گنجور

رباعی ۳۳

در گوشِ دلم گفت فلک پنهانی:
حُکمی که قضا بُوَد ز من می‌دانی؟
در گردشِ خود اگر مرا دست بُدی،
خود را برهاندمی ز سر گردانی.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

رباعی ۳۳ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1393/09/29 01:11
حافظ۲

در قدیم مردم تصور می کردند که سرنوشتشان را فلک (آسمان )تعیین می کند.که در اینجا حکیم به آنها یادآوری می کند که آسمان اسرنوشت خودش را در دست ندارد چه بزسد به سرنوشت ما

1395/09/02 22:12
خود خیام

به نظرم باتوجه به مصراع 3و 4 منظور این بوده که ما در گردش و سرنوشت خود نقشی نداریم وگرنه اگر نقش داشتیم از این سرگردانی در میامدیم

1398/12/01 23:03
وحید آقائیان

با سلام به همه دوستان
عزیزان حقیقتا خیام در خرافه زدایی قیامت کرده است
آن هم هزار سال پیش
در این رباعی هم حواله دادن بخت و اقبال به ستاره ها و آسمان تمسخر
فرموده البته بی اعتقادی به نقش آسمان در سرنوشت آدمی در بین حکما امر رایجی بوده و چه قبل و چه بعد خیام اکثر بزرگان سعی کرده اند این خرافه را از فرهنگ مردم بزدایند.
آنجا که قبل خیام امام علی هم گفته من به تاثیر قمر در عقرب معتقد نیستم
یا بعد خیام حافظ گفته نقشه ستاره ها از سعد و نحس حکایت نمیکنند که فقط حالات وضعی زهره و زهل است.
اما گفته خیام در کنار ما بقی افکار فلسفی طبیعی محورش تشکیل یک کلکسیون جامع ضد خرافات داده
آنچنان که قبل و بعد خودش تا سالهای سال کسی در این مسیر به گرد سمندش نرسیده از جرات از پر مغزی از جامعی و از پیش قدمی
در این باب خواننده را یاد آن رباعی دیگرش می اندازد که فرموده
چرخ از تو هزار بار بی چاره تر است

1400/08/06 21:11
Star Stari

آقا وحید با احترام شما کلن و کاملا در اشتباهید تمام شعرا از حافظ و خیام خود نه تنها به ستاره شناسی معتقد بودند بلکه تمام تقدیر آدمی رو در وضع احترام سماوی و طالع ستارگان میدانند مثال حضرت حافظ میفرماید از چنگ منش اختر بدمهر بدر برد آری چه کنم دولت دور قمری بود(که دور قمری اشاره به احکام نجومی دارد)یا در جای دیگه میفرماید ای مه صاحب قَران از بنده حافظ یاد کن (که صاحب قران اشاره به احکام نجومی دارد)....و در مورد حکیم خیام ایشان جز بزرگ‌ترین منجمین عالم هستند که اتفاقا اعتقاد بیش از پیش ایشان به تاثیر ستارگان در سرنوشت آدمی و قطعی و حتمی نمودن سرنوشت آنهاست که حکیم خیام به نوعی یاس فلسفی روی می آوردند که اتفاقا تقدیر گرایی در تمام رباعی های ایشان موج میزند و جناب وحید علم نجوم نه تنها خرافات نیست که اتفاقا اصیل ترین علم خداوندی به بشر است که جز حکمای برگزیده خداوند احدی سعادت برخورداری از این علم شریف را ندارد اینجا خیام دارند میفرمایید که درسته که ستارگان تقدیر آدمی و موجودات عالم رو رقم میزنند در عین حال خود کارگزار و مامور و معذورند و به قدرت و اشراف خداوندی اشاره دارد