رباعی شمارهٔ ۴۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۴۶ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۴۶ به خوانش زهرا شیبانی
رباعی شمارهٔ ۴۶ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۴۶ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۴۶ به خوانش علی قلندری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
درود بر خیام بزرگ مرد این سرزمین. نمیدانم آن فضلا و دانشمندانی که در حاشیه سایر رباعیات خیام در همین پیج گنجور، اصرار داشتند، منظور خیام از می و پیاله و شراب، همان است که خود نوش جان میکنند و خود را هم پیاله خیام میدانند، این رباعی را که آب پاکی بر دستان همه ریخته و به صراحت منظور خود را از این استعاره ها بیان کرده، ندیده اند؟ یا حرفی برای گفتن نداشتند!؟
سروش عزیز میتونه شعر استاد نباشه
میتونه شعر استاد نباشه
این شعر از خیام نیست
با درود شراب نوشیدنی است چه هوشربا چه نه ! مل تنها از انگور است ، بگماز لغتی ترکی است ، می لغت فراگیر و معنی نوشیدنی هوشربا می دهد ، می سور هم یعنی مهمانی که می دهند .لغت لغت است همه باید نگهداری شوند
جنابان سروش و محمد، بر خلاف برداشت شما، منظور خیام از می در این شعر همان می انگوریست. و هر آنچه در این رباعی گفته است در وصف شراب انگور است. تعجب میکنم چرا متفاوت برداشت کرده اید. اجازه بفرمایید توضیح دهم. میگوید: می لعل مذاب است و صراحی کان است. یعنی، می (شراب) یاقوت مذاب است، و صراحی (جام) سنگی است که آن را در بر گرفته است. تشبیه شراب به "یاقوت مذاب" تردیدی باقی نمیگذارد که منظور شاعر مایعی است قرمز رنگ، که همان شراب قرمز است. در مصرع بعد تشبیه دیگری میاورد بدین صورت که پیاله شراب را از فرط با ارزش دانستن، به موجود زنده تشبیه میکند. بدین گونه که پیاله را به جسم و شراب را به جان آن تشبیه میکد. هر دو مصرع این شعر در وصف و تمجید شراب انگور است و بی تردید از خیام میباشد.
درود بر فرهاد عزیز
بنده از شما بسیار سپاسگزارم که با نوشته ی زیبا خود حاشیه ساز های خیام بزرگ رو دهان بسته به گوشه نشاندید.
همیشه افراطی ها سعی دارند که باده نوشی های خیام بزرگ رو به شکلی غیر عقلانی تفسیر کنند ولی کسانی که خیام را می شناسند به بزرگی و صراحت ایشان پی برده اند
باز هم ممنونم
در این اشعار منظور شاعر هم می یعنی شراب معمولی است وهم معنی مجازی را میدهد
نوشیدن شراب در بین عرفا قبح ندارد هرچند برای خوردن آنهم ولع و حرص و اصراری ندارند
میگویند از مولانا پرسیدند حکم شراب خواری چیست؟ فرمودند تا که خورد، مثل آنست که نجاست را در کاسه آب بریزید یا به دریا، نجاست مایع داخل کاسه را هم جنس میکند ولی آب دریا تاثیری میپذیرد
با سلام خدمت دوستان
ستاد دقیقا در مصرع اول اشاره به شراب مادی از انگور و جام شراب یا پیاله کرده که از طریق از کار انداختن جنبه روانی انسان باعث نشاط و سرخوشی میشه
و در مصرع دوم با اشاره به جسم به عنوان جام و اشاره به روح به عنوان شراب ( عرفا بر این باور هستند که روح وسیله ارطباط دو طرفه با خالق هست پس خالق سر خوشی و سرمستی رو از این طریق به جسم ما همچون شراب جاری میکنه در حالی که باز هم جنبه روانی از فعالیت ایستاده دقیقا در بخش روانی شراب مادی از انگور و شراب معنوی از روح شباهت به هم دارند ) نمودند
فرهاد جان. شما مرزهای تحریف رو جابجا کردی
ایشون میفرماید
مراد از می، مذاب است
مراد از جام، مواد کانی است
منظور از پیاله، جسم است
و منظور از شراب، جان انسان
دیگه چجوری باید توضیح بده. تا بفهمی در تمامِ اشعار منظور از می و شراب و شرابخواری چیه؟!!! شمایی که این تمثیل رو برعکس میکنی، دیگه قطعا کج فهم نیستی. شما برای تخریب و تحریف اومدی
آ سید علی،
جوش مزنید، منظور از شراب دقیقا همان شراب این روزها خانگی ترس محتسب خورده است ، نوش !
چه بسیار انسان ها دیدم تنشان لباس نبود و چه بسیار لباسها دیدم که انسانی درونش نبود ...
Dr.Ali.Sh
آملی برای این رباعی توضیحاتی دادند که الان خاطرم نیست
ولی کلی بحث شد سر کلاس ایشون راجبع این رباعـــی
سلام بر یاران گرامی
عالم همه جسم است و خدایش جان است
عشق گوهر آدم و الهش کان است
دلشاد شود هرآنکه دل شاد کند
دنیای بدون خنده چون زندان است
تشکر از دوستان
در جواب دوستانی که مدعی هستن خیام یه الکلی بوده عرض کنم:
باده عام از برون باده عارف ازدرون
بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن
خیام در رباعیات خود بار ها از کلمه می استفاده کرده است. برخی اوقات منظور او نوشیدن شراب انگور و برخی اوقات می استعاره از لذت های دنیوی است. اما هیچگاه خیام به هیچ چیز دیدگاه عرفانی و دینی نداشته است و در اشعارش میتوان عدم اعتقاد ایشان به معاد را دید.
واقعا تعجبی ندارد ادبیات در این سرزمین با این نظرات سطحی بیش از این رشد نکند
اخه یه کم بیشتر فکر کنیم همچین استادان و خداوندان شعر که صاحب مذهب و طریقت و اندیشه پاک و ناب الهی وده اند
چطور خود را الوده به مسکرات می کنند
اینها از صنعت ایهام و کنایه و تشبیه در شعر و احساس خود بهره برده اند مگر می شود دریا را در لیوان ریخت. اخه شاعر بیچاره چاره ای جز استفاده از کلمات دنیایی برای بیان حقایق ما ورایی ندارد. این چه بی انصافی هایی است که ما در حق شاعران بزرگ ای سرزمین ابراز می کنیم بخدا حیف است کمی اندشه و تفکر و مطالعه عمیق تری کنیم حتما نگرشمان عوض می شود ممنون