رباعی شمارهٔ ۵۸
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۵۸ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۵۸ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۵۸ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۵۸ به خوانش علی قلندری
حاشیه ها
پیمانه را کویز هم می گویند که قفیز هم می نوشتند
کسی به دنیا می آید و دیگری از دنیا می رود
راز این آمدن و رفتن بر کسی معلوم نمی گردد
از سرنوشت خود فقط همین را می دانیم و بس
شیشه عمر ما انسانها است که پر و خالی می شود
زنده باد خیام
سلام
فکر کنم خواندن مصرع دوم بیت دوم اشتباه است.
پیمانه، عمر ما است ، می پیمایند
این بیت در مواعظ احمد غزالی آمده است. با اختلاف:
آرند یکی و دیگری بربایند
بر هیچکس این راز همی نگشایند
ما را ز قضا جز اینقدر ننمایند
پیمانه توئی و عمر بتو پیمانند
یک تضاد جذاب همیشگی تو خیام هست که در هر قطعه هم تجلی پروردگار هست و تقدیر و محدودیت اختیار و درک آدمی، هم عدم باور به زندگی بعد مرگ، یک میانهای بین عرفان و تدین
آن روز که مرکب فلک زین کردند
آرایش مشتری و پروین کردند
این بود نصیب ما زدیوان قضا
ما را چه گنه قسمت ما این کردند
رباعی شماره 43 مهستی گنجوی
سلام بر همراهان
دنیا که بسان رود در جریان است
انسان چو حباب روی آن لغزان است
هر قطره در این رود خروشان بی شک
نا خواسته تا بحر بقا غلطان است
تشکر از همه دوستان
دنیا که بسان جاده معبر باشد
هرکس که بدو دل بنهد خر باشد
وقتی که ز آن دگرت نیست خبر
گر دل بنهی خر ز تو سر تر باشد
باعرض پوزش یک شوخی بود .خیام خودش هم از این شوخی ها میکند.