گنجور

رباعی شمارهٔ ۷۰

بر من قلم قضا چو بی من رانند
پس نیک و بدش ز من چرا می‌دانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو
فردا به چه حجتم به داور خوانند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۷۰ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۷۰ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۷۰ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۷۰ به خوانش علی قلندری

حاشیه ها

1387/01/14 23:04
ناشناس

این رباعی عدالت خدا رو زیر سوال میبره
اگه خدا از قبل همه چیز رو میدونه که قرار تو دنیا چه کار بکنیم و نکنیم و تمام زندگی ما دست خداست، برای چی می خواد ما رو در آخرت محاکمه بکنه

1402/05/29 08:07
Mahdi Heydarvand

با سلام لازم دونستم مطلبی را عنوان کنم که در این شعر پیامی که میرسونه ربطی به عدالت خداوند نداره ، داره به ماها میگه که چیزی به نام سرنوشت و تقدیر وجود نداره ایم ماییم که مسیر زندگی خودمونو رقم میزنیم یعنی اگر همه چیز از قبل نوشته شده بود پس ما رو واسه چی حساب کتاب میکنن،.

سپاس 

1387/03/03 15:06
م-س

بلی قلم قضا خارج از اختیار ما سرنوشت مارا رقم میزند وآفرینش هر کس هم بدون خواست خودش بوده است وهرکسی هم احساس گرفتاری میکند در عین حال کمی مختار است که مشکلات خود را رتق وفتق کند نظراهل معرفت آنست که با اینهمه اجبار خود انسان هم تاحدی در رسیدن به کمال وآزادی یا ماندگی در اسارت فکری خود سهیم شده ومساعی یا کوتاهی او در این راه موثر واقع میشود وآنچه محاکمه خوانده میشود ظاهرا تمثیلی بر این فرایند سهیم بودن در شکل رقم خوردن قلم قضا ست که سرنوشت نهائی را تعیین میکند به هر حال در رباعی خیام ذوق ونکته سنجی قابل توجهی وجود دارد واصولاشعر وسیله ایست برای منعکس کردن احساسات ومکنونات دل

1387/12/16 21:03
علی

جناب م-س عزیز،
حقیقت این است که با وجود توضیحات جناب عالی و همه -بقول شما- اهل معرفت، سوال خیام همچنان بی جواب است و به قوت خود باقیست!

1400/07/24 12:09
صبا ا ایرانی

دقیقا . هر شاعری با توجه به افکار و احوالات زندگی دوره خودش  سخنانی را منعکس میکند و همچنین شاعر خیام نکته ای نقض در باب بی اراده بودن انسان میفرماید; 

" بر رهگذرم هزار جا دام نهی

گویی که بگیرمت اگر گام نهی 

یک ذره ز حکم تو جهان خالی نیست 

حکمم تو کنی و عاصیم نام نهی"

در نظر شخصی خود از این که انسان فردی است دارای خرد و اختیار شکی ندارم و جبر نیز بخشی از این دنیاست. 

1388/08/12 10:11
رضا

دکتر شریعتی میگه : علم هواشناسی ، نه اداره هواشناسی ،(چون اداره هواشناسی ممکنه اشتباه کنه ولی علم هوا شناسی اشتباه نمیکنه،)پیش بینی میکنه که فردا باران میآید،وباران هم می آید ،با اینکه علم هواشناسی می داند فردا باران می آید ولی هیچ دخالتی در باران آمدن ندارد و عوامل دیگری از قبیل باد وابر ونور خورشید وتبخیر آب باعث باران آمدن می شوند، خدا هم با اینکه از سرنوشت بشر آگاه است ولی دخالتی در سرنوشت او ندارد.نمی دونم شاید بشه اینو به فلسفه جبر واختیار ربطش داد.

1388/10/19 09:01
bandeye khoda

آن نیروی لا یزال عالم است به غیب، ظاهر، باطن، گذشته، آینده و. علم به چیزی داشتن دلیل دخالت و کنترل آان نمیشود. جبر ما اینست که به دنیا بیاییم و از چند راه پیش پای ما یکی‌ را انتخاب کنیم. آان راهی‌ که خواست خداست خوب و راه‌های دیگر به نه کجا آباد ختم میشوند......... خدا نگفته که سرنوشت ما دست اوست...البتّه سرانجام کار ما به او ختم میشود.

1390/12/15 11:03
ناشناس

اساسا این موضوع قضا وقدر الهی را عده ای اشتباه فهمیده اند و این البته از اموزش های اولیه وغلط نشات میگیرد که قضا وقدر الهی را مستقیما دخیل در انتخاب ها میدانند در حالیکه قضای الهی بر کلیت هستی حاکم است که ان نیز بر امده از خلقت خداوندی است که بی مشیت واراده افریننده امکان ناپذیر است وخیام گویی از تبیین صحیح مضامین اساسی اسلام تا حدود زیادی محروم مانده واغلب این گونه تفاسیر فکری او بااینکه به دین مربوط بوده تفسیر به رای است

1391/02/17 02:05
lord

اصل موضوع رو چرا می پیچونین؟
سوال اینه اگر دانای مطلقی هست،مشرف به اعمال نکرده انسان چه با اختیار چه به اجبار،پس برای چی اینجایم؟ مستقیم آخرت.
مگر خدا هوس بازی کرده باشه با مخلوقاتش.

1391/07/11 17:10
مرتضی

تو قرآن آیات زیادی هست مبنی بر اینکه خداوند هرکسی رو که دلش بخواد هدایت میکنه و هرکسی رو که دلش بخواد در گمراهی نگه میداره. خود خدا تو قرآن به رسولش میگه ما قلب کافران را طوری آفریده ایم که نور هدایت در آن نفوذ نکنه. این خدا توی قرآن موجودی توصیف شده که بر گذشته، حال، آینده و همه چیز آگاه و داناست؛ یعنی سرانجام همه افراد رو از قبل میدونه. اصلا تو قرآن به یک لوح محفوظ اشاره شده که مدت ها قبل از خلقت انسان سرنوشت همه آدما توی اون نوشته شده. در نتیجه کاملا واضحه که خدا از قبل بهشتی بودن یا جهنمی بودن ما آدما رو مقدر کرده.
این یعنی جهان و همه کائنات صحنه قماربازی خداست و ما آدما هم مهره ها و قربانیان این قماربازی هستیم. ببینن حتی یک بچه 10 ساله هم میتونه غیر منصف بودن این خدا رو تشخیص بده. منتها مشکل اینجاست که خیلی ها شهامت بیان حقیقت رو ندارن و سعی دارن با چند تا کلمه قلمبه سلمبه و یه سری حرفای عاقل اندر سفیهانه خودشون و بقیه رو گول بزن.

1401/01/10 01:04
مرضیه صیدی

روح ما در کالبدهای مختلف میاد و میره و انقدر به این کار ادامه میده تا کامل شیم. قبل از اینکه به دنیا بیاییم نیز نقشمون رو تعریف میکنند و اگر موافق باشیم در اون قالب به زمین میاییم

1392/01/10 19:04
سیدمحسن سعیدزاده

به این رباعی خیّام بنگرید:
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است
آرند یکی و دیگری بربایند
بر هیچ کسی راز همی نگشایند
ما را ز قضا جز این قدر ننمایند
پیمانه عمر ما است می‌پیمایند
زبان، - در عین پرسشگری-زبان گزاره است؛ نه زبان گلایه،چنانکه اکثر مشتریان خیّام بر آنند وبه همین انگیزه خریدار سخن او شده اند. بر توده ها حرجی نیست، خاصه ها ویرا شکاّک معرفی میکنند؛ واین تصور، از نگاه من لغزش شمرده میشود.خیّام باورمند رکیک گوی کلام اسلامی است وهمین ویزه گی او، باعث گردیده تا نامتعارف تلقی شود ودر صف نیش زنانش افکنند.پرسشهای او خواص مدعی فهم را کلافه کرده بود.این نوع از گفتار خیّام:
بر من قلم قضا چو بی من رانند
پس نیک و بدش ز من چرا میدانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو
فردا به چه حجتم به داور خوانند/ آنان را بر آشفت؛ وچون نمیتوانند مثل خود خیّام پاسخی برای آن بیابند، اورااز حوزه اندیشه کلام اسلامی به فلسفه برانند ودر این پستوی تاریک که مردم آنجارا نمی دیدندبر وی بتازند.بر اینم که بزرگی در اندازه وی برای همه این پرسشها پاسخ نیز گفته است، امّا از آنجا که پرسش ها بیشتر موی دماغ آن عالمان بوده است، از سوی رندان زمان، انتقام گیرانه رواج یافته بود.

1392/02/07 09:05
امین کیخا

رسته نویسی ( نثر) محسن سعید زاده نشان از پختگی دارد به او باید نازید چند جا به نغزی از کمند عادی و روزانه بودن گریخته است

1392/10/23 19:12
ش

خیام میگوید من هیچ به دنیا نبودم عمال نامه ام توسط او نوشته شده بود پس به کدام عصیانم مرا به داوری می خواند

1392/10/20 01:01
ایمان مصدق

قیاس مع الفارق علم هواشناسی و خدا، برایم خنده دار بود. آخه علم هواشناسی که هوای فردا رو خلق نمی کنه و به داوری نمی ذاره! چطور شما این دو را برابر می بینید؟ اگر خدا ما رو خلق کرده، خودشم می دونه چی ساخته، خودشم می دونی ما چه کاره می شیم، پس داوری و مجازات برای چیست؟

1393/03/12 12:06
فرهاد

جناب محسن سعید زاده قاینی گرامی، میفرمایید "خیّام باورمند رکیک گوی کلام اسلامی است"! ممکن است اشاره بفرمایید از کدام کلام خیام این ادعا را استخراج فرموده اید که کلام خیام کلام اسلام است؟!!! این که روز داوری و منطق آن را به سخره گرفته است؟
حرجی نیست مرا جزو توده ها بدانید، اما فرمایش شما مبنی بر گزاره بودن پرسشهای خیام از پایه بی اساس است.

1393/08/04 13:11
ناشناس

سلام ، هر چند میدانم نظرم بر وفق مراد عده ای نخواهد بود و این را هم صد درصد میدانم جناب حضرت امام عمر خیامی (رح) از من و امثال من به آیات قرآن واقف تر بوده و ادله آوردن من از قرآن برای رباعی این چنین شخصی همچون زیره بردن به کرمان است . ولی چند آیه است که هر چقدر به غور این آیات نفوذ میکنم باز سیر نمیشوم و مثل تشنه ها باز دنبال سوالات ذهن جستجوگرم هست : فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ : در این آیه می فرماید همۀ انسانها در یک فطرت الهی خلق شده اند و جالب این است که هیچ تبدیل و تغییری در آفرینش ذاتی اینان رخ نخواهد داد . به نظر من انسان به هر عقیده و باوری پایبند باشد باز میشود برای او دلایلی مبنی بر اثبات خدا اقامه کرد . این فطرت همان استعدادی است که ما با آن دنبال خلأ قوای اندیشه هستیم و هر کس بر مبنای این فطرت مراتبی از شناخت را پیدا میکند بخاطر همین است خدای تعالی فرموده : تغییر و تبدیلی در آفرینش الهی نمیتواند اتفاق افتد . اگر فکر کنید نبودیم و خود به خود به وجود آمدیم این یک نظریۀ غلط است زیرا اگر عدم مساوی صفر باشد ، صفر به اضافۀ صفر مساوی عدم میشود ولی اگر صفر میخواهد ظهوری پیدا کند نیاز به عددی که نشان وجود در اوست نیاز دارد و یک همان عدد است و صفر به اضافۀ یک مساوی یک میشود . و شاید انسانهای امروزی با پیشرفت علوم فیزیک و ... این نیرو یا همان نقطۀ وجود را اتمها و گازهایی فرض کنند که عامل تشکیل دهندۀ موجودات گشته است . در مبانی الهی این همان اضافۀ تشریفیه ایست که از مظهر واجب الوجود یعنی باریتعالی بر عدمستان اضافه میشود و ما از نبودن به بودن راه می یابیم . دانشمندان اسمها را عوض کردند و برحسب مبانی عقلی اسامی دیگر وضع کردند . آیه ای دیگری است : أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ : آیا کسانی که کافر شدند، ندیدند که آسمان‏ها و زمین بسته بودند و ما آنها را شکافتیم و هر چیز زنده ‏ای را از آب پدید آوردیم؟ پس آیا ایمان نمی‏آورند . شاید بر حسب علوم زمانه تفسیرهایی برای این آیات گشته است ولی باز 1400 سال قبل این چنین سخنانی برای بشر غیر قابل هضم بود و در جای دیگر پایان آفرینش را چنین بیان می فرماید : یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاء کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ : روزی که آسمان را همچون در پیچیدن صفحۀ نامه ‏ها در می‏ پیچیم. همان گونه که بار نخست آفرینش را آغاز کردیم، دوباره آن را بازمی‏ گردانیم. وعده‏ ای است بر عهدۀ ما، که ما انجام دهنده آنیم . توضیح زیادی در این باره میخواهد که من به اصل بحث این رباعی می پردازم : تمامی بزرگان عالم در مسئلۀ آفرینش همیشه سرگردان و حیران بودند و از باب شگفتی و حیرانی به نتایجی رسیدند که شاید برای عده ای متعصبان دینی قابل هضم نباشد و زود فتوای الحاد و کفر آنها را صادر کنند ولی باید انسان این را به یاد داشته باشد که هر کس منطبق با داشته های خود در مراتب فطرت قدم بر میدارد و از سهمی برخوردار میشود . شرقیان که شاهان خود را فغفور یا همان خدا میدانستند ظاهرا مشرک بودند ولی در حقیقت مرتبۀ معرفتی آنها از خدا در مقام رؤیت بود یعنی چیزی را که میدیدند باور میکردند ، عده ای در قرب و بعد و نور و تاریکی و خوبی و بدی و تمام الفاظ متضاد بحث کردند . و خدا را در آنها میدیدند این همان است که شیخ محمود شبستری قدس سره می فرماید : جهان را دید امری اعتباری / که واحد گشته در اعداد ساری ... هر کسی طبق ظن و گمان خود مرتبه ای از مراتب وجود را گرفت و آن را خدا نامید در حالیکه مسئلۀ وجود از موجودی واجب الوجود حکایت میکرد ، و به ما می گفت که وجودی است که وجودها از او به بوجود می آیند حالا شما میتوانید این مراتب وجود را به نظریۀ داروین و تئوری بیگ بنگ اخصاص بدهید . آن ها هم مراتبی از وجود را کشف کردند . خداوند در قرآن شریف مدل داده است و گفته وقتی حجت بر کافران تمام شد و من به تو میگویم چگونه با سر سختی اینان در ایمان آوردن قلبشان را کدر میکنم تا دیگر با آن چیزی نبینند . شیخ محی الدین ابن عربی قدس سره در باب همین مسئله ای که خیام فرموده ، در کتاب شجون المسجون و فنون المفتون که تازگیها با ترجمۀدکتر گل بابا سعیدی به نام اندوه های زندانی چاپ شده است ، جوابی در خور فهم بیان نموده است که خدا می فرماید قل کل من عندالله و در جایی دیگر میگوید خوبی از من است و بدی از نفس شما ... که شما را به خوندن اون کتاب توصیه میکنم . موفق باشید

1393/09/02 02:12

Eshtebah مدت زیادی نیست که به حقیقت وجود پی بردم و برای من کاملآ
واضح است که پتانسیل مغز انسانها بطور صد درصد
عمل نمیکند و تصور و اندیشه ادمها بی نهایت نیست و باید دانست که هر موجودی چه روی زمین چه در فضا مغز و هوش خودش را دارد و ناگفته نماند که وجود زندگی در هر أوضاع و شرایطی ثابت شده و تمامی وجودشان در زندگی بقای نژاد میباشدو برایش جان فدا میکنند از مغز ادمها بگم هر انسانی خدائ در سر دارد بدون هیچ تشابهی با دیگری و زمانی که مغز به تکامل رسید این اختلافهای ذهن نیز بر طرف خواهد شد و به هدف رسیده ایم . ادامه خواهیم داد أنشأ.......

1394/01/06 19:04
ایرج

ببینید در اعتقادات اسلامی عقیده بر این است که خداوند در لوح محفوظ تمام سرنوشت بشر رو تعین و از پیش مشخص کرده است.در چنین شرایطی به این رباعی خیام اگر توجه کنید :من می خورم و هر که چو من اهل بود*****می خوردن من بنزد او سهل بود******می خوردن من حق ز ازل می دانست*****می گر نخورم علم خدا جهل بود.موضوع کاملا روشن می شود که خیام منظورش از "بر من قلم قضا چو بی من رانند"چه هست؟

1394/03/09 18:06

بزرگان تیزهوش اسراری را در یافته اند که هموم از آن بی بهره اند.
این رباعی نیز یکی از آنان است.
امام صادق فرموده است گاهی خدا امر میکتد به کاری و نمیخواهد انجام پذیرد و انجام نمیپذیرد. مانند سجده شیطان
و گاهی نهی میکند از کاری در حالیکه میخواهد انجام بگیرد و انجام میگیرد . مانند عصیان آدم و حوا.
حافظ می گوید: گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش و گو گناه من است.
یعنی اصولا تجسم خدایی که امری در عالم بی اراده و خلاف اراده حق اتفاق بیفتد برای شناسای الله کفر است.
اما تفاوت ادم و ابلیس در همین طریق ادب است . ابلیس گفت بما اغویتنی ...که تو گمراهم کردی .. وادم توبه کرد و عذر خواست در حالیکه هردو میدانستند که مقهور جبر و ارداه حق شده اند

1394/03/09 23:06

سلام
تبیین معنای جبر و اختیار از دیدگاه آیت‎الله جوادی آملیحضرت آیت‎الله جوادی آملی با اشاره به پرسشی درباره جبر و اختیار خاطرنشان کرد: در روایات ما آمده است که جبر محال است نه این‎که بد است، بلکه چیز محالی است مانند دو دوتا پنج‎تا و تفویض هم محال است و اختیار مسأله ضروری است، انسان مجبور است آزاد باشد، انسان هر کاری بخواهد بکند بدون اراده محال است، بخواهد غیبت کند یا ذکر بگوید بدون اراده محال است.وی گفت: ممکن نیست بشر کاری بکند بدون اراده، انسان سر دوراهی ایستاده است، وقتی سر دو راهی ایستاد انجام کار و ترک کار به او منسوب است، هنوز تصمیم نگرفته است که کاری را انجام دهد، در این جا سه قضیه است که انسان مختار است و به ضرورت هم مختار است و امکان انجام کار و ترک کار را هم دارد.نویسنده کتاب مفاتیح الحیات خاطرنشان کرد: انسان مضطر است که کاری را انجام دهد، یعنی مجبور است که اختیار داشته باشد، او این جا تکلیفی دارد و باید تکلیفش را انجام دهد، اگر دست به کاری زد و به هر کدام از دو طرف رفت تکلیف از بین می‎رود، این که انسان یک طرف را ترجیح دهد یعنی اختیار، او مجبور است که یکی از دو طرف را اختیار کند و تفویض هم نیست زیرا مجبور است کاری را انجام دهد.وی با اشاره به این‎که انسان از عمل خود مورد پرسش است، گفت: اگر معدنی بخواهد لعل گردد روی طبیعت کار می‎کند و الله این خاک را مضطر کرده که به این سمت برود و گیاهان با غریزه و حیوانات بر اساس میل و انسان با اراده خود کاری را انجام می‎دهد، این طبیعت، این غریزه، این میل و این اراده و اختیار انسان همه ضروری است.حضرت آیت‎الله جوادی آملی نشانه اختیار انسان آن است که انسان در جایی که فاعل است بدون اراده نمی‎تواند کاری انجام دهد، ابراز کرد: یک وقت انسان مورد فعل است، دست انسان را می‎گیرند و بیرون می‎برند، اینجا فرد فاعل نیست، بلکه مفعول است و مورد فعل است و چون فاعل نیست نه جبر است و نه اختیار و نه تفویض است.انسان مجبور است که مختار باشدوی گفت: یک وقت یک کسی را تهدید می‎کنند و می‎گویند برو بیرون، او اختیارا ترجیح می‎دهد برای حفظ جان از روی اراده بیرون برود، این اختیار است، اما اگر دست او را بگیرند و بیرون بکشند این جبر نیست، چون اصلا فاعل نیست که اختیار و جبر معنا داشته باشد، فرو رفتن آب در حلق روزه را باطل نمی‎کند، بلکه آن جا که انسان از روی اختیار آب بخورد روزه‎اش باطل می‎شود.مفسر برجسته قرآن کریم ادامه داد: انسان در حال عادی مضطر است که اختیار داشته باشد، امام صادق(ع) فرمود جبر باطل است و تفویض هم باطل است و فاصله بین جبر و تفویض وسیع‎تر از آسمان و زمین است، گروه اندکی آن توحید افعالی را رعایت کردند که در هسته مرکزی بین جبر و تفویض قرار گرفتند.وی ابراز کرد: ما را مختار آفرید و هر کاری که باشد از کانال اختیار ما به الله می‎رسد، معنای طولانی بودن خدا این نیست که کار یک بعد است و فاعل قریب و فاعل بعیدش خداوند باشد، بلکه هر کاری که انسان انجام می‎دهد از این کانال سه ضلعی عبور می‎کند و به خداوند می‎رسد.حضرت آیت‎الله جوادی آملی با اشاره به آیه «مَا یُجَادِلُ فِی آیَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ ﴿4﴾» ادامه داد: قرآن جو نزول دارد که باید فضای نزول را در سه بخش محلی، ملی و بین‎المللی ملاحظه کرد، تفسیر قرآن بدون ملاحظه تاریخ آن روز ممکن نیست و همچنین برای تبیین معنای جدال در سوره غافر که چهار بار مطرح شده است باید فضای نزول سوره غافر را ملاحظه کرد.

1394/09/02 13:12
کوروش ایرانی اصل

جناب "أمیر ح" گرامی...
آنچه شما مرقوم فرموده اید...
آیا بر پایه ی فیلم LUCY استوار است ؟
یا لاجرم، نشات گرفته از آن ؟

اگر اینچنین است... پس، بکارگیریِ کلمه ی "انشاءالله"، در پایان فرمایشات حضرتعالی، از چه روست ؟

1394/09/02 13:12
کوروش ایرانی اصل

جناب محسن سعیدزاده
درود بر شما و چشم بینای تان...
آنجا که مرقوم فرمودید :" خواص مدعی فهم ؛ نمیتوانند مثل خود خیّام پاسخی برای آن بیابند، "....
بنده، اضافه بر فرمایشات حضرتعالی، سخت معتقدم که، ایشان (خواص)، پاسخ اینگونه شبهاتِ خیام اندیشانه را، نیک میدانند...
اما، بمنظور حفظ منافع دنیوی خویش، از پاسخگوییِ بیطرفانه به شبهات آن بزرگوار، خود را معذور داشته و کنون نیز، میدارند...
و اینچنین است که آدمی در مواجهه با پاسخهای ایشان ( خواص )، ناخودآگاه، و ناخواسته، بیاد عبارت معروفِ " گذرِ علی چپ" می افتد...

1394/09/02 18:12
Hamishe bidar

دوست عزیز شاید منظورتان از "جبر محال است" این باشد که جبر آنطوری که مردم کوچه بازار ان را میفهمند محال است.
هر آن کس را که مذهب غیر جبر است
نبی فرمود کو مانند گبر است
همینطور مثال اداره هواشنسی برای جبر الهی. بزرگوار، مگر خداوند کارخانه ماشین هست که عالم را خلق کرده و فقط میداند که چه اتفاقی می افتد؟
اگر نازی کند لیلی، فرو ریزند محملها
مگر میشود که کسی در ملک سلطان ازل کاری انجام بدهد بدون اراده خداوند؟
پس جبر او بر همه عالم چیره میباشد!
ولی عین حال انسان مجبور است که مختار باشد چون این اختیار از طرف خداوند با جبر به انسان داده شده است.
Jean-Paul Sartre
[L'homme est pleinement responsable : L'homme est condamné d'être libre.]
اندیشمند فراسوی سارتر میفرماید:
"انسان مطلقاّ جوابگو است، چون او محکوم است به آزادی."
چون انسان اخیار دارد برای نیات خود در باب اعمالش باید جوابگو باشد.
احتمال دارد که خیام این رباعی را در جواب به جبرییون سروده که عقیده دارند که جبر حق به این معنی است که اعمال انسان اثری در عاقبت انسان ندارند، یعنی انسان اختیاری ندارد...
اگر به جبر به این معنی اعتقاد داشته باشیم آفریدن جهان بیهوده نشان میدهد و خداوند کار بیهوده نمیکند و خداوند بهتر میداند.

1394/09/02 20:12
یکی از ناشناسان

جناب بیدار،
شعری که در باره جبر الهی آورده اید و اینکه نبی گفته است آنکه به جبر باور ندارد به گبران می ماند،
البته بر عزت و احترام اختیاریون می افزاید .
آقای سارتر هم نگفته است جوابگو ی خدا میباید بود بل پاسخگوی وجدان خویش

1394/09/03 10:12
Hamishe bidar

جناب ناشناس:
حکم جبر الهی معنی سلب اختیار بشر را ندارد.
اصول فلسفه اکزیستانسیالیزم ( یا اکزیستانسیالیسم)
Existenzialismus
مبنی بر اصالت وجود و تقدم آن بر ماهیت انسان است.
فردریش نیچه,ژان پل سارتر، مارتین هایدگر، گابریل مارسل از متفکران اکزیستانسیالیزم بوده‌اند. اساس نگاه فلسفی سارتر به انسان این است که انسان را "مختار می‌داند" و بر این اساس به انکار هرگونه نیروی خداگونه که قدرت اختیار انسان را سلب کند می‌رسد؛ زیرا که او معتقد است انسان نمی‌تواند مختار نباشد و محکوم به آزادی است، که این آزادی برای او مسئولیت انتخاب می آورد. البته این مساله کاملاً بر اساس خدای اسلام هم‌چنین خدای مسیحی و خدای یهودی هم صحت دارد. سارتر به نفی خدا نمی پردازد بلکه معتقد است خدا انسان را مختار آفریده است. انسان وقتی مختار باشد، باید مسئولیت هر انتخاب‌اش را بپذیرد و از همین بینش است که سارتر خود را مسئول جنگ جهانی می‌داند و این جا دلهره و اضطراب به وجود می‌آید که فرد با خود می‌گوید از آن جا که من مسئول این کار هستم، آیا این کار درست بوده و چه نتایجی خواهدداشت که من آن‌ها را نمی‌دانم یا نخواهم‌دید!؟
اندیشه‌های اگزیستانسیالیستی سارتر، که در خصوص آزادی و مسؤولیت فردی و ممکن‌بودن وجود ما و فاصله‌ئی که ما از خودمان داریم، هم‌چنان می‌تواند برای فلسفه‌ی جدید مهم باشد. اما سارتر اخلاق‌گرا نیز بود و کوششی که برای طرح نظریه‌ای اخلاقی کرد هم‌چنان می‌تواند برای فلسفه «بعد-از-نو» مهم باشد. کم‌تر فیلسوفی هم‌چون سارتر این اقبال را داشته‌است که در عمر خود شاهد شهرت و نفوذ اندیشه‌اش باشد. اما سارتر با همهٔ فلاسفه‌ای که تاکنون بوده‌اند متفاوت است.
Wiki از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

1394/10/10 23:01
علیرضا صباغ معینی

متاسفانه در این رباعی ضمایرافعال را اشتباه نوشته است
بر من قلم قضا چو بی من رانی
پس نیک و بدش ز من چرا میدانی
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو
فردا به چه حجتم به داور خوانی
واضح است که بایستی فعل به سوم شخص تغییر پیدا کند وقرینه آن مصرع سوم است.

1395/01/30 10:03
فرهاد

جنابان ناشناس و جلال، اینهمه کیبورد فرسودید اما دریغ از یک توضیح مختصر و مربوط به این رباعی!
این آیاتی که از قرآن آوردید هیچ ربطی به این رباعی ندارند. بنابراین کار شما مغلطه است.
آن آیاتی از قرآن که به این رباعی مربوطند اینها میباشند:
93 - نحل: ... یضل ما یشا و یهدی ما یشا: هر که را بخواهد گمراه میکند و هر که را بخواهد هدایت!
26 - بقره: ... اذا ارادالله بهذا مثلا یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا: اگر خداوند بخواهد عده زیادی را با آن گمراه میکند و عده زیادی را هدایت!
خیام میگوید: تو که گمراهی و هدایت انسانها در اختیار توست، از چه رو از "ما" باز خواست خواهی کرد؟!

حال شما آسمان به ریسمان ببندید و تو جیه و تفسیر مع الفارق بنویسید، توفیری نمیکند. خود خیام برای شما جوابی در خور دارد:
آنان که (به ظاهر) محیط فضل و آداب شدند
در جمع (به ظاهر) کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند به روز (یا برون)
گفتند فسانه ای و در خواب شدند!
این خواب بر همه شما مبارک

1395/03/02 04:06
حمید

آقای فرهاد جان عزیز،،،
خیلی،خیلی،خیلی زیبا و کامل جواب دادی و از تنقضات که ما آدمهآ چشم پوشی میکنیم و خودمونو گول میزنیم و دنبال علامه و تفسیر می‌گردیم تا فقط با سفسطه و مغلطه جواب بگیریم،،،،
من فوق،فوق،فوق،مافوق تصور زیاد میخوام با شما همراه باشم،،
چون تحت تاثیر شخصیت و برداشت بینطیرتان از این رباعی خیام شدم،،
باشه که بازم به این صفحه گذری بکنید،،آمین،،
09011819260

1395/03/04 16:06
سید مجتبی

با اینکه میتونم به تفصیل راجع به این شعر که جبر را تایید میکنه توضیح بدم و رد کنم و روایت شریف امام صادق(ع)که فرمود نه جبر ونه تفویض بلکه امری است میان این دو را اثبات کنم.اما دوستان طالب حقیقت را ارجاع میدم به کتاب کم حجم اما پر مغز (انسان وسرنوشت )شهید مطهری صفحه125 که این دو بیتی را خوب توضیح دادند.

1395/03/11 17:06
حمید

مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ ﴿22﴾
هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما روی نمی‏دهد مگر اینکه همه آنها را قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است و این امر برای خداوند آسان است. (22)
همانگونه که میبینید در این آیه و سوره شریفه،،اشاره به اینکه خداوند لحظه به لحظه زندگی آدمی را قبل از آفرینش،،در لوح محفوظ ثبت کرده،،،
و هر کاری که ما میکنیم خواست خداوند متعال میباشد،و نه به اختیار ما،،،،جبررر یعنی،،،
حتما بازم مثل همیشه دوستان در رد این برداشت من خواهند گفت، که منظور خداوند چیزی غیر از چیزی که میبینیم و فکر میکنیم بوده،،،،!!!!
که احتیاج به تفسیر علما و فقها دارد،،،
این داستان تفسیر کردن و برداشت هر عالم،شده دردسر،،،،
چون با این وضع هر کس و یا گروهی،برداشتهای مختلف خواهند کرد و در رد تفسیر دیگران خواهند بود،،
که نتیجه‌اش شده،،برداشت داعش از قرآن،،،اهل سنت و مفتی های عربستان،،،طالبان،،و حوزه های دینی،،،،،،غیره،،،و تا بینهایت تفسیر و برداشت به نفعشان،،،،
حقیقت چیست،،،،؟؟

1395/10/30 00:12
بهرام مشهور

احسنت بر استادان بزرگوارم محسن سعید زاده قاینی و امین کیخا که بسیار از کلامشان در اینجا کیفور شدم

1396/12/28 10:02
alireza۰fa

پاسخ

علم ازلی علت عصیان بودن
نزد عقلا ز غایت جهل بود

1397/10/19 07:01
علی خیاط

کل این مشکلات ناشی از مفهوم خداست ،درفلسفه خدا به صورت مثال مطلق تعریف می سود یعنی چیزی که شامل همه چیز است بطور اشکار و در عین حال هر جزبی بطور پنهان شامل کل است مثل بدن انسان یک واحد است که میلیاردها سلول را بطور اشکار در بر می گبرد ولب هر جزیی نیز کل خصوصیات کل را دارد بدین دلیل اگر یک قطره اب دهان یا ناخن کسی را بگیرند کل را مشخق می کند ،جهان هست همین است وحدت در کترت و کترت در وحدت و در مذهبنام ای را خدا میذارند ولی این خدا دین خارج از ما توصیف شده و در مقابل ما و بوجود اورنده جهان هستی و در نتیجه تمام این تناقضات بوجود می اید

1398/02/28 13:04
شهریار همتی

سلام بر همه ی عزیزان
خیام فردی بسیار تیز هوش بوده ، بطوری که خود را مخاطب قرار داده تا خواننده را به تفکر وادارد
راجع به لوح محفوظ توضیح مختصری می دهم تا مطلب جا بیفتد.
ناظری را تصور کنید ( خدا ) در عالمی که زمان ، مکان ، تضاد ، و هیچگونه ابعادی بر او حاکم نیست ، ( عالم تک قطبی ) ( ناظر شماره یک )
و ناظر دیگری را بنام آدم.
آدم ( ناظر شماره دو ) هنگام رانده شدن از بهشت ( بهشت ناآگاهی ) که توانایی قدرت خدا شدن در آن بصورت بالقوه بود اما بصورت بالفعل نبوده باید حرکتی را در جهان دوقطبی شروع می کرد ( در جهان دوقطبی ابعاد گوناگونی چون ، زمان ، مکان ، تضاد ، و بعدهای دیگری وجود دارد ) توضیح اینکه در مقاطع مختلف چرخه ی جهان دوقطبی زندگی هایی توسط کثرت یافته های آدم تجربه می شود ، در حال حاضر ما در یکی از این مقاطع بعنوان انسان در حال گذران عمر خود هستیم البته با اختیار کامل ، به این معنی که در طی مسیر زندگی ما به دو راهی های زیادی برمی خوریم که باید تصمیم بگیریم که از کدام راه برویم و انتخاب می کنیم ، پس مختاریم ، متاسفانه عده ی بسیاری لوح محفوظ را اشتباه متوجه شده اند ، توجه بفرمایید چون یکی از ابعادی که به پای ما بسته شده است بعد زمان است ، ما روی زمان ادراک داریم و گذر آن را حس می کنیم
مثلا ً ما می گوییم ، دیروز ، امروز ، فردا ، آیا ما خدای دیروز امروز و فردا داریم ، اگر به این صورت بود پس خداوند هم مثل ما مسن و پیر می شد .
آیا به این صورت است ؟
نتیجه اینکه پیش از ما انسانهای زیادی زندگی کرده اند و پس از ما هم انسانهای زیادی زندگی می کنند و با اختیاری که دارند مسیرهای زندگی خود را انتخاب می کنند ، یا راه خیر را انتخاب می کنند یا راه شر را
یا سمت حق می روند یا باطل ، نکته ی مهم اینجاست چون خداوند هیچ گونه ابعادی ندارد ( من جمله زمان ) نتیجه ی عمل ما را در آن واحد دیده است ، یعنی نتیجه ی اختیار ما را دیده است ، توجه بفرمایید ، از این جهت سرنوشت ما ( همه ی انسانها ) مشخص است ، حتی اگر از گذر عمر همه ی انسانهای گذشته و آینده هزاران میلیارد سال هم که بگذرد او همه را در آن واحد دیده است ( چرا ؟ چون زمان ندارد در واقع شروع خلقت و خاتمه ی آن برای خدا بر هم منطبق است یعنی نتیجه ی عمل ما را دیده است ) متاسفانه عده ای تصور می کنند که ما عروسک خیمه شب بازی دست خداوند هستیم و هر طور بخواهد ما را می چرخاند.
بسیاری از عرفای ما به این امر واقف بودند
به این شعر شیخ محمود شبستری توجه فرمایید.
جهان خلق و امر از یک نفس شد
که هم آن دم که آمد باز پس شد

1398/04/07 02:07
پروانه

معنی قضا به معنی به انجام رسوندن و معنی قدر اندازه و حدود و قوانین هستش.خود خدا در قران گفته که اگه قوانین و قانونمندی (قدر)های دریا رو بدونین نه تنها اون رام شما میشه بلکه میتونین دریا رو حتی به تسخیر خودتون دربیارین (قضا).
این قانونمندی ها همون چیزیه که امروزه بهش رسیدن و صحبت هایی هست که مربوط به قوانین جذب میشه.و اصلا نگران نباشین چون همه چیز رو خود ما تعیین میکنیم .

1398/07/16 06:10
حجت

بنظر من کلمه مصرع اول قِضا هست که در مصرع بعد هم وزن چِرا میاد.
قِضا به معنی قضاوت هست نه قَضا و قدر.
ایشون هم میفرمایند اگر قضاوت میکنید بدون حضور من
پس چرا دنبال خوب و بدش میگردید.
( من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش)
این بیت به نظر من اصلا به قَضا و قدر ربطی نداره

1399/07/11 10:10
هونام

امان از این افراد دینی
چرا نمیخوان قبوا کنن که خیام باهاشون مخالفه؟؟
چرا هی شعرای خیامو میپیچونن؟؟
انقدر سخته درکش؟؟؟
چقدر تفسیر به رای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1399/08/27 15:10
ادیب

سلام به همه!
هر کسی حق تحلیل این شعر را ندارد مگر اینکه مانند خیام که مسلمان بوده، مسلمان باشد یا از آموزه های اسلام در حدی که خیام آگهی داشت، آگهی داشته باشد.
در اسلام میگوید به انتخاب خودتان انسان آفریده شدید. شما میتوانستید ملک بودن یا عدم هستی خود را انتخاب کنید ولی اگر امروز انسان هستید از انتخاب خود تان است.
پس خیام که از دین آگهی داشت در اینجا به صورت کنایه میگوید که وقتی خودت انتخاب کردی با وجودیکه همه شرایط برایت توضیح شده بود و میدانستی که فراموش خواهی کرد که از تو پرسیده اند. حالا اینقدر بی پروا هستی فردا به چه حجت نزد داور خواهی رفت.
در خود شعر گفته دی بی من وتو و امروز چو دی بی من و تو.( چون امروز بدون من و تو نیست و ما سهیم هستیم در کار امروز خود، پس دیروز هم چون امروز بوده و ما سهیم بوده ایم در انتخاب).
خداوند عادل است و با اسلام آوردن ما همه صفات خدا و قرآن را قبول داریم پس چگونه ممکن است خداوند بدون خواست ما، ما را آفریده باشد؟
(الست بربکم؟ بلی).

1400/05/10 21:08
ملیکا رضایی

به نظر من این شعر زندگی ای که خدا از پیش میدانسته که چه خواهد شد را زیر سوال نبرده ...

 

 

خیام خود جواب خود میداند ولی این را از ما میپرسد تا ما هم به جواب برسیم ...

1401/02/20 15:05
حبیب شاکر

سلام بر گرامیان همراه 

در غیبت ما چون به ما گشت قضا

از نیک و بدش مدد ز قاضی است مرا 

بی شرط رضا چون به ماحکم کنند 

پس داور و داوری بود جانب ما 

سپاس بیکران

1401/05/22 23:08
احمد نیکو

گر کار تو نیکست به تدبیر تو نیست

ور نیز بدست هم ز تقصیر تو نیست

تسلیم و رضا پیشه کن و شاد بزی

چون نیک و بد جهان به تقدیر تو نیست

رباعی شماره ۱۵۰ از ابوسعید ابوالخیر شاعر قرن چهارم و پنجم

 

 

1402/11/01 22:02
احمد نیکو

عبارت درست مصرع دوم:

پس نیک و بدش چرا ز من می دانند؟