گنجور

شمارهٔ ۱۰۱

از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آورد
چون مردمیی داشت روان در نظر آورد
المنّة لله که صبا گرچه دلم برد
بر بوی توام آمد و از جان خبر آورد
کس نیست که آرد ز توام شربت دردی
جز غصّه که خون دل و داغ جگر آورد
نابرده هنوز از دل من بار فراقت
بار دگر آمد غم و بار دگر آورد
بر بوی تو هرجا که شدم رایحهٔ مشگ
پی برد من شیفته را درد سر آورد
از حال پریشان خیالی خبری برد
ز آن طرّه پیامی که نسیم سحر آورد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از مخزن دل دیده هر آن دُر که بر آورد
چون مردمیی داشت روان در نظر آورد
هوش مصنوعی: هر بار که دلی غمگین و پر از احساسات را می‌بینم، گویی الماس‌هایی از عمق وجودش بیرون می‌آید. این احساسات زمانی تجلی می‌یابند که انسانی با روح و احساسات عمیق در نظر قرار گیرد.
المنّة لله که صبا گرچه دلم برد
بر بوی توام آمد و از جان خبر آورد
هوش مصنوعی: سپاس خدا را که نسیم، هرچند دل من را با عطر تو برد، اما از جانم خبر آورد.
کس نیست که آرد ز توام شربت دردی
جز غصّه که خون دل و داغ جگر آورد
هوش مصنوعی: هیچ کسی نیست که بتواند از تو درد و غم را کاهش دهد؛ جز غم و اندوهی که همچون خون دل و سوزش جگر را به همراه دارد.
نابرده هنوز از دل من بار فراقت
بار دگر آمد غم و بار دگر آورد
هوش مصنوعی: هنوز غم جدایی‌ات از دل من نرفته و دوباره اندوهی تازه آمده است.
بر بوی تو هرجا که شدم رایحهٔ مشگ
پی برد من شیفته را درد سر آورد
هوش مصنوعی: هرجا که بروم، بوی تو را حس می‌کنم و این عطر خوش مثل مشک من را به شدت مجذوب خودش کرده و برای من دردسرساز شده است.
از حال پریشان خیالی خبری برد
ز آن طرّه پیامی که نسیم سحر آورد
هوش مصنوعی: از وضعیت آشفته یک خیال خبری به همراه داشت، پیامی که نسیم صبحگاهی به ارمغان آورد.