گنجور

شمارهٔ ۱۱۲

با آفتاب رویت چون مه نمی برآید
زهره چه زهره دارد تا در برابر آید
از خاک رهگذارت دزدیده سرمه نوری
وز عین بی حیایی در دیده می درآید
آمد هزار ناوک ز آن غمزه بر دل من
پیوسته چشم بر ره دارم که دیگر آید
از دست آب دیده آهی همی برآریم
خود غیر از این چه کاری از دست ما برآید
گردن بنه خیالی حکمی که راند تیغش
تا زود هرچه باشد آن نیز برسرآید

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با آفتاب رویت چون مه نمی برآید
زهره چه زهره دارد تا در برابر آید
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که چهره‌ی تو مانند ماه بدرخشد در حالی که زهره (سیاره ونوس) نمی‌تواند در برابرش قرار بگیرد؟
از خاک رهگذارت دزدیده سرمه نوری
وز عین بی حیایی در دیده می درآید
هوش مصنوعی: از خاکی که در مسیر تو افتاده، نوری را که به عنوان زیبایی در نظر می‌گیری، دزدیده‌ام و از چشمان ناپاکی که در آن احساس گناه وجود دارد، شرابی به وجود می‌آید.
آمد هزار ناوک ز آن غمزه بر دل من
پیوسته چشم بر ره دارم که دیگر آید
هوش مصنوعی: هزار تیر از آن نگاه دلربا به دل من برخورد کرده است و من همیشه چشم به راه هستم که شاید او دوباره بیاید.
از دست آب دیده آهی همی برآریم
خود غیر از این چه کاری از دست ما برآید
هوش مصنوعی: ما فقط می‌توانیم از غم و اندوه خود sigh کرده و آه بکشیم. جز این از ما بر نمی‌آید.
گردن بنه خیالی حکمی که راند تیغش
تا زود هرچه باشد آن نیز برسرآید
هوش مصنوعی: به خودت سخت نگیر و نگو که چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد، چرا که هر چه در ذهن داری، در نهایت آشکار خواهد شد.