گنجور

رباعی ۴۱

یک قطرهٔ آب بود و با دریا شد،
یک ذرّهٔ خاک و با زمین یکتا شد،
آمد شدنِ تو اندرین عالم چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

رباعی ۴۱ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1392/01/04 08:04
ناشناس

بسیار زیباست

1399/05/07 09:08
کیومرث فرح بخش

خیام حکیم با این شعر می خواهد به بشر متکبر و مغرور بفهماند که اولا در پهنه هستی در حد مکس هم نیستی و بهتر تست با این تکبر و غرور خون انسان های دیگر را برای عرور و نفسانیات خود تریزد . کاش بشر مغرور به سلاح های ادمکش خود به این درک می رسبد که وجودش از مگس هم بی ارش تر است و به خاطر ایم نفس کثیف خود این انسان بی گناه را نکسد.