رباعی شمارهٔ ۵۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۵۲ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۵۲ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۵۲ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۵۲ به خوانش علی قلندری
حاشیه ها
این آقا محمد ظاهرا در خارج از کشور هستن و امکان استفاده از فونت فارسی را ندارن!!!
البته هر چه فارسی تر بنویسیم به برازندگی نوشته افزوده می شود محمد انسان غور رس و ژرف کاوی است گویا دسترسی به واتگروه ( الفبا) فارسی ندارند درود بر ایشان .
من فقط به همین مصراع از استاد خیام ابو علی سینا اکتفا میکنم.
می را چه گنه زان که ابلهی نوشد.... این شعر ابوعلی سینا را بخوانید حتما.شما باید اول بفهمی که هرکسی می میخورد که ابله و نادان نمیشود
و این را نمیتوان تکذیب کرد که خیام و ابوعلی سینا می میخوردند و متاسفانه از دید بعضی ها می جهال شده
غذای رو بود باده رحیقالحق
که رنگ او کند از دور رنگ گل را دق
به رنگ زنگ زداید ز جان اندوهگین
همای گردد اگر جرعهای بنوشد بق
به طعم، تلخ چوپند پدر و لیک مفید
به پیش مبطل، باطل به نزد دانا، حق
میاز جهالت جهال شد به شرع حرام
چو مه که از سبب منکران دین شد شق
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا
حرام گشته به احکام شرع بر احمق
شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد
زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست ورق
حلال بر عقلا و حرام بر جهال
که میمحک بود وخیرو شر از او مشتق
غلام آن میصافم کزو رخ خوبان
به یک دو جرعه برآرد هزار گونه عرق
چو بوعلی میناب ار خوری حکیمان
به حق حق که وجودت شود به حق ملحق
ابن سینا - Ibn Sina
جناب محمد...صرف نظر از انتقادی که به فینگلیش نویسی شما وارد است ، باید گفت این درست نیست که طرز فکر خودتان را به خیام تعمیم میدهید...خیام یک متفکر است صرف نظر از القابش ، کسی که در باب این جهان ساعت ها به فکر پرداخته ، او جهان را هیچ میداند و زندگی دنیا را چیزی با ارزش نمیداند...حال آیا میشود که اینگونه فردی ، کلیت جهان را هیچ دانسته اما برای جزییات آن ارزشی بسیار قایل باشد؟! اتفاقا وقتی که "می" را در اینجا به همان معنی واقعی اش تفسیر کنیم ، بسیار بیشتر به شخصیت خیام نزدیک است ، تا اینکه این می را شراب عرفانی بدانیم و ... خیام اساسا صریح می سراید...شما بهتر است به جای آدرس دادن کتابی دیگر از خیام ،چند دقیقه ای وقت گذاشته و سری به اشعار دیگر این بزرگ مرد بزنید...این درست نیست که باور های خشکیده ی خودتان را در اشعار خیام میجویید ، و از هر طریقی در پی آن باشید که خیام را پیرو عقاید خود معرفی کنید...عقایدی که جنابعالی میفرمایید در اشعار خیام نیست...امیدوارم در راه یافتن شاعری با عقایدی همسو با عقاید خودتان موفق باشید...اما مطمین باشید آن شخص خیام نیست....البته سیاستتان در حاشیه نویسی آنچنان هم ضعیف نبود ، مخالفان نظر خود را چشم بسته ، جاهل و نادان و مفسد معرفی میکنید...اما فکر نمیکنم دیگر در عصر جدید برای چنین طرز فکر هایی ، جایگاهی وجود داشته باشد...حیف است که در حاشیه ی این چنین اشعاری ، چنین نوشته هایی از امثال شما وجود داشته باشد.....سرسبز و خرم باشید
چون بعد از نوشیدن می اسامی ملک و پادشاهی و ثروت آمده است پس می همان راز و نیاز با معبود خیش است و مراد از ناله رند شبانه همین است جون انهایی که خود ملک طاووسی دارند انها بهتر می و شرب خمر خواهند کرد از خیام ،پس حکیم مراد ش آن می ظاهری نیست و دیگر اینکه منظور از طاعت سالوسیان همان پاچه خواران و ریا کاران و اهل تزویر و تملق گویان است که در دربار صاحب ملکان بسیار هستند که برای مال دنیا خود را به دیگری فروخته اند و خیام همیشه اشعارش را باید برعکس تفسیر کرد خلاف معنی ظاهری
هر کسی از ظن خود شد یار من...
اگر منظور خیام از می آب انگوره چرا بعدش میگه از ملک کاووس به است؟؟؟ اگه ملک کاووس رو داشته باشی ک بیشتر میتونی می بخوری... رند چیه پس؟ زاهد سالوس چیه؟؟ میخواین مشروب بخورین نوش جونتون، ولی خواهشا اینقدر سطح عرفای ایرانی رو پایین نیارید...
و البته عرفان هیچ ربطی به دین نداره اینقد از واژه عرفان و می عرفانی نترسید.
در رباعیات خیام دو بار کلمه رند به کار رفته است. یکی در همین رباعی و یکی در رباعی (رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین) که در آن رند کسی است که از تعلقات مادی و معنوی رسته و (نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین) وصف حال اوست، در حالی که در رباعی مورد بحث تصویری که از رند در ذهن نقش میبندد شخصی است دلسوخته که هر سحرگاه به ناله مشغول است. این ناله یا یک راز و نیاز عارفانه و یا یک استغفار زاهدانه خواهد بود که در هر دو صورت با رند در رباعی دیگر خیام که نه عارف است و نه زاهد در تناقض است.
به نظرم من این رباعی با نظر به سایر رباعیات دیکر خیام از خیام نیست. گوینده این رباعی همان گوینده رباعی «رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین...» است که در بعضی منابع به عرفای قرن پنجم نسبت داده شده. به هر رو اسلوب این دو رباعی خردمندانه و خیامی نیست.
فقط به واژه «ناله» توجه کنید. خیام عیش و لذتش هم آرام و موقرانه است و معرکه گیری در ساحت خرد او راه ندارد.
منظور از می قرآن است و "جرعه می" سوره ای از سوره های قرآن
با سلام خدمت اساتید بزرگ من میخوام فقط چند کلمه جواب عبد رو بدم که چرا یک آدم روشنفکرو متفکری همچون خیام باید بجای قرآن از کلمه می استفاده کنه و آیات رو جرعه می بنامد، لابد هوس شلاق کرده توی یه فضای مذهبی، مگه از تشبیه این دو چه مقصودی حاصل میشه، به چه دلیل باید قرآن خوندن خودش رو میگساری بنامد؟ لابد تقیه میکرده!، این دقیقا کار یه دیوانه باید باشه که توی یه فضای مذهبی با تعصبات دینی وحشتناک قرآن خوندن رو میگساری بیاره توی اشعارش، اشعار هرکسی دقیقا معرف شخصیتشه، چون که شعر ریشه در الهام داره و باطن انسان رو بدون ریاکاری و اغراق میریزه بیرون ورسوا میکنه شاعر رو.
آقای رضا ذوالفقاری این که خیام گفته مشروب بهتر از آنهاست منظور لذته و در وصف شراب اغراق کرده نه اینکه فقط دغدغه اش شراب خوردنه در ضمن آنهایی که نظرات عرفانی بودن اشعار رو تکذیب میکنند حتما نمیگن که خیام کارش از صبح تا شب شراب منظور خیام شاد بودن و خوش بودنه
درود بر شما خیلی زیبا گفتید متأسفانه عدهای فکر میکنن که منظور از برداشت ما از می که شاعری مثل خیام در بیشتر رباعیاتش میاره اینه که این مرد بزرگ صبح تا شب کارش می خوارگی بوده و بدین سبب بحث می عرفانی رو پیش میکشند در حالی که می در واقع مجازی هست از تمام خوشیها و خوبیهای جهان
با سلام و عرض تبریک سال1401
یک ذره عمل ز دفتری حرف به است
کوری،ز سر چو کبک در برف به است
در دل غم و رنج دگرانت شرط است
مرگ بر سر بی دغدغه ژرف به است
تشکر از همه
منظور از شراب لحظه حال هست
حالا خیام میگوید لحظه حال را میتوان با می لذت بخش تر کرد
خیام لحظه لذت بخش مستی را بالاتر از پادشاهی کیکاووس میداند
این که درکش چیز سختی نیست
حالا دوستان ربطش میدن به آیات قرآن و عرفان
واقعا خنده داره
متن رباعی بدین وزن صحیح است:
یک جرعه می ز ملک کاووس به است
وز تخت قبادو ملکت طوس به است
آهی که سحرگاه کشد رندی مست
از طاعت زاهدان سالوس به است
شاید این شعر در جواب خواجه نظام الملک باشد که حاکمیت نیشابور را به حکیم عمر خیام پیشنهاد داده و ایشان با این رباعی پیشنهاد این دوست صمیمی خود را رد کردند .... البته این فقط نظر من چون در باب زندگینامه خیام تحقیق میکنم