رباعی شمارهٔ ۸
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۸ به خوانش احسان اسماعیلی
رباعی شمارهٔ ۸ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۸ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۸ به خوانش محمد علی قدمیاری
رباعی شمارهٔ ۸ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۸ به خوانش علی قلندری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
در بعضی ار نسخه ها به جای "ارغوان" . "کلرنک" امده است
---
پاسخ: در نسخهی تصحیح شده توسط محمدعلی فروغی و قاسم غنی «گلرنگ» آمده، با تشکر از تذکر شما، به اعتبار آن نسخه در مصرع دوم بیت اول این رباعی «ارغوان» با «گلرنگ» جایگزین شد.
ابر آمد و "زار" بر سر سبزه گریست
بی بادهی گلرنگ "نمی شاید" زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهی خاک ما تماشاگه کیست
با تشکر از تمامی تلاشهای شما
---
پاسخ: روایت جاری با تصحیح قزوینی/غنی از رباعیات خیام تطابق دارد، روایت مورد نظر شما به نظر شخصی من زیباتر است و گویا همان است که استاد شجریان در اجرای این شعر میخوانند. به عنوان نسخهی بدل در حاشیه باقی گذاشتیم.
با سپاس فراوان از پدید اورندگان این سایت ارزشمند در باره این رباعی به نظرم رسید که به جای کلمه باز اگر از کلمه زار استفاده کنیم(مانند روایت شاملو)با توجه به عبارت زار گریستن زیباتر و گویاتر و تصویری تر می شود این گونه:ابر امد و زار بر سر سبزه گریست:یعنی ابر زار گریه کرد.
زار بجای باز
کلام از بیان زیبایی و عمق این ابیات قاصر است. همان به که خود ابیات نشانگر زیبایی و معنای خود باشند
به نظر من نباید هیچ گونه تغیری بوجود بیاید. بگزارید هزار سال بعد بدانند که عمر خیام چی سروده است.
فقط ناپایداری هستی
صنعت تشخیص در مصرع اول میان گریستن و ابر.
باده ئ گلرنگ اضافه ئ کنایی منظور همان شراب سرخ رنگ است.
سبزه ئ خاک استعاره از قبر ما پس از مرگ.
واج آرایی سین در ابیات مشهود است.
اصولا خاصیت رباعی در این است که مصراع پایانی ضرب ناگهانی و یک دفعه ای را به شعر وارد می کند. اگر به سایر ابیات حضرت خیام نیز نگاه شود، می بینیم که مصراع پایانی حالتی مثل (شوک) را در خواننده مطرح می کند که مفهوم رباعی نیز از همان مصراع استفاده می شود.
منظور کلی شعر این است که وقتی گذرمان به قبرستان می افتد باید به حال خود در این جهان بگرییم و عبرت گیریم مرگ برای ما هم خواهد بود پس هر کس بدون نوشیدن شراب عشق این دار فانی را سپری کند خسران دیده است.
using zaar over baz there slight a difference , zaar is imposing and baz is eternal. khayam knows what he write and please do not change it. these are mystical poems that have deep meaning in understanding intuitions and his words are clear that he does not want to put zaar instead of baz. people that try to change the mechanical of khayam's poems are only technicians not mystics and khayam is a mystic.
حالا چرا چنین شرح پر معنایی را به زبان انگلیسی نوشتهاید؟
روزبه جان دست مریضاد
بله بنده هم با شما موافقم اما دست مریزاد!
تمام آنچه را که جناب آقای محمد فرهی نوشته اند درست می باشد . عنایت فرمائید صفت مناسب برای وصف چگونگی گریستن همانطور که می دانید ، صفت زار می باشد و از طرفی اکثریتی از اشعار بکمک صفاتشان معنا و تأثیر می بخشند در اینجا نیز ابر می آید و زار بر سر سبزه می گرید تا ذهن خواننده را از همان آغاز با تأثری که می باید بعداٌ بخاطربر سر سبزه های دیگری حضور نداشتن به دلیل مرگ خواننده ( وشاعر ) به او دست دهد ، آشنا نماید . مصرع دوّم نیز به صورت بی بادۀ گلرنگ نمی شاید زیست ، درست است چرا که شاعران معمولاً قاضی نیستند تا حکم بدهند که فی المثال بی بادۀ گلرنگ نمی باید زیست ! شعر سعدی را هم که بنگرید ، می گوید نشاید که نامت نهند آدمی و هرگز بخود اجازه نمی دهد به خواننده بگوید نباید که نامت نهند آدمی !
به نظر من منظور از ابر آمد و گریست یعنی یک مرگی اتفاق افتادن که با توجه به بیت دوم، این برداشت غلط به نظر نمی رسد چرا که در بیت دوم اشاره به قبر و محل آرمیدن مردگان دارد که در این حالت "باز گریست" به جای "زار گریست" درست تر به نظر می رسد، یعنی دوباره مرگی اتفاق افتاد.
روزبه نیکو نوشتی ولی گوی پارسی برزن برادر میدان تاخت دری است مایه برازش ملت های همسایه زبان دربار ترکان عثمانی و هندیان و بنگاله زبان قفقاز و آسیای میانه حال با این تنگ میدانی امروز اگر انگلیسی بنویسی انهم اینجا که مردان و زنان نازش و برازش به پارسی میکنند ناگوار است مارا ، برادرم به پارسی بنویس
همانگونه که دوستان در بالا اشاره کردند، واژه "باز" به معنی و هدف شاعر نزدیکتر است. خیامی که "شاد بودن آیین" اوست، اهل زار زدن و یا زاری دیدن نیست. شخصی "باز" (دوباره) درکذشته است. این "باز" تکرار آمدن و رفتن بی پایان به این دنیاست. پس بی باده سرخ نمیباید یا نمیشاید زیست. "سبزه خاک" در مصرع آخر مشخص میکند موقعیت این رخدادها کجاست: گورستان.
با نظر فرهاد موافقم باز بر سر سبزه گریست و نه زار . بهار است باز ( باردیگر) در چرخه جاویدسبزه دمیده است . گریه ابر بهار زاری نیست گریه شوق است ابر بهار است و باده گلرنگ که جایی برای زاری نمی نهد. اینکه شاملو زار پسندیده است و شجریان زار خوانده است ( و این هردو پیشینه بد خوانی دارند) دلیل بر جایگزینی باز با زار نمی باشد. انان که زاری را به آخرین مصرع میچسبانند بهتر است زبان خیامی را بهتر و بیشتر بشناسند و صنعت رباعی را نیز
گویا آهنگ زیبای Kimse Bilmez از Mehmet Güreli هم ترجمه ترکی همین رباعی است.
آقا محمد، تنها بیت اول شباهت معنایی داره، ما بقی کاملا متفاوت هستش، در ضمن با احترام به علاقه شخصی شما؛ حتی در بیت اول هم آن کجا و این کجا ...
BULUT GEÇTİ
GÖZYAŞLARI KALDI ÇİMENDE
GÜL RENGİ ŞARAP
İÇİLMEZ Mİ BÖYLE GÜNDE
SEHER YELİ
ESER,YIRTAR ETEĞİNİ GÜLÜN
GÜLE BAKTIKÇA
ÇIRPINIR YÜREĞİ BÜLBÜLÜN
BU YILDIZLI GÖKLER
NE ZAMAN BAŞLADI DÖNMEYE?
KİMSE BİLMEZ,KİMSE BİLMEZ...
این رباعی اینگونه آغاز میشود،دوباره ابر امدو بر سر سبزه گریست است چون باید ریتم دوباره و بیت بعدی بی باده و بیت سوم که سبزه حفط شود
خیام:
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست ؟
ـ ـ ـ ـ ـ ـ
▣ خاک و روحِ این بیت در چنگِ واژه های «سبزه» و «تماشاگه» است که به هر کدام دو مرتبه اشاره شده است . با این که جَدِّ معنایی این بیت ، به مساله یِ «مرگ» می رسد اما شاعر الفاظ آن را به گونه ای چیده است که انگار آدمی با مرگ خود تفرج گاهی می شود برای سایرین ، و البته تفرج گاهی که اگر درست نگریسته شود در اصل عبرت گاه است .
▣ شاعر در روایت کوتاه خود ، به جایی که از «اهالی خانه» بگوید به «نشانه های خودِ خانه» پرداخته است .
▩ احمد آذرکمان 5 مهر 1397
به نظر من همان کلمه باز که حکیم بزرگ استفاده کرده اند ، بهتر است، زیرا دلالت به این امر دارد که این تکرار برای همیشه و تا آدمی است این تکرار هم است.
از تمام دوستانی که به دنباله نام نیک خودشان لقب یا القابی اضافه نکرده اند مثل حاجی و کربلایی یا دکتر یا مهندس و از این قبیل القاب ، سپاسگزارم که آنقدر فرهیخته هستند که درک می کنند صرفاً با چسباندن یک لقب ، کسی دارای آن صفت و ویژگی نمی تواندبشود .
جناب مشهور
گل گفتی ، که این عناوین جز آنکه نویسنده را سبک جلوه دهد کاربرد دیگری ندارد
پایبده باشید
ببخشید عزیز دل
پاینده باشید
این یک یادآوری است به گردانندگان محترم گنجور : شما این رباعی را با شماره 61 در بخش ذرات گردنده از مجموعه کارهای زنده یاد صادق هدایت درست نوشته اید :
ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمی شاید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست
پس چرا در اینجا آنرا غلط نوشته اید و بجای زار ، باز و بجای نمی شاید ، نمی باید نوشته اید ؟ اگر غرض خدمت به ادب پارسی است خواهشمندم همت کرده و آنرا درست کنید . با سپاس
ابر از سر شوق، گاه پائیز گریست
بی بادهی مهر دوست مینتوان زیست
آتش آتش برگ که رقصان به هواست
زآب و گل ماست جمله و جز ما نیست..
ن.ت
با خواندن این شغر حضرت خیام، ناخواسته یاد یکی از اشعار باباطاهر را زنده می کند که می فرماید:
بهار آیو به صحرا و در و دشت
جوانی هم بهاری بود و بگذشت
سر قبر جوانان لاله رویه
دمی که گلرخان آیند به گلگشت
حضرت خیام در جای دیگر می فرماید:
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و بجام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو برخواهد رست
سلام به همه شما مهربانان
فکر میکنم در این رباعی عمر خیام منظور از ابر زندگی است و منظور از سبزه همان انسان و منظور از باده یعنی انسان ها باید از زندگی کردن خود تا زمان که رویزمین است لذت ببر یعنی به شکل بهتر خوبتر
با عرض درود
اگر بیت اول به تنهایی خوانده شود میگوییم به جای باز باید از زار استفاده میشد اما اگر به کل رباعی نظر شود متوجه میشویم باز مناسب تر است چرا که باتوجه به تکراری که در بیت دوم هست کلمه باز با این تکرار عجین می شود و این نشان دهنده هنر خارق العاده خیام بزرگ اندیش هست
رباعی بدین متن صحیح است:
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ ارغوان نمی باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
سلام، من رشته ام ادبیات نیست، ولی سوالم اینجاست که چرا خیام از سبزه و تماشا استفاده کرده اخر از سبزه توقع تماشا داشتن دور از ذهن نیست، بزرگی چون خیام، شاید البته به سبزه جولانگاه بیشتر بخوره که به حاکمان برخورده،
این سبزه که امروز جولانگه ماست
تا سبزه خاک ما جولانگه کیست
سوالم اینه چرا تماشا... سپاس
سلام
رباعیاتِ منسوب به خیام
ابر آمد و زار بر سرِ سبزه گریست/بی بادۀ گلرنگ نمیشاید زیست
این سبزه که امروز تماشاگهِ ماست/تا سبزۀ خاک ما تماشاگهِ کیست...
این رباعی که اغلب به اسمِ خیام خوانده شده، به نام عراقی در دیوان مصححِ سعید نفیسی به نقل از یک نسخه آمده است و در دیوانِ چاپ خانم محتشم (ص 100 ) نیز در زیر نویس و به نقل از یک نسخه آمده است (ص 376 ). (ایشان چون آن را در رباعیات خیام دیدهاند، در متن نیاوردهاند)
در نسخههای کهنتر صورتهای متفاوتی دارد که گویا بهتر است؛
مصراع اول: باز بر سر سبزه گریست.
مصراع دوم: بی بادۀ ارغوان نمیباید زیست. استاد علی میرافضلی نیز «بادۀ گلرنگ» را ترکیبی میداند که بینِ شعرای سبک عراقی رایج است و با سبک خیام مناسبتی ندارد. (رک: رباعیات اصیل خیام کدام است، مرکز نشر دانشگاهی، ص 12)
مصراع سوم: این سبزه خود امروز تماشاگهِ ماست. بیت دوم کمی تعقید (پیچیدگی) دارد. معنی چنین است: این سبزه امروز محلِ تفرج ماست، تا ببینیم که سبزۀ خاک ما تفرجگاهِ چه کسی خواهد بود... (یعنی «تا» را باید به معنیِ «ببینیم تا، باید منتظر بود تا دید....» گرفت، نه به معنیِ تای توقیت) و این معنی با صورتِ «خود امروز» واضح ترست.
(چاپ شده در بخارا و اعتماد) از رضا ضیاء
این شعر از عواطف خاص خیام خبر میدهد ...ارتباط عجیبی که بین دو بیت است از این عواطف خبر میدهد ...مخصوصا بیت دوم که بسیار زیبا هست!
باران که نشان شادی و شادابیست
اشکی است که ابر بر سر سبزه گریست
کاین شادی و شور سبزه را علت چیست؟
وقتی دو سه روز پاید و دیگر نیست؟
تشکر.
سلام لطفا هسته ها و وابسته های این بیت رو بگین
ابر آمد و باز بر سبزه گریست بی باده گلرنگ نمی باید زیست
ابر هنگامی که میبارد، پس از بارش از بین رفته و یا بقایای اندک و غیر باروری از آن باقی میماند. همچنین سبزه در این رباعی نماد انسان های مرده است.
به نظرم خیام به این اشاره دارد که آدمی در دنیا برای فوت شدنش ناراحت و اندوه میکشد اما در این دنیای پوچ نباید به غم زیست و باید به شادی گذراند. زیرا همه ما همانند افرادی که امروزه فوت شده شمرده میشوند، روزی از این دنیا خواهیم رفت.
سلام ابری به رنگ زاغ شروع به باریدن کرد.
ابر آمد زاغ، بر سر سبزه گریست
گذر سریع عمر و فانی بودن ،غنیمت بشمار و ببین هر آنچه که زیباست،سبزه ای که از خاک لاله رویی روییده،همان سبزه سبز خواهد گشت اینبار از خاک گور ما.
جهان گذرا،غنیمت شمردن لحظات
قبل رسیدن لحظه موعود