی
جز زیان مسکین خیالی را از این سودا چه سود
هوش مصنوعی: زلف تو مانند حلقه‌ای در بازار عشق و زیبایی قرار گرفته، اما منِ مسکین جز زیان و حسرت چیزی از این معامله به دست نیاوردم.