رباعی شمارهٔ ۵۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۵۳ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۵۳ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۵۳ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۵۳ به خوانش علی قلندری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
رازهستی درشعرخیام
حسن ممتاز
شعر خیّام ، شعر تأمّل است و پرسش . شعر اجمال است و نکته سنجی . به همین لحاظ به فلسفه می ماند و گوینده اش نیز به فیلسوفان . خیّام را فیلسوف نامیده اند و به اعتبار همین نگاه پرسشگر و تأمّل ورزانه ای است که شعر او به ما می بخشد و نه به معنای متعارف و رسمی که از فلسفه و فیلسوف سراغ داریم . خیّام ، مانند فیلسوف رسمی ، هیچ دستگاه منسجم فلسفی به ما نداده است و از مباحث گوناگونی هم که در فلسفه و حلقه های فلسفی مرسوم است جز چند پرسش خاصّ ،
برای ادامه ی مقاله به :
پیوند به وبگاه بیرونی
مراجعه کنید.
با سلام. با در نظر داشتن صورت بندی این رباعی و نیز صنعت به کار رفته محرز است که در دو مصرع اول کلمات ردیف و قافیه جا بجا نوشته شده اند، صورت صحیح چنین است:
چون عمر به سر رسد چه بغداد و چه بلخ
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ
با تشکر از زحمات شما
---
پاسخ: با تشکر، در نسخهٔ فروغی همین است، تغییر ندادیم.
صورت صحیح بیت اول چنین است:
چون عمر به سر رسد چه بغداد و چه بلخ
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ
رجوع شود به تصحیح علی راستگو
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ
پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ
می نوش که بعد از من و تو ماه بسی
از سَلخ به غٌرّه آید از غره به سلخ
نسخهٔ فروغی صحیح میباشد
شیرینی و تلخی مربوط به زندگی می باشد و نه پیمانه ی پر شده (پایان عمر)*
شکل درست بیت اول همان است که ثبت شده:
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ
پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ
در تایید نظر دوستان، بغداد اشاره به هفت خط جام هم دارد.
سلخ روز آخرهر ماه قمری است که در شام ان حلال دیده می شود.غره روز و شب اول ماه قمری مقابل سلخ است.
هر سی خانه ماه اسم فارسی میانه دارند اگر خواستی نگاهی به انها بفرمایید انچه که در التفهیم ابوریحان امده تقریبا ترجمه شده انهاست و خود از نمودهای علم ان روزی و بیخود نبوده که در قران کریم خطاب به پیامبر امده از تو از حلال های ماه می پرسند و ان سؤال سختی بوده و پاسخ دادن به ان مشکل بوده است امروز ان نامها فراموش شده اند و مردم کمتر به اسمان هتا نگاه می کنند
پدیسپر، پیش پرویز، پرویز، پییگ، بزیسر، بشن، رخوت، تریشک ، نخو ، میان ، أدوم، ازرگ، ماشاهه، اسپور، هوسرو، سروی، ور، دل، درفشه، ورنت، گا، یوغ، موری، بنزه، کهتسر، کهت میان، کهت نام خانه های ماه هستند جهت افزایش دلارامی و دلاسودگی دوستان که فارسی چه مایه نیرو مند است و همه از قبل بوده اند و امروز ساخته نشده اند
سر هم 27 منزل و یا خانه است
پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ صحیح است زیرا خط پنجم پیمانه شراب به نام بغداد بوده خط ششم بصره و خط هفتم جور یا بلخ و این سه خط انتهایی پیمانه حکایت از پر شدن پیمانه داشته و فرقی میان خط پنجم و هفتم نیست هر دو پر محسوب میشوند
با پوزش از جناب تهمورث گرام
گمان میکنم در نوشتار شما اشتباهی ست
به سروده ی شاعر خوش قریحه ی دوران قاجار ، مرحوم ادیب الممالک فراهانی ، هفت خط جام چنین است
میفرماید :
هفت خط داشت جام جمشیدی
هر یکی در صفا چو آیینه
جور و بغداد و بصره و ازرق
اشک و کاسه گر و فرودینه
به فرمایش استاد سید محمد جعفر محجوب
جور ، معرب کلمه ی گور ِ فارسی ست که نام قدیم فیروز آباد فارس بوده است و مرکز حکومت دیلمیان ، چون عضدودالدوله از مرگ هراس داشته و از کلمه ی گور بسیار متنفر بوده ، نام ان شهر را از گور به فیروز آباد تغییر داده ، ،، پس خط پنجم پیمانه بصره است و خط ششم بغداد ، و جور را با بلخ نسبتی نیست
با حترام
من حدود 55 سال قبل که رباعیات خیام را می خواندم در نسخه آن زمان که هنوز آنرا بخاطر دارم اینگونه نوشته بود :
چون عمر بسر رسید چه شیرین و چه تلخ
پیمانه چو پر گشت چه بغداد و چه بلخ
در بیت اول این رباعی از صنعت لف و نشر استفاده شده است، به این صورت که شیرین و تلخ با بغداد و بلخ مرتبط و وصف این دو شهر به شمار میرود. دلیل شیرین بودن زندگی در بغداد رشد و شکوفایی حاصل از انتخاب این شهر به عنوان پایتخت عباسیان در طی 500 سال بوده است، بر خلاف بلخ که در این سالها شاهد تاخت و تاز پیوسته اقوام و قبایل گوناگون بوده و زندگی در آن به تلخی جریان داشته است. اما حرف خیام این است که وقتی پیمانه عمر کسی لبریز شود، خواه در بغداد باشد و خواه در بلخ، دست او از جهان کوتاه شده و دیگر فرصتی برای می نوشیدن نخواهد داشت. پس تا فرصت باقی است باید می نوشید و شاد بود، چرا که بعد از مرگ بسیار شود که ماه، بدون حضور ما، از آخر برج (سَلخ) به اول (غُرّه) و از اول برج به آخر گذر کند.
عزیز این چه استدلالی است که شما میکنید این شعر خیام است یعنی قرن پنجم و در ان زمان حتی تا قرن هفتم بلخ یک شهر مهم بوده .به دیوان مسعود سعد هم که رجوع کنید متوجه خواهید شد .بر فرض سخن شما درست باشد اصلا یک درصد هم خیام تو این فکر نبوده که چنین لف و نشری بسازه بگه زندگی در بلخ تلخ است در بغداد شیرین همانطور که فرمودید منظورش این است که هر کجا باشی مرگ می آید و تلخ و شیرین هم در ارتباط با پیمانه است و در بعضی نسخه ها مصراع اینگونه است پیمانه چو پر شد چه شیرین و چه تلخ
نام پیشین بصره چه بوده است؟
نامهای جام جمشیدی در شعر فراهانی ، بصره نمی توانسته باشد، چون بصره در زمان خلیفه دوم مسلمین عمر به این نام و شهرت رسید.
باسپاس
با نظر به لغت نامه دهخدا، بغداد به یک جام پر از شراب، و بلخ به کدو یا خمره ای از شراب، اطلاق می شده است.
با این تفاصیل، منظور خیام این است که پیمانه شراب تو چه یک جام کوچک باشد و چه یک خمره بزرگ، درنهایت وقتی پر شد، تفاوتی در اصل موضوع نمی کند. مثل زندگی بشر: که که با هر کمیت درنهایت پایانی دارد.
با درود خدمت اساتید محترم
با تشکر از "رها" نه "از سَلخ به غٌرّه آید از غره به سلخ"
غٌرّه را با اعراب درست نوشتند -- لازم به تذکر هست که جون از "احمد شاملو » رباعیات خیام »" در همین مورد یاد آوری شد این را اضافه ننیم که ایشان شعر را غلط خواندند و"غٌرّه" را به غلط "غره "gharreh" " قید کردند ... که البته می شد آنرا نادیده گرفت! ولی چون خود ایشان به فردوسی خکیم بزرگ توس هم ایراد به غلط و نابجا گرفتند: بنا بر این لازم گشت که این عیب قید شود ...
"هر آنکس که شعر مرا کردپست
نگیردش گردون گردنده دست"
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت "عیب پوشیدن!!!
متن رباعی بدین وزن صحیح است:
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ
پیمانه که پر شود چه بغداد و چه بلخ
می نوش که بعد از من و تو ماه بسی
از سَلخ به غٌرّه آید از غره به سلخ
این شعر را استاد غلامنبی نتو خوانندهٔ اهل افغانستان هم در یک آهنگ خوانده است 1255_1358
" پیمانه "
چون عُمر بسر رسد چه شیرین و چه تلخ
پیمانه که پُر شود چه بغداد و چه بلخ
مِی نوش که بعد از من و تو ماه بسی
از سَلخ به غُرَّه آید از غُرَّه به سَلخ
- چون: زمانیکه
- عُمر به سر رسد / پیمانه که پُر شود: زندگی پایان یابد
- بغداد: پایتخت عباسیان که در آن زمان دارای رونق و شکوه زیادی بوده است. عباسیان 518 سال و اعراب با در نظر گرفتن حکومت امویان و خلفای راشدین( ابوبکر, عمر, عثمان و علی(ع) ) بیش از 7 قرن بر جهان حکومت کردند.
- بَلخ: شهرمزارشریف افغانستان که آن زمان مورد تاخت و تاز وغارت بوده است،
- مِی نوش: سرخوش باش و غم به دل راه مَده
- ماه: ماه قمری، مدت زمانیکه کره ی ماه یک دور کامل به دور زمین بچرخد که تقریبا 29/53 روز طول می کشد
- سَلخ: روز آخر ماه قمری که هلالِ نازک ماه در آسمان دیده می شود
- غُرَّه: روز اوّل ماه قمری که هلال ماه باریکترین شکل خود را داشته که در برخی مواقع قابل دیدن نیست مثل هلال ماه شوال که برای اعلام عید فطر نیاز به رویت هست
برداشت آزاد:
چه شاد و کامروا باشی و چه اندوهگین و ناکام، قطعاً فرصت زندگیی که به تو داده شده پایان خواهد یافت. پس تمام تلاش خود را بکار گیر تا شادمان زندگی کنی و اندوه و افسوس بیهوده نخوری؛ چرا که روزگار بدون من و تو هم سالیان سال ادامه خواهد یافت.
چنگِ خمیده قامت می خواندت به عشرت
بشنو که پندِ پیران هیچت زیان ندارد
احوالِ گنجِ قارون کایّام داد بر باد
در گوشِ دل فروخوان تا زَر نهان ندارد
دیوان حافظ » غزل 126
- چنگِ خمیده قامت : انحنایِ سازِ چنگ به قامتِ پیرِ سالخورده ای تشبیه شده که با صدای دلنشینِ خود به ما پند و اندرز می دهد
- می خواندت به عشرت: تو را به شادمانی و دوری از اندوه فرا می خواند
- احوال: شرحِ حال، داستان
- قارون: پسرعمویِ حضرت موسی که سیمایی بسیار زیبا داشت و در حفظ تورات از بیشتر بنی اسرائیل پیشرو بود. ولی در جاه طلبی افراط میکرد و از بخل و حسد سهمی سرشار داشت و همواره کار بنی اسرائیل را آشفته و بی سامان میخواست. خدا ثروتی عظیم به قارون ارزانی داشته بود چندان که چندین نفر زورمند زیر بار کلیدهای گنجینه ها و دفترهای حساب ثروتش زانو میزدند. او پیوسته ثروت خود را به رخ بنی اسرائیل میکشید. یک روز حضرت موسی زکات مالِ قارون را مطالبه کرد که قارون در پرداخت زکات بخل ورزید و حیله ای اندیشید تا موسی را با سلاح تهمت مورد هجوم قرار دهد و آبرویش را بریزد. پس شبانه با زنی تبهکار تبانی کرد تا روز فرارسد و زن در حضور مردم از موسی دادخواهی کند و او را به زنا متهم سازد. چون صبح فرارسید قارون در حضور مردم نزد موسی رفت و گفت آیا در تورات وارد نشده که زناکار را باید سنگسار کرد؟ موسی گفت چرا! قارون گفت پس تو به حکم تورات و حکم خودت باید سنگسار شوی زیرا با فلان زن زنا کرده ای . موسی زن را احضار کرد و او را قسم داد که حقیقت امر را در حضور قوم بیان کند زن گفت آنچه قارون میگوید تهمت است و من گواهی میدهم که قارون دروغگو و موسی بی گناه است . چون کار فساد و ظلم قارون به اینجا کشید موسی درباره ٔ او نفرین کرد و خدا زلزله ای سخت پدید آورد و زمین ، قارون و خانه و گنجش را درکام کشید.
- کایّام: که ایام، که روزگار
- داد بر باد: نیست و نابود کرد
- در گوشِ دل فروخوان: عمیقا به خودت گوشزد کن
- زَر نهان ندارد: ثروت اندوزی نکند
ایول داداش من همش فکر میکردم این غره و سلخ اسم دوتا شهره دمت گرم،سایت یا کتابی هست که معنی اشعار یا تفسیر اینارو گفته باشه؟
سلام و درود
اشاره به آیات ۳۷-۴۰ سوره یس
وَآیَةٌ لَّهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَٰلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّیٰ عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ
لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
سلام بر دوستان وادی ادب
چون می رسد به نقطه پایان قطار عمر
پاییز می رسد ز پس نوبهار عمر
فرقی نمی کند که ای و در کجا و کی؟
تاراج می شود همه ی یادگار عمر
سپاس از یاران
سلامی دوباره
چون مرگ بود عاقبت قصه ما
فرقی نکند عاقبت شاه و گدا
چون گرگ اجل می خورد آخر همه را
فرقی نکند که ای ؟چگونه؟ به کجا؟
درود. بسیار زیبا بود.
باسلام
ترتیب ابیات اشتباه است ، لطفا ویرایش کنید
عمر چه به سر رسد / چه بغداد و چه بلخ
پیمانه چو پر شود / چه شیرین و چه تلخ
خوش باش که بعد ما ماه بسی / از سلخ به غره آید و از غره به سلخ