گنجور

رباعی شمارهٔ ۸۹

گویند هر آن کسان که با پرهیزند
زآن‌سان که بمیرند چنان برخیزند
ما با می و معشوقه از آنیم مدام
باشد که به حشرمان چنان انگیزند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گویند هر آن کسان که با پرهیزند
زآن‌سان که بمیرند چنان برخیزند
می‌گویند پرهیزکاران در روز قیامت همان‌گونه که مردند از گور بر‌می‌خیزند.
ما با می و معشوقه از آنیم مدام
باشد که به حشرمان چنان انگیزند
(بنابراین) ما مدام مِی ‌می‌خوریم و با معشوقی می‌نشینیم (تا روز مرگ)؛ تا روز قیامت همین‌گونه (با می و معشوق) از گور برخیزیم.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۸۹ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۸۹ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۸۹ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۸۹ به خوانش علی قلندری

حاشیه ها

1391/01/30 11:03
م.فتوحی

متاسفانه جوانان ما گمان می کنند مقصود خیام از می و معشوقه ، لهو و لعب و بی بند و باری‌ست ، که اگر مقطودش این بوده سخت در خسر و زیان بوده ست ...
بار دیگر تکرار می کنم که شعر خیام آیه‌ی قرآن نیست و انسان باید عقل و هوش کار بندد.

1391/01/12 15:04
ناشناس

پرهیزگار بودن با می و معشوق بودن متناقض نیست؟ اگر کسی توضیح بده ممنون مشم.

1391/01/12 20:04
منصور

ناشناس جان سلام
بله می و معشوق با معانی ظاهریشون با پرهیزکاری متناقضه ، پس مسئله خیلی ساده حل میشه :
یا مفهوم می و معشوق که شما میشناسی با مفهومی که خیام به کار برده تفاوت بنیانی داره . یا باید بگوئیم که دانشمندی چون خیام مفهوم پرهیزکاری رو نمیدونسته !!!
حالا به نظر شما کدومش به صحت نزدیکتره؟

1391/01/17 20:04
ناشناس

خیام هیچ وقت خودش رو پرهیزکار نمیدونه! مشکل اینجاست، کاری به پارسا بودن یا نبودن خیام ویا دنیوی و اخروی بودن می و معشوق ندارم.

1391/02/13 12:05
بهرام مشهور

خیّام می گوید :
گویند هرآن کسان که باپرهیزند یعنی آن کسانی که ظاهراً پرهیزکارند می گویند : آنسان که بمیرند بدانسان خیزند یعنی هرکسی به همان حالی که می میره ، در روز رستاخیز ( که قیامت معرب آنست و اعراب این اعتقاد و معاد را از ما گرفته اند ) هم به همان حال برمی خیزند یعنی دوباره زنده می شوند
ما با می و معشوقه از آنیم مدام یعنی ما بدین خاطر مدام اوقات خود رابا می و معشوقه می گذرانیم
باشد به حشر ما را چنان انگیزند یعنی ما را به همان حال ( همراه می و معشوقه ) زنده کنند

1391/07/27 22:09
رها

م.ف دوست عزیز می و معشوق ارتباطی به لهو و بی بند و باری ندارد.. به خصوص در اینجا.

1392/02/14 19:05
رضا

جناب فتوحی
برخیزم و عزم باده ناب کنم
رنگ رخ خود به رنگ عناب کنم
این عقل فضول پیشه را مشتی می
بر روی زنم چنانکه در خواب کنم

1393/02/26 19:04
فرهاد

ناشناس، معنی این رباعی این است:
آنها که پرهیزکارند میگویند، انسانها در همان حال که میمیرند برانگیخته میشوند ،
ما هم به این دلیل با می و معشوق پیوسته بسر میبریم، که میخواهیم اینگونه برانگیخته شویم.
در واقع خیام در مصرع اول دارد به آنها که او را از می و معشوق منع میکنند طعنه میزند، و تناقضی در اینجا نیست.

1393/06/27 00:08
تمیم

هم نوشیدن می و هم در آغوش معشوقه خوابیدن گناهی نیست ، گناه آن است که دیگران را از انجام این کارها نهی کنند ولی ( چون به خلوت برسند آن کار دیگر میکنند )

1394/09/14 05:12
ناشناس

دوستان عزیز!
من فکر می کنم "گویند" اینجا یعنی گفته شده (مثل؛ گویند شراب و حور ... ). نه اینکه آنان که باپرهیزند می گویند. در غیر این صورت مصرع دوم نیاز به فاعل داره.
فرهاد جان! اینکه خودمون انسانها بذاریم به نظرم درست نمیاد.

1394/11/15 17:02

م. ف عزیز. از عقل صحبت کردید.
همین جوانانتان ( که خود را ناخودآگاه مالک آنها میدانید) عقل دارند و اجازه بدهید خودشان تصمیم بگیرند چه چیزی را ترجیح میدهند.
خیام یک عارف نبوده و قطعا می و مطرب مد نظر وی هم می و مطرب و معشوق از همان نوعیست که عامه میدانند.
و باز هم بعد از چند صد سال چه کمند کسانی که رازی را که خیام میدانستن بفهمند و بدانند همین آدمهای به قول شما بی بند بار بسیار شرف دارند به زهاد و عابدان مغروری که وارثان خیالی بهشت هستند!
حق یار همه عزیزان

1395/02/12 09:05
فرهاد

ناشناس گرامی، به احتمال بسیار قوی شما درست میگویید: "گویند" یعنی گفته میشود.
دو نکته اینجا وجود دارد، یا بهتر است بگویم سه نکته. نخست اینکه اگر آنگونه باشد که گویند یعنی گفته میشودآ آنگاه خیام بایستی خودش را در زمره پرهیزگاران قرار داده باشد که بر اساس دیگر اشعارش چندان منطقی به نظر نمیرسد. دوم اینکه، اگر "هر آن کسان بگویند" جمله "زانسان که بمیرند ..." فاعل نمی خواهد. فاعل در شعر میتواند به قرینه حذف شود. دوش رفتم به در میکده خواب آلوده ... "من" فاعل را ندارد. نکته سوم این است که دو نکته بالا در اصل چندان اهمیتی ندارند. مهم مصرع سوم است که میگوید ما با می و معشوق به سر میبریم. و کلن مصرع های نخست و دوم و چهارم همه کنایه هستند و برای توجیه امر واقع که همان به سر بردن با می و معشوق باشد استفاده شده اند.
سرافراز باشید

1395/11/18 03:02
آرش

با سلام
گویند هر آن کسان که با پرهیزند
زانسان که بمیرند چنان برخیزند
به نظر من کل رباعی شکل کنایه دارد.
در اینجا "زانسان" معنی همان" گونه میدهد" البته میشود با کلمه بازی کرد و آن را هم "از انسان" خواند.
کلمه چنان (به ضم چ) در مصرع دوم را میشود به شکل خبری با تاکید و اغراق خواند.
ما با می و معشوقه از آنیم مدام
باشد که به حشرمان چنان انگیزند
مصرع سوم را میشود به شکل خبری خواند که چیز زیاد تازه وعجیبی هم نیست و به عبارتی این کار هر روز ما با معشوقه است.
از آنیم مدام ... میتواند اینجا این معنی را هم داشته باشد: یعنی ما مدام برای همدیگر می میریم. اینجا فرم مردن هم میتواند نقش جالبی داشته باشد. افقی قرار گرفتن پیکر "ما با معشوقه" میتواند خبر از آمیزش این دو بدهد. اینجا "حشر" میتواند معنی شهوت را هم بدهد, انگیختن به معنی تحریک کردن و یا شوراندن (فرهنگ فارسی عمید). پس باشد که موضوع بیت اول به شهوت ما چه بسا که بیافزاید.

1397/10/08 15:01
صوفی ِ مولانا

جناب فتوحی کاش لااقل میفهمیدید قرآن یک بشقاب آب نیست که چه می بینیم درون خود دارد، قرآن مانند رود کارون است...همان قدر عمیق و چند منظوره...قرآن را این قدر ساده در نظیر نگیرید!!
خیام هم خواجه حافظ شیرازی نیست که دو پهلو صحبتی کند یا بخواهد کنایه بزند ! همان که میگوید همان است

1397/11/14 19:02
رادین

با سپاس از بهرام مشهور که به زیبایی این رباعی رو معنی کردید. میشه محبت کنید در حاشیه رباعی 76 معنای اونرو بفرمایید؟

1399/10/12 15:01
شاگرد

این نهایت کم لطفی است که کلماتی از قبیل “می و شراب و مستی و ساقی و میخانه و …” که در اشعار بیشماری از شعرا چه در گذشته و چه در حال آمده را نشانه تلاش آنان برای زوال عقل دانسته و آنها را به >میخوارگی و سراسر عمر در زوال زیستن< متهم کنیم.
به چه دلیل؟ کافیست از روی عقل قضاوت کرد و نه هوس
به این دلیل که اکثر شعرای قدیم در علوم زمانشان مثل فلسفه منطق نجوم و همچنین عرفان و سیر و سلوک معنوی پیشرو بودند و شاگردان فراوان داشتند.
ولی امروز عده ای از افراد ناآگاه به دلیل عدم مطالعه و عدم توانایی تفسیر این ابیات پرمحتوا راه ساده را برمی گزینند که همانا به سخره گرفتن و پرداختن به ساده ترین و کمترین و نازل ترین معنایی است که به ذهنشان خطور کرده.
آیا مولانا،حافظ ،شمس تبریزی و امثالهم درک این لغاتی که به کار می برده اند ندارند؟
و اگر گفتار عده ای صحیح باشد که شعرا دائم به مستی و زوال عقل و بی بند و باری پرداخته اند پس کی فرصت کرده اند که این همه علم بیاموزند و این آثار پرمحتوا را خلق کنند؟
اگر زوال عقل و شراب و بی بند و باری انسان را به این درجه از علم میرساند چرا امروز جوانانی که در تمام دنیا به این امور مشغولند پیشرفتی در هیچ ندارند؟
و چرا دانشمندان و علمای امروز برای پیشرفت بیشتر سراغ شراب نمیروند؟
یک توصیه: لطفا به تفاسیر معتبر در مورد می و شراب و حورعین بهشتی مراجعه کنید که حقیقت این امور کاملا آشکار است.

1400/01/18 06:04
علیرضا

کافیه چند بیت قبل و بعد این بیت خوانده شه تا منظور خیام مشخص بشه ....خیام داره اززندگی پس از مرگ و بهشت و صحبتایی که از شراب و حور وعده هایی که داده شده برای بهشت صحبت میکنه . و میگه که گویا میگویند هرجور زیستی در این دنیا در اون دنیا هم میبینیش ینی یجورایی شاهد کردار و رفتار خودتی و با اونا برانگیخنه میشی پس من خیام دوست دارم مدام با می و معشوقه باشم تا اون دنیا هم با می و معشوقه روبه رو شم.

1400/01/18 06:04
علیرضا

البته اضافه کنم که یجورایی داره با کنایه میگه و نه لزوما خودش اینکاره هست و داره اینکارو انجام میده

1401/04/05 14:07
حبیب شاکر

سلام بر مهربانان 

 خندی، اگر که خلق را خندانی 

یاخیر دهی ،جای دگر بستانی 

گر شاد کنی دل و لبی خندانی 

لبخند به لب شاد بر یزدانی 

شاد و پیروز باشید

 

1401/06/15 22:09
احمد نیکو

گویند هر آنکسان که با پرهیزند

زانسان که بمیرند بدانسان خیزند

ما با می و معشوق از آنیم مدام

تابو که به حشرمان چنان انگیزند

1402/01/19 02:04
کامران هیچ

خیام در این شعر کنایه به حشر و روز برانگیختن می‌کند

 

از نظر استاد خیام معادی وجود ندارد