گنجور

شمارهٔ ۱۰۵

اگر چه صاحب معنی همه هنر باشد
چو بی خبر بود از عشق، بی خبر باشد
دلا چو طالب غیری ز عشق لاف مزن
تو عاشق دگری عاشقی دگر باشد
اگرچه از پس هر تیرگی ست روشنی یی
ولی عجب که شب هجر را سحر باشد
چو گفتمش گذر از راه لطف جانب من
به خنده گفت تو را خود از این گذر باشد
خوش است درّ خوشابِ سرشک بر وجهی
که پیش رویِ تو آن نیز در نظر باشد
نظام کار خیالی ز چهرهٔ زرد است
بلی به دولت زر کارها چو زر باشد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر چه صاحب معنی همه هنر باشد
چو بی خبر بود از عشق، بی خبر باشد
هوش مصنوعی: هرچند فردی ممکن است در هر زمینه‌ای متخصص و توانا باشد، اما اگر از عشق و احساسات عمیق بی‌خبر باشد، در واقع از حقیقت‌ها و زیبایی‌های زندگی دور است.
دلا چو طالب غیری ز عشق لاف مزن
تو عاشق دگری عاشقی دگر باشد
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که جویای عشق کسی غیر از محبوب خود هستی، در عشق خود فریاد مزن. چون عشق به دیگری با عشق به کسی دیگر متفاوت است.
اگرچه از پس هر تیرگی ست روشنی یی
ولی عجب که شب هجر را سحر باشد
هوش مصنوعی: هر چند بعد از هر تاریکی، روشنایی‌ای وجود دارد، اما شگفت آن است که در شب جدایی، صبحی وجود ندارد.
چو گفتمش گذر از راه لطف جانب من
به خنده گفت تو را خود از این گذر باشد
هوش مصنوعی: وقتی به او گفتم که با محبت و لطف به من توجه کند، او با خنده پاسخ داد که تو خود به تنهایی می‌توانی از این مسیر عبور کنی.
خوش است درّ خوشابِ سرشک بر وجهی
که پیش رویِ تو آن نیز در نظر باشد
هوش مصنوعی: زیباست که در چهره‌ای مانند چهره تو، اشک‌های درخشان و باصفا وجود داشته باشد.
نظام کار خیالی ز چهرهٔ زرد است
بلی به دولت زر کارها چو زر باشد
هوش مصنوعی: کارها و امور زندگی در ذهن و خیال ما به رنگ چهره‌ای زرد و ناامید است، اما زمانی که شرایط بهبود یابد و به اهداف خود دست یابیم، این کارها مانند طلا با ارزش و با اهمیت خواهند بود.