گنجور

رباعی شمارهٔ ۶۷

بر پشت من از زمانه تو می‌آید
وز من همه کار نانکو می‌آید
جان عزم رحیل کرد و گفتم بمرو
گفتا چه کنم خانه فرومی‌آید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۶۷ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۶۷ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۶۷ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۶۷ به خوانش علی قلندری
رباعی شمارهٔ ۶۷ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/03/19 00:06
امین کیخا

از خان و خانه واژه شبخان را داریم که ان خانه شاه برای یک شب بوده است در مسیر حرکت شاهان

1392/03/19 00:06
امین کیخا

نانکو بسیار زیباست و با زشت فرق نازک بینانه ای دارد

1392/03/19 00:06
شکوه

نا نیکو شاید زیبا نباشد ولی زشت هم نیست شاید این یکی از تفاوت ها باشد

1392/08/30 14:10
امین کیخا

از ویژگیهای خانه های ایرانی یکی ایوان و دیگری ایوانک است و نیز آبنما و شاهنشین و بالا نشین و پای ماچان و کفشکن و پنجدری و .... افسوس از نوینی که سهم ما را از گذشته مان یک 50 متر مربع در اسمان کرد با مستراهی ( مستراح) که در میان خانه است !

1393/10/08 04:01
ایمان

بر پشت من از زمانه، تو می آید، (پشتم از سختی روزگار خم شده)
وز من همه کار، نانکو می آید، (در انجام کارها ناتوان شدم)
جان عزم رحیل کرد و گفتم: "بمرو"؛ (مرگم فرارسیده ولی می خواهم بمانم)
گفتا: "چکنم خانه فرو می آید!". (شوربختانه نمی توانم، بدنم از هم فروپاشیده)
خیام
خیلی از ما ها از مرگ نمی ترسیم ولی دوران پیری واقعا دوران تاریکی است...

1395/03/12 22:06
هادی

آقا ایمان دمت گرم ممنون عالی بود.

1395/03/18 11:06
داود

ایمان جان،
درود به شرفت. شیرینی این شعر را برایم دو چندان کردی.
سپاس گزارم

1399/04/10 03:07
رضا

درود بر شما. در عبارت «جان عزم رحیل کرد»، آیا منظور از «جان» حیات‌جسمانی است، یااشاره به حیات در معنای ماورایی دارد (روح)؟ آیا می‌توان پاسخ این سوال را در فضای شعر یافت؟

1399/10/01 08:01
احمد نیکو

هر لحظه ز من ناله نو می‌خیزد
پیری ز تنم خرابه‌ای انگیزد
پوسیده شدست خانه آب و گلم
هر جه که نهم دست فرو می‌ریزد
(رباعی شماره 63 از سلمان ساوجی)

1400/01/11 22:04
Sd bvt

آقا رضا این معنی را نمی دهد چون اگر منظور روح بود خودش هم به همراه روحش باید می‌رفت ! و نیازی به مورد خطاب قرار دادن نبود . اینجا منظور همون چیزیه که در زبان عامیانه میگوییم جون ندارم

1401/02/17 20:05
حبیب شاکر

سلام بر یاران فرشته خو

از جور زمانه پشت من گشت دو تا 

از دست بشد کار و ز پا قوت و نا 

گفتم که مرو بجان،از این خانه تن 

گفتا که مگو خانه بود رو به فنا 

سپاس و درود

 

 

1401/02/17 23:05
ناپیدا

سلام عزیز و درود 

مصراع آخرت جان را از روح جدا میکند !

 

1401/02/18 06:05
حبیب شاکر

سلام دوست ارزشمندم 

روح و جان در واقع یکی است .مشترک معنوی اند 

اینگونه نیست؟

 

1401/02/18 09:05
ناپیدا

سلامی دوباره 

اینطور هست ! 

اما جان یا روح ؟ کدام را انتخاب میکنی ‍؟!

من جان را .. چون روح همیشه آزاد است ولی جان فقط چند روزی .....

1401/02/18 14:05
حبیب شاکر

سلام دوست گرامی.

آفرین.عالی

1401/02/18 09:05
ناپیدا

خانه بود رو به فنا ... 

گفتی که بمان ! 

گفتی که مرو(نرو)!

همه در فنا غرقند ... 

...همه ...

1402/05/11 21:08
مجتبی احمدی زاده

ایمان جان دمت گرم استفاده کردیم از توضیحاتت.

1402/12/22 21:02
احمد نیکو

پیری سر و برگ در خرابی دارد

گلنار رخم برنگ آبی دارد

بام و در و چار رکن و دیوار وجود

ویران شده و رو بخرابی دارد

(رباعی از خیام)