رباعی شمارهٔ ۷۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۷۷ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۷۷ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۷۷ به خوانش علی قلندری
رباعی شمارهٔ ۷۷ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
هو
در دهر هرآنکه نبمه نانی دارد
وزبهر نشست آشیانی دارد
نه خادم کس بود نه مخدوم کسی
گو شاد بزی که خوش مفامی دارد
رباعی اثر گذاری است این رباعی اهمیت قناعت و بها ندادن به ارزشهای کاذب و زائد دنیائی را به خوبی گوشزدکرده است
و موضوع مهم آزاده زیستن که مستلزم خادم ومخدوم نبودن است چه خوب عنوان گردیده است
این گونه سخنان تکرار مواعظ دینی نیست یپداست که خودش با بینش و معرفت در یافته است
ارزش رباعیات او در بینش و معرقت و بلند نظر ی اوست در رباعیات دیگرش بسیاراز مستی و شادی دم میزندو فکر عامه را در فهم دین نارسا میبیند و خود در کار جهان سخت حیران است این از ویژگیهای اهل عرفان و معرفت است حافظ هم میگوید:از هرطرف برفتم جز حیرتم نیفزود ومولوی حیران بودن را تو صیه مکند"پس تو حیران باش بی لا و بلی"حیرانی انسان را اوج میدهد و باخدا تماس میدهد
نظیر آنچه را که خیام دریافته در غزلیات حافظ و مثنوی مولوی و غیره بسیارمیتوان یافت البته خیام حکیم شناخته شده وعارف اتصال یافته نبوده ولی خیلی از سخنانش شبیه عارفانست(معنای لغوی عارف مقصود است)
هو
"گو شاد بزی که خوش مقامی دارد" ادامه حاشیه گذشته
در رباعیات خیام به شادزیستن خیلی توجه شده ودر این رباعی شاد زیستن را در اینکه کسی نیمه نانی وآشیانی داشته باشد و خادم ومخدوم کسی نباشد دانسته است این خوشی وشادی حاصل آزادگی است واهل معرفت همه سعادت انسان را در رهائی از اسارت خود و دنیای خود وجامعه میدانند و حاصلش مواجه شدن با حقیقت یا خداست و اینرا به تجربه دریافته اند
شادی مورد نظر خیام سرخوشیها و عیاشیهائی که عکس العمل رنجهای آدمی است و از خود فریبی حاصل میشود نمیتواند باشد چنانکه سهراب سپهری گفته است خوشی همان رنج است و از نظر روانشناسی هم این خوشی ها خود فریبی است ورنجها ی روانی را تقویت میکند ودر اسلام هم نهی شده است
در رباعی بالا به شادی حاصل رهائی اشاره شده است
نکته دیگر اینکه خیام به میخوارگی توجه مخصوص دارد واین سئوال را در ذهن ایجاد میکند که چرا اینهمه از می وشراب تعریف مکند حتی میگوید جام می را از کف منه یا یک جام می صد دل ودین دارد یا میگوید یک جرعه می از ملک کاووس بهتر است ویا "از هرچه نه می طریق بیرون شو به"
با کمی دقت معلوم میشود که در عالم واقع اینطور نمیتواند باشد ومی وشراب اینهمه تعریف و خاصیت ندارد پس چرا اینچنین گفته ووعرفائی مثل حافظ بیش از اینها هم از می تعریف کرده اند؟
راهی برای توجیه نیست جز اینکه بگوئیم میخوارگی یک معنای سمبلیک و استعاری برای توضیح آن شادی و صفائی است که آدمی سرانجام باید به آن برسد آن شادی وطرب با عظمتی که اهل معرفت گاه تجربه کرده اند و حاصل آزادگی از اسارتهاست چنانکه به عوارض سوء میخوارگی وخماریها و مجازی بودن وموقتی بودن اینگونه خوشیها اشاره نکرده اند
البته شواهدی هم نشان میدهد که میخوارگی معمولی هم در نظر بوده اینکه خیام می میخورده یانه یا کم میخورده یازیاد به زندگی خصوصی او مربوط است واگر می میخورده مسلما اینکار تااین حد از نظر خودش قابل ستایش نمتوانسته باشد و در رباعیاتش معنای استعاری و تمثیلی می مهم بوده چنانکه قبل از او هم این استعارات وتمثیلات بکار میرفته است
نمیدانم چرا بعضی ها دوست دارند فاضلانه حرف بزنند ؟کل مفهوم این رباعی بیان خیلی ساده نحوه زندگی در سادگی و ناپایداری ان است
حکیم خیام در این رباعی فرد خوشبخت را کسی میداند که علاوه بر سالم بودن بقدر کفایت مال و منال و سر پناه دارد و محتاج کسی نیست . خیام خوب زندگی کردن را در زیاد داشتن نمی بیند در آزاد بودن از قید بندگی و بردگی دیگران می داند . خدا روحش را قرین رحمت کند .
فاضلانه نوشتن بد نیست بد عامیانه دیدن است .
در کتابهای قدیمی مصراع اول بیت به این صورت است:
(هرکس که سلامتست و نانی دارد) و قافیه مصراع آخر هم «جهانی»است که به نطر من اینجوری شعر خوش ساخت تره.
شبیه این رباعی را حافظ نیز آورده است:
مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است
هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق
نکته ای را آقای حسین در مورد واژه "جهانی" در مصراع آخر گفته اند، از نظر شعری درست است زیرا با واژه های نانی و آشیانی قافیه است. واژه دارد ردیف است.
اما در اشعار بزرگان هم گاهی سهوا و حتی تعمدا عدول و خروج از قواعد شعری به چشم میخورد.. اما در این مورد بخصوص با توجه به معنای مصراع سوم (نه خادم نه مخدوم) به نظر می رسد که همان واژه مقامی در شعر آمده باشدد ولو از نظر قواعد غلط باشد.
زیرا در معنا، مقام به معنای جایگاه و رتبه هم هست. وقتی کسی نه خادم است و نه مخدوم در واقع در رتبه بالا یا ژایین نیست و در رتبه آزاد و معمولی قرار دارد و رها است و این رهایی جایگاهی خوش است. هرچند واژه جهانی هم با کمی تلویح معنای مثبت را می رساند اما معنای وسیع و بجایی که واژه مقام در این شعر دارد در آن نیست!
زارع جان
شعری که از حافظ آوردید رباعی نیست
سلام جناب محسن عزیز. بله میدانم شعر مذکور از حضرت حافظ رباعی نیست. بخشی از یکی از غزلهای حضرت است. تاکید من بر همسانی معنا بود نه قالب. به هر حال از تذکرتان ممنونم.
این رباعی به این صورت هم روایت شده
دردهرهرآنکه نیم نانی دارد یادرخورخویش آشیانی دارد
نی خادم کس بود نه مخدوم کسی گوشادبزی که خوش جهانی دارد
رباعی بدین متن صحیح می باشد:
آنکو به سلامت است و نانی دارد
وز بهر نشست آشیانی دارد
نه خادم کس بود نه مخدوم کسی
گو شاد بزی که خوش جهانی دارد
یاد میاد این متن شعر در کتاب فارسی متوسطه بود اما بیت اولش این طور
اکنون که سلامت است چندانی دارد
در کل تا اونجایی که یادم میاد شعر خیام نبود بلکه یه شاعر دیگه بود
البته اسمش معرف نبود
سلام عزیزان و ادیبان
گر شکر خدای لقمه نانی داری
در حد نیاز آشیانی داری
نه منت کس کشی و نه جور کنی
خوش باش که شاهانه جهانی داری
سپاس فراوان
استاد ما خیام به سادگی در این چهارپاره گفته است که نوکری کسی را نکن و حسرت ریاست دیگران را نداشته باش
آزاد زندگی کن و زندگی را به بهای نانی نفروش
با سلام و عرض ادب محضر شما استادان عزیز و گرانقدر
گفتم: سخنت ؟ گفت:شنیدن دارد
گفتم: نگهت ؟ گفت: خـریـدن دارد
گفتم که کمان ِ ابــروی خونربزت ؟،، ۱
گفت: همچو هلالِ ماه دیـــدن دارد
۱ - گفتم که - که= که تاکید
با احترام،، دیوان ابوتراب عبودی، چاپ دوم
با سلام و عرض ادب و احترام محضر شما فرهیختگان ارجمند و استادان عزیز و گرانقدر
گفتم : دل من؟ گفت : ویران من است
گفتم : خِردم ؟ گفت: پریشان من است
گفتم:سر و جان و چشم و گوش و هوشم
گفتا : همه غرق ِ لطف و احسان ِ من است
با احترام، دیوان ابوتراب عبودی، چاپ دوم