رباعی شمارهٔ ۶۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۶۷ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۶۷ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۶۷ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۶۷ به خوانش علی قلندری
رباعی شمارهٔ ۶۷ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
از خان و خانه واژه شبخان را داریم که ان خانه شاه برای یک شب بوده است در مسیر حرکت شاهان
نانکو بسیار زیباست و با زشت فرق نازک بینانه ای دارد
نا نیکو شاید زیبا نباشد ولی زشت هم نیست شاید این یکی از تفاوت ها باشد
از ویژگیهای خانه های ایرانی یکی ایوان و دیگری ایوانک است و نیز آبنما و شاهنشین و بالا نشین و پای ماچان و کفشکن و پنجدری و .... افسوس از نوینی که سهم ما را از گذشته مان یک 50 متر مربع در اسمان کرد با مستراهی ( مستراح) که در میان خانه است !
بر پشت من از زمانه، تو می آید، (پشتم از سختی روزگار خم شده)
وز من همه کار، نانکو می آید، (در انجام کارها ناتوان شدم)
جان عزم رحیل کرد و گفتم: "بمرو"؛ (مرگم فرارسیده ولی می خواهم بمانم)
گفتا: "چکنم خانه فرو می آید!". (شوربختانه نمی توانم، بدنم از هم فروپاشیده)
خیام
خیلی از ما ها از مرگ نمی ترسیم ولی دوران پیری واقعا دوران تاریکی است...
آقا ایمان دمت گرم ممنون عالی بود.
ایمان جان،
درود به شرفت. شیرینی این شعر را برایم دو چندان کردی.
سپاس گزارم
درود بر شما. در عبارت «جان عزم رحیل کرد»، آیا منظور از «جان» حیاتجسمانی است، یااشاره به حیات در معنای ماورایی دارد (روح)؟ آیا میتوان پاسخ این سوال را در فضای شعر یافت؟
هر لحظه ز من ناله نو میخیزد
پیری ز تنم خرابهای انگیزد
پوسیده شدست خانه آب و گلم
هر جه که نهم دست فرو میریزد
(رباعی شماره 63 از سلمان ساوجی)
آقا رضا این معنی را نمی دهد چون اگر منظور روح بود خودش هم به همراه روحش باید میرفت ! و نیازی به مورد خطاب قرار دادن نبود . اینجا منظور همون چیزیه که در زبان عامیانه میگوییم جون ندارم
سلام بر یاران فرشته خو
از جور زمانه پشت من گشت دو تا
از دست بشد کار و ز پا قوت و نا
گفتم که مرو بجان،از این خانه تن
گفتا که مگو خانه بود رو به فنا
سپاس و درود
سلام عزیز و درود
مصراع آخرت جان را از روح جدا میکند !
سلام دوست ارزشمندم
روح و جان در واقع یکی است .مشترک معنوی اند
اینگونه نیست؟
سلامی دوباره
اینطور هست !
اما جان یا روح ؟ کدام را انتخاب میکنی ؟!
من جان را .. چون روح همیشه آزاد است ولی جان فقط چند روزی .....
سلام دوست گرامی.
آفرین.عالی
خانه بود رو به فنا ...
گفتی که بمان !
گفتی که مرو(نرو)!
همه در فنا غرقند ...
...همه ...
ایمان جان دمت گرم استفاده کردیم از توضیحاتت.
پیری سر و برگ در خرابی دارد
گلنار رخم برنگ آبی دارد
بام و در و چار رکن و دیوار وجود
ویران شده و رو بخرابی دارد
(رباعی از خیام)