رباعی شمارهٔ ۶۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۶۴ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۶۴ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۶۴ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۶۴ به خوانش علی قلندری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
به نظر می اید که حرف "ی" در سرچ ها درست عمل نمی کنه. من بس که جهان رو سرچ کردم و این کاراکتر رو ... توی سرچ نشون می داد.
" " به نظر کاراکتر رو نمی تونم توی حاشیه نشون بدم خودتون سرچ کنید متوجه می شید.
ای کاش الان هم بودی خیام جان رفیق فاب خودم میشدی
این رباعی برای مبتلایان به خودشاخ پنداری سروده شده است!
(:
یکی مرغ بر کوه بنشست و خاست
برآن که چه افزود و زان که چه کاست؟
من آن مرغم و این جهان کوه من
چو رفتم جهان را چه اندوه من؟
نبود " خود شاخ پنداران " البته غیمت است، اما حکیم بسیار فروتنی کرده است ،
جهان پس از خیام نه همان است که پیش ازو بود
زان پس چو نباشیم همان خواهد بود
میلیاردها سال قبل از ما و بدون حضور ما زمین به وجود آمد و آهسته و پیوسته انواع و اقسام گیاهان و جانوران را در دامن خود پرورش داد و به وجود آورد، اکنون نیز اگر حادثهای کیهانی رخ ندهد، میلیاردها سال دیگر، بدون این که از ما نامی و نشانی بر جای مانده باشد به کار خود ادامه خواهد داد، پس همانگونه که بدون ما به وجود آمد، نبود ما نیز خللی در کار او به وجود نخواهد آورد.
تو محیط اداری این رو کامل حس می کنید، وقتی همه کارها رو روی شما می ریزن بعد می خواهید جابه جا بشید، میگن نه این کارها رو کی انجام بده و بعد از اونجا که رفتید بالاخره اون کارها انجام می شه....
شاید به اون کیفیت نباشه ولی بالاخره انجام میشه
پس نگید خودشاخ پنداریه...
شکل درست رباعی :
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نینشان خواهد بود
زان پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
درود
در پخش فایل صوتی، نی درست است یا نِی؟!
سپاس
" نام و نشان "
اِی بَس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام زِ ما و نی نِشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نَبُد هیچ خِلَل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
- اِی: شبه جمله ای است برای اظهار انزجار یا نارضایتی
- بَس: بسیار، فراوان
- نی: نه
- نام: یاد و خاطره، آوازه
- نِشان: رد، اثرِ بودنِ ما در این دنیا
- خِلَل: کاستی، تباهی، نقص
برداشت آزاد:
این روزگارِ بی وفا پس از مرگِ ما ، سالیانِ سال ادامه خواهد یافت و این درحالیست که هیچ اثری از بودنِ ما که به این دنیا این چنین سخت دل بسته بودیم، نخواهد بود. پیش از اینکه به دنیا بیائیم روزگار سِیرِ و گردشِ خود را بی هیچ کم و کاستی انجام می داده و پس از مرگِ ما نیز همین گونه خواهد بود. بنابراین بود و نبودِ ما برایِ روزگار هیچ تفاوتی نداشته و دل بستن بدان جز پشیمانی و زیان چیز دیگری در پی نخواهد داشت. در حقیقت دنیا چون کاروانسرایی است که یک مدت به اینجا آمده ایم که تجربیات مختلف را بدست آورده و سردی و گرمی روزگار را بچشیم و پخته شده و دستِ پُر از اینجا برویم نه اینکه حسِ تَملک کاروانسرا را داشته و به آن دل ببندیم.
بیا که قصرِاَمَل سخت سست بنیاد است
بیار باده که بنیادِ عمر بر باد است
مَجو درستی عهد از جهانِ سست نهاد
که این عجوز عروسِ هزار داماد است
نشانِ عهد و وفا نیست در تَبسّمِ گُل
بِنال بلبلِ بی دل که جایِ فریادست
دیوان حافظ » غزل 37
- قصرِاَمَل: کاخِ آرزوهایِ دور و درازی که انسان برایِ خود می سازد و حاضر است برای ساختنِ این کاخ موهومی و پوشالی از زمان حالِ خود و شادمانی کردنِ آن صرفنظر کند، در واقع نقد حقیقی را به نسیه خیالی می دهد!
- سخت سست بنیاد: بسیار سست پایه
- بیار باده: بیا از لحظه یِ حال لذت ببریم، بیا شادمانی کنیم و غم و غصه ها را از دلِ خود بیرون کنیم
- بنیادِ عمر: اساس زندگییِ دنیا
- بر باد است: بر نابودی و فنا بنا شده است
- مَجو درستی عهد: انتظار وفاداری نداشته باش
- سست نهاد: بی بنیاد، پست فطرت
- عجوز: پیرزنِ کهنسال
- تَبسّمِ گُل: دل خوشی هایِ زودگذرِ دنیا
- بلبلِ بی دل: ای کسی که به این دنیا دل داده ای
سلام بر دوستان ادب دوست و ادب ورز
دنیا نبود از آن ما می دانی؟
باشد که شود ز ما جدا می دانی؟
ما نآمده کاین جهان و اهلش بوده
او باشد و ما محو فنا می دانی
ارادتمند دوستان
کجایند عمالقه و پسران ایشان،کجایند فرعون ها و پسران ایشان؟
به نقل از اروین یالوم:
سه کشف بزرگی که انسان را از جایگاه غرور آمیز خود به زیر کشید و این فرضیه که جهان برای وی ساخته شده است از اساس پوچ گردید:
*نظریه فروید مبنی بر اینکه هشیاری ما نسبت به انگیزه هایمان بسیار پایین است.
*نظریه کوپرنیک که ناقض تئوری زمین مرکزی بود.
* نظریه داروین مبنی بر نیای مشترک انسان با حیوان.
خیام هم به زیبایی تمام در این رباعی بی اعتنایی هستی به انسان و جایگاه کوچک وی را گوشزد می کند.
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت (سعدی)
آمد شدن تو اندر این عالم چیست
آمد مگسی پدید و نا پیدا شد (خیام)
درود بر شما🌹
این اشعار رو هم در آهنگ شنیده بودم در وب سایت ایران ملودی
اینگونه رباعیات خیام برای من مانند نوشدارو کار می کند که انگار زندگی تازه و روان تازه میبخشد.
درود و سپاس از عمر خیام مرد جاودان این گیتی پهناور.