رباعی شمارهٔ ۴۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۴۵ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۴۵ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۴۵ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۴۵ به خوانش علی قلندری
رباعی شمارهٔ ۴۵ به خوانش فاطمه زندی
رباعی شمارهٔ ۴۵ به خوانش علی پورزارع
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
هو
میگوید "فاغ بودن زکفر ودین دین منست"
این یادآور تعبیرات عرفاست که هاتف اصفهانی خوب شرح داده است اومیگوید
چون کشیدم نه عقل ماند ونه هوش
سوخت هم کفر از آن وهم ایمان
واقعیتی که اهل معرفت به آن میرسند اینست که
آنچه انسان با این خود معمولی واکتسابی دانسته وبا آن استدلال وقیاس میکند پایه محکمی ندارد ولو دین وایمان باشد چنانکه حافظ میگوید "دل ودین راهمه دربازم وتوفیر کنم" البته مقصود آن نیست که دین متکی به شخصیت اکتسابی بی ارزش است چه مقدمه ای برای رسیدن به اصل دین است چنانکه عارفی را سراغ نداریم که بدون داشتن این پیش زمینه مراحل سلوک را طی کرده باشد مثلا عارف لائیگ نداریم
وخیام ازدل خرم وخوش وغم نخوردن زیاد گفته وتوصیه وتجویز کرده اینچنین خوشی وخرمی وبیغمی جز در سایه آزادگی از قید وبند شخصیت اکتسابی یا عارضی که عرفا آنرا قفس نا میده اند ممکن نیست ولذا رباعیات خیام را میتوان مقدمه ای برای عرفان به معنای کاملتر آن دانست
آقای ناشناش، برای اگاهی شما و گمراه نشدن خوانندگان اینجا باید یاداوری کنم که خیام عارف (به تعبیر شما) نبوده است! و به گواهی تاریخ هیچ مرحله سلوکی را طی نکرده و قصد آن را هم نداشته است. چهارگانه های خیام به زبان فارسی و بسیار روشن بیان شده اند که نیازی به تعبیر و تفسیر ندارند. وقتی میگوید "می خوردن و شاد بودن آیین منست" یعنی اینکه راه و رسم من نوشیدن شراب و شاد زیستن است (به همین روشنی). یا "فارغ بدن زکفر و دین دین من است" یعنی اینکه ماری به کار خدا شناس و خدا نشناس ندارم. امیدوارم برای شما مفهوم باشد :)
"ماری" --> "کاری" پوزش میخواهم.
همه میدانیم که خیام دانشمند وحکیم بوده ومبادا که سخنانش را سرسری وعامیانه پنداریم ومثلا گمان کنیم که او دائم الخمر بوده زیرا مکرر از می ومیخوارگی سخن گفته است او متجاوز از هفتاد سال داشته وشعر میگفته(به قول خودش) واین نشان یک زندگی سالم است کسی نمیتواند ادعا کند که می انگوری نمیخورده ولی به هرحال دررباعیاتش از می ومی خوارگی مقصود آموزنده وحکیمانه ای دارد ومقصودش تشویق مردم به شرابخواری نمیتواند باشد(هیچکس اینرا توصیه نمیکند تاجه رسد یک دانشمند وحکیم) بنابراین کمی در افق حافظ باید او را دید
مطلب دیگر اینکه او فهم عامه را نسبت به دین زیر سئوال برده نه اساس دین را طبق بعضی حاشیه ها بعضی دوستدارانش که تردید دارند جادارد همه رباعیاتش را از نظر بگذرانند(در اینجامقصود نفی واثبات فکردینی یا چیز دیگر بوسیله خیام نیست)
از این شعر هر کسی نی تونه تعبیر خودشو بکنه.شما که از می تعبیر عارفانه می کنید ، اگه با این نظر واقعاٌ موافقید و قبولش دارید پس خوش به حالتون.شما هم که با شراب انگوری موافقید بازم خوش بهحالتون.مهم رسیدن به اون حقیقتیه که شما راضی باشید و به شادی برسید،همون شادی ای که خیام بهش رسید و دعوت به اون می کنه. پس امتحان کنید به جای ادعا
با سلام
به نظر بنده این تعابیر خیام از می و می نوشی اصلا معنای حقیقی می را ندارد چنانچه حضرت حافظ می فرماید :
دل و دنیا عقل و هوشم همه را به آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی
اینها منظور خود را اینگونه بیان کردند که همه وجودشان برای محبوب اذلی است و در اکثر تعابیرشان از ساقی منظور یزدان است.
م-ع، آزاده و مهدی گرامی،
تعابیر عرفانی از می و مطب در ادبیات فارسی زیاد است. دلایل آن به کنار، اما همیشه اینگونه نیست که همه آنها که از می و ساقی گفته اند منظور عرفانی داشته اند. یکی از آنها خیام است که با توجه به سایر شعرهایش میتوان دریافت که منظور او چه بوده. روش تحقیق در این باره مقابله و مقایسه است. به عنوان مثال رباعی 109 این فهرست را نگاه کنید:
گر باده خوری تو با خردمندان خور
یا با صنمی لاله رخی خندان خور
بسیار مخور ورد مگو فاش مساز
اندک خور و گهگاه خور و پنهان خور
که نه تنها هیچ تعبیر عرفانی ندارد بلکه پاسخ م-ع را هم میدهد که خیام میخاره یا دائم الخمر نبوده و میخارگی را سفارش هم نمیکرده.
برای آگاهی شما، برابر دانستن می نوشیدن با میخارگی و دائم الخمر بودن مصداق عامیانه فکر کردن است.
به امید شادی و پایداری و دوری از تعصب.
ببینید دوستان برخی کلمات گاهی در معانی اصلی
خود به کاربرده نمیشوند.ازین گونه اند کلماتی
همچو می,ساقی,... .
خیلی ساده اندیشیست که از این کلمات دم دست ترین
معنی را برگزینیم.چرا بعد سالها می انگوری خوردن
میفرماید مستیم دیگه درد من و دوا نمیکنه
و حضرت حافظ میفرماید:
ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری
درتائید حاشیه بالا میتوان رجوع کرد به ترجیع بند معروف هاتف اصفهانی که اصطلاحات عرفانی را در بندی ازآن آورده است اینک چند بیت او
گر زظلمات خود رهی بینی
همه عالم مشارق الانوار
هاتف از باب معرفت گاهی
مست خوانندشان وگه هشیار
از می وبزم وساقی ومطرب
وز مغ ودیر شاهی وزنار
قصد ایشان نهفته اسراریست
که به ایما کنند گه اظهار
متاسفانه به کرات شاهدم که دوستان برای اثبات حرف خود از شعرهای گرانبهای دیگر شاعران این خاک استفاده میکنند در حالی که تمام حرف ما هم همینست که خیام مشابه هیچ یک از انها نیست
نمی دانم چرا همه کسانی که تفکرات دینی یا مذهبی دارند می و کفر و میخانه وغیره را به تمثیلات دیگر تشبیه میکنند مگر کلمات مخصوص عبادات عشق به خدا و خالق و نماز روزه کم داریم که از عبارات دیگر استفاده می کردنند از طرفی مگر ممکن است کسی که می گساری نکرده از آثار آن با خبر باشد در این شعر که کاملا خبری است شاعر ایدئولوژی خود را مطرح می کند نه چیز دیگر والا مثلا میگفت نماز و روزه آیین من است
سلام به همه ی دوستان ادیبی که هنوز دغدغه ی شعر و ادب در وجودشان زنده است.
وقتی نظرات شماها رو می خوندم بی درنگ یاد اون ابیات جلال الدین افتادم که خویشاوندان مجنون ،حسن لیلی را به نقد گذاشته بودند .
جلال الدین تعبیر زیبایی به کار برده که در بسیاری از امور دنیای امروز ما، مصداق پیدا می کنه، کوزه ای که درونش یک چیز است اما هر کسی طعم متفاوتی از آن برداشت می کند .یکی شراب .یکی زهر .یکی عسل و و و
درود بر همه ی شما
به نظر من خیام دیگه از این روشنتر نمیتونسته دین خودش رو معرفی کنه اگه شما فارسی نمیدونید مشکل چیز دیگست . در ضمن اینکه دین خیام چی بوده مهم نیست اینکه ما چه برداشتی از اشعارش میکنیم مهمه
2. یکی از دلای تفسیر مذهبی از این نوع اشعار اینکه اگه اینجوری اصل قضیه رو ماست مالی نمیکردن هم سر شاعر به باد میرفته و هم اشعارش رو نابود میکردن بنا بر این تفسیر مذهبی حربه ای بوده برای حفظ اثار
سلام.می تونم از شما دوستان گرامی خواهش کنم کمتر راجع به دین خیام ، عادت های خیام و ... صحبت کنید.اینجا بیشتر به میدون جنگ شبیه شده، البته جنگ دینی.
خیام یا دین دار بوده یا نبوده . مهم اینه که از شعرای شاعر لذت ببریم. همه شاعرای ما اهل عرفان نبودن.
===
اگر هم به دور از تعصب مذهبی و غیر مذهبی که دارین بیت دوم رو تفسیر بفرمایید خیلی ممنون میشم.
راجع به خیام اطلاعات زیادی ندارم و دوست دارم اطلاعات بیشتری کسب کنم. از نیت واقعی خیام تو شعراش چیزی نمی دونم اما به نظرم میشه جور دیگه ای هم از اشعارش برداشت کرد. یعنی به نظرم گاهی میشه فکر کرد داره ظاهربینی در دین رو زیر سوال می بره نه خودشو. مثل همینکه فکر کنی تو دین فقط یه سری باید و نباید ها هست که فلان کاری بده فلان کار خوبه و دیگه به عشق و حقیقت و معنا و قلبٰ که اصل کاره کار نداره. اونایی که میگن چرا باید از چنین واژه هایی برای بیان اعتقادات مذهبی استفاده کنن فکر کنم با ادبیاتٰٰشعر و شعر ایرانی آشنا نیستن.
تمام اشعار عرفانی از چنین تعبیرات اصطلاحات و کلماتی استفاده کردن حتی بعضی ها تندتر اما نمی دونم چرا خیام این وسط مظلوم افتاده و همه علاقه دارن اونو بی دین و بی خدا جا بزنن.شعر خیام رو باید جدا از تعصب مذهبی یا غیر مذهبی و بر اساس عقایدش که در سایر کتبش معلومه تفسیر کرد.نباید اینقدر سطحی شعرو معنی کرد.باده خواری اونقدر مسئله مهمی نیست که کسی اونقدر به خودش زحمت بده و راجع بهش شعر بنویسه اون هم یه دانشمند.خیام مسلمان(بر اساس سایر کتبش و به عقیده ی محققین) و فکر کنم عارف بوده و اشعارش معانی پیچیده دارن.
دو عزیز بالایی ، شما میتونید 3 دلیل بیارید که خیام فردی معتقد و حتی مسلمان (!) بوده؟
من اطلاعات زیادی در مورد خیام ندارم.اما اینکه بگه فارغ بودن ز کفر و دین دین من است که چیز بدی نیست!دین یک وسیله رسیدن به خداست و بعضیا اون رو با هدف اشتباه میگیرن.خیام شاید میخواد بگه هدف من خود خداست نه دین!شاید هم منظورش از فارغ بودن اینه که خودم رو در این قید و بند قرار ندم که کی دین داره و کی کافره.بهرحال منم مثل یکی از دوستان فکر میکنم میخوارگی هرقدرم برای یه نفر لذت بخش باشه اینطوری نیست که کسی بیاد درباره ش شعر بنویسه.بعلاوه در اون زمان اگر کسی اهل میخوارگی بوده جامعه کلا طردش میکرده چه برسه به اینکه شعراشو هم حفظ کنن و به نسلای بعد منتقل کنن.
یکی از دوستان گفته بود چرا باید از این اصطلاحات استفاده کرد؟الآن کاری به علتش ندارم.ولی کسانیکه متاخر تر بودن مثل شیخ بهایی که زندگینامش کاملا واضحه و شیخ الاسلام زمانش بوده هم از این واژگان استفاده کرده و همه میدونن اون حتی یکبار هم لب به شراب نزده:ساقیا بده جامی زان شراب روحانی /تا دمی برآسایم زین حجاب ظلمانی//دین و دل بیک دیدن باختیم و خرسندیم/در قمار عشق ایدل کی بود پشیمانی؟
شاید از زندگی حضرت حافظ هم چیز زیادی ندونیم ولی از اشعارش کاملا پیداست که یک عالم دینی بزرگ بوده و فرد بسیار متشرعی بوده.ولی در اشعارش از این اصطلاحات استفاده میکرده.همینطوره مولانا و عطار!
البته من در مورد خیام نظری ندارم.چون نمیشناسمش.ولی به این راحتیم نمیشه قضاوت کرده
یکی از دوستان شعر دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب ذلذی رو به حضرت حافظ نسبت داده.این شعر از فیض کاشانیه!توی همین ساین سرچ بزنید کل غزل رو بخونید.بیوگرافی فیض هم کاملا واضحه.اون شاگرد و داماد ملاصدرا و یک عالم دینی بزرگ بوده.نمیدونم عارف بوده یا نه.ولی اشعار عرفانی خوبی داره
دوستان همه ما میدونیم که خیام یک فیلسوف و دانشمند مادی هستش ..اگه به مقدمه صادق هدایت توجه کنیم کاملا به این نکته پی می بریم ...ما درون هیچکدوم از ریاعیات خیام نمی بینیم که بخواد از می به خدا برسه بلکه برعکس داره اون رو نفی میکنه ...
با ارزوی موفقیت برای تک تک شما عزیزان
دوستان اگر بیت دوم را معنی کنیم منظور از می و ... در بیت اول را میفهمیم.
شعرهای خیام بیشتر پارسیست چرا بعضیها اونو طوری تفسیر می کنن که یه جورایی به دین و قران ومذهب و غیره ربطش بدن مگر تنها خود خدا رو قبول داشتن و اعتقاد به یک سری چیزهای عوام فریبانه نداشتن گناهه؟امیدوارم روزی برسه که همه خالق اون کسایی رو قبول داشته باشن که هی بهشون استناد میکنن
تعصب چیست ؟ و متعصبان کیانند؟
آنان که از شعر شاعر برداشت عرفانی میکنند (تعصب دارند که خیامشان ، حافظشان و ... اینگونه باشد)؟
یا
آنان که از اینگونه برداشت گاه برافروخته میگردند (تعصب دارند که خیامشان ، حافظشان و ... همان باشد که در ظاهر شعرشان هستند،ساده و بدون ایما و اشاره و ایهام و ایجاز)؟
متهم کردن یکدیگر به تعصب گاه خود تعصب کور است.
سلام عزیزان من
در حکمت های باستانی ایران زمین اعتبار به حرکت و جنبش و شادمانی درون انسان بوده ( خورشاهیان ، سیمرغیان ، خورآبادیان و و و ) و ادیان این تقسیم بندی حکمت ها را نمی پذیرند و بر دو گانه ها که بر گرفته از تفکری افلاطونی است ( فارماکون ها ) تکیه زده اند مثالا کفر و ایمان ، زن و مرد ، زشت و زیبا ، بهشت و جهنم و غیره .
خیام که حکیمی بزرگ و فیلسوفی گرانقدر بوده و یقینا بر این حکمت ها اشراف کامل داشته ، یکی از روش های پریدن از این دوگانه ها و گشودن راهی برای رهایی انسان ، از اصطلاحاتی استفاده می نماید که ساحت این دوگانه ها را بشکند و چیزی آن سوی کفر و ایمان برای ارزش گذاری تفکر انسان ها بگشاید . باز هم سپاس
واژگان غریبی شاید کمتر کتابی در دنیا مانند مجموعه ترانه های خیام تحسید شده مردود منفور شده تحریف شده بهتان خورده محکوم گردیده حلاجی شده شهرت عمومی دنیا گیر پیدا کرده و بالا خره ناشناس مانده اگر بخواهیم تمامی کتابهای که درمورد خیام نوشته شده جمع کنیم کتابخانه ای غظیم می شود عموما مجموعه رباعیات خیام بین هشتاد الی هزار دویست رباعی کم بیش در بر دارد اما همه انها در تضاد افکار مختلف را تشکیل میدهد حالا اگر یکی از نسخه های این رباعیات را ورق بزنیم در خواهیم یافت در ان افکار بس متضاد با مضموم های مختلف به صوری که اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیده خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود
می لعل مذابست و صراحی کان است
جسم است پیاله و شرابش جان است
آن جام بلورین که ز می خندان است
اشکی است که خون دل درو پنهان است
این هم از منظور خیام از می و ... کافی بود یک ربایی جلو برید تا خودتون رو با تفاسیر سنگین و وزین تان خسته نکنید
اقایون و خانومایی که هی میگن خیام منظور عرفانی داشته و مستی یعنی غرق شدن در خدا و .......
بهتره یه بار برن شرابی که خیام گفته بخورن تا بفهمن کسیکه می نخورده نمیتونه حالات میخوران را به این خوبی بیان کنه ، بعدش شما اشتباه بزرگی میکنید که شراب رو با این الکل و نوشیدنی های الکلی غربی یکی میکنید ، شراب خور هرگز دایم الخمر نمیشود چون مقدار الکش بسیار کم است ، اگه از چیزی اظلاع ندارید لطفا افاضات ندهید ، یه بار حرام بخور لااقل بفهمی چرا برات حرام شده چشاتو میبندی هی میگین اخه اخه جون بابام گفته ، چشات و باز کن تا خودت برای خودت تصمیم بگیری نه دیگران
بقول معروف : خورده میداند ،نخورده چه میداند :)
خیام کجایی ببینی سخنت را که به پارسی ، زبان مادریشان گفته ای ، همانند قرآن عربیشان تفسیر میکنند و به نفع دینشان و خدایشان تمام.
با درود بر سروران عزیز
رندی دیم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این
یک جهان بینی رو داره بیان می کنه.یک مدل آزادی و آزادگی که بنده از فهم ان درمانده ام.
حق نگهدراتان
سرورم حاجیکلاهی چه نیکو می اغاز ید هر جا سخنی از شما امده با ازرم و پروا و بزرگواریست شما یک اهسته مرد هستید درود به شما
گذشته از مقصود اصلی شعر ، اینکه این همه نظر مختلف هست و عزیزان گرانقدر در این موارد تعقل و بحث تبادل نظر می کنند ، مایه بسی مباهات است ، من از اینکه هموطنان همزبان عزیزم اینگونه به شعر خیام می پردازند به خود می بالم که هدف اصلی شعر انسان سازی است ، که نجات انسان آبادانی است، به امید رشد روزافزون خودم و شما عزیزان و اینکه فرهنگ ناب ما بیش از بیش در راه تکامل و ارتقاء انسانیت متجلی شود.
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
پیش ما سوختگان، مسجد و میخانه یکیست حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکی است
اینهمه جنگ و جدل حاصل کوتهنظریست گر نظر پاک کنی، کعبه و بتخانه یکیست
هر کسی قصه شوقش به زبانی گوید چون نکو مینگرم، حاصل افسانه یکیست
اینهمه قصه ز سودای گرفتارانست ورنه از روز ازل، دام یکی، دانه یکیست
ره هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه گریه نیمه شب و خنده مستانه یکیست
گر زمن پرسی از آن لطف که من میدانم آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست
هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند بهر این یک دو نفس، عاقل و فرزانه یکیست
عشق آتش بود و خانه خرابی دارد پیش آتش، دل شمع و پر پروانه یکیست
گر به سرحد جنونت ببرد عشق عماد بیوفایی و وفاداری جانانه یکیست
دو درخواست بود از سوی شهریار و باربد برای معنی بیت دوم که دانشمندان بالا توجهی نکردند! معنی بیت دوم این است:
خیام این جهان گذران را به عروسی تشبیه میکند، و خود (انسان) را داماد، که میخواهد از هم آغوشی با این عروس (زندگی کوتاه در این دنیا) بهره بگیرد. از عروس میپرسد مهریه (کابین) تو چیست تا بدهم و از تو بهرمند شوم؟ عروس میگوید، مهریه من دل خوش توست. یعنی برای بهرمندی از دنیا و لذت بردن از زندگی باید دل خوش و شاد داشت :)
"دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی ز کدام باده ساقی به من خراب دادی"
شعر از فیض کاشانی هست که دوستی عزیز به اشتباه به حافظ نسبت دادند
آیا بهتر نیست برای درکی درست از معنای اشعار یک دانشمند و حکیم به شروح و تفاسیر ادبا و دانشمندان معاصر رجوع کنیم ؟
با سلام بزرگی و ابهت شعر درهمین است که چندین برداشت شود ولی برداشتی نزدیکتر وارجح میباشد که به قرائن و سیاق وسباق توجه شود بیت دوم معنی را به ما میگوید:در دنیا برد با کسی است که سرخوشی و دلخوشی را سرلوحه قرار داده این عامل سرخوشی میتواند هرچیزی باشد وبه نظر بنده میتواند می باشد که حالت سرخوشی اورده و ادمی را از فکر وهم وغم دنیا میرهاند نمیگم صرفا خود اصل می وشراب بلکه بهترین کلمه شاعرانه که معانی نزدیک ومربوطه را دربردارد همین است .
جناب عبدالباسط گرامی، تشکر از معنی زیبایی که ارایه کردید. اگر چه ایهام یکی از صنایع شعری است، که به عنوان مثال حافظ آن را به حد کمال میرساند، این شعر فاقد هرگونه ایهامی ست که بتوان از آنها معانی چندگانه برداشت کرد. به نظر من بر داشتهای متفاوتی که دوستان اینجا ارایه کرده اند، برداشت شخصی است، نه برداشت به واسطه ایهام در شعر.
آقای مهدیار شعر دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی از فیض کاشانی هست نه از حافظ
و در ضمن منظور شاعر را مسلما بنده و شما بهتر از خودش نمیدانیم منکه ترجیح میدهم اظهار فضل نکنم
جناب حاجیکلایی سپاس از دست نوشته جذاب شما از شعر خیام . فقط یک ابهامی حالا برایم پیدا شده که تا به حال نه خود متوجه آن بوده ام و نه شاید کس دیگری و آن آخرین مصرع شعر خیام است که نگاشته اید و می دانم که این شعر از خود خیام است ولی چرا خیام گفته : اندر دوجهان که را بود زهره این ؟ ! مگر خیام به دوجهان باور داشته ؟!
با درود و گرامیداشت یاد خیام
خوبه ایشون نیستن که بیان این کامنت های عجیب و غریب و تفسیرهای آنچنانی رو بخونن.
درود و وقت بخیر خدمات بزرگان و بزرگواران.
نخست این که، هرکسی از ظن خود شد یار من ...
مطالبی که دوستان می فرمایند تا حد زیادی بنظرم بافته ذهنی است یا یافته عینی و فکر می کنم پر کردن جای خالی با حدسیات، بیشتر گرایشات خود ما رو معین می کنه تا واقعیت ذهن گوینده رو...
دوم اینکه، من خیام شناس و متخصص خوزه ادب و شعر نیستم، در حد بضاعت عقلیم میدونم که خیام نیشابوری به دنبال تصوف و سلوک نبوده و اون عطار نیشابوری بوده!
سوم، در مورد کلمات و اشارات، هم موافقم و هم بی نظر؛ موافق از اون جهت که معاصران، متقدمان و متاخران خیام از اشارات و معانی دوری نسبت به خود واژه استفاده می کردن که بسیاری کنایه هایی از کیش مهر ایران باستان بوده...
اما بی نظرم، ازین حیث که مشخص نیست خیام هم همین روال رو داشته یا واژگان انحصاری خودش رو داشته و یا حتی به معنای عینی مستفاد شدن کلمات
چهارم اینکه، با توجه به دانش ریاضی خیام، احتمالی هم میدم مبنی بر اینکه کاربرد کلمات و واژگان حسب یه سری الگوریتمهایی بوده باشه که شاید بد نباشه دوستانی در حوزه هوش مصنوعی تلاشی و بررسی ای بنمایند.
پنجم، اگر درست خاطرم باشه، پورسینای بزرگ در کتاب «القانون فی طب» در بخشی تاکیداتی دارند بر مصرف شراب سرخ برای میانسالان و سالمندان (در برگردان انگلیسی و متن عربی که بود)؛ با توجه به نزدیکی زمانی با خیام، احتمالش هست که این ماجرا عملیاتی بوده باشه
ششم، دوستی در مورد حضرت لسان الغیب خواجه شمس الدین محمد بزرگ، فرمودن و ...؛ این شاعر گرانقدر بشکل کاملاً عملی و دقیق تمام مراحل تولید، فرآوری، و مصرف شراب سنتی شیراز رو بیان فرمودن. هرکس دوست داره میتونه با همون واژگان جستجو کنه در متون تخصصی شراب سازی و یا از شراب سازان بپرسه تا بهش توضیح بدن... حالا باقی ماجرا رو من تفسیری ندارم.
هفتم، و مخلص کلام، اینکه بسیاری از واژگان معانی و حتی تلفظشون رو مدیون زمانن و در دوره های مختلف زمانی واژه ها تولید میشن، تلفظن میشن و حتی منقرض! اینکه بخوایم یه واژه ای رو بدون زمان بررسی کنیم، خطرناکه
نمونه ساده، زمان جنگ تحمیلی اصطلاح «راهکار زدن» باب شد که امروزه میگیم «راهکار (ارائه) دادن»؛ فاصله زمانی حدود 30 سال هست اما معنای کاملاً فرق دارن.
در زمان جنگ راهکار زدن به معنای گشودن معبر (مسیر) در میدان مین بوده؛ اما الان به معنای راه حل عملی...
ایامتون به کام و زیبایی کلام خیام گوارای جانهای شیفته و بینظیرتان
بادرود ،، میگن حقیقت تلخه ،، واسه همین دیندارن دوس ندارن جناب خیام یه انسان بی دین بوده باشه.دو دو تا = چهارتا به همین راحتی.
کاملا مشخصه که خیام دانشمندی بوده که به فکر کشف حقایق جهان بوده و وقت خودش را با دین داشتن و نداشتن کسی نمیگرفت مثل خیلی از مذهبیون و غیرمذهبیون همین نسل که اصرار دارن حرف خودشون رو ثابت کنن.
لذا خیام به صراحت بیان میکند که: شاد و مفید باش و پی کشف دین و اسرار نامعلوم جهان نرو.
وقت بخیر دوستان ، گفتم درمورد این رباعی مطلبی بنویسم البته اگه اشتباه بود ممنون میشم راهنماییم کنید
می خوردن و شاد بودن آیین منست
فارغ بودن ز کفر و دین دین منست
بیت اول نیازی به تفسیر و حرف اضافه نداره چون کاملا واضح هست منظور شاعر
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست
گفتا دل خرم تو کابین منست
بیت دوم درمورد عروس حرف میزنه منظور شاعر اینه ، انسان مهمترین بخش زندگیش مرحله ازدواج و پیداکردن همسر هست ،
حالا خود شاعر از عروس میپرسه که کابین تو چیست(کابین به معنی مهریه هست ، مهریه و اون بخش مهم دارای و شخصیتی که از من میخوای چیه ؟)
گفتا دل خرم تو کابین منست ، یعنی اینکه شاد بودن و خرمی و سرخوشیه تو مهریه و اون دارای که من از تو میخوام هست ،
حالا چرا شاعر بیاد در بیت دوم این موضوع رو مطرح کنه و چه ربطی به بیت اول داره ؟
خیلی خلاقانه میگه ای کسانی که موضوع کفر و دین و اینها برای شما خیلی مهمه اگر نیک بنگرید همسر شما فقط از شما شادی و خرمی رو میخواد پس بدنبال شاد زیستن و خوش و خرم زیستن باشید که زندگیه خوب و رضایت همسر در شادی و خوش بودنه .
دوستان ممنون میشم اگر اشکالی در حرفهای من بود بگید بهم .
از خیام بعید بود:\
خیام در بیت اول از صنعت لف و نشر استفاده کرده، به این صورت که بین می خوردن و شاد بودن در مصرع اول با کفر و دین در مصرع دوم ارتباط برقرار کرده است، چرا که می خوردن مساوی با کفر و شاد بودن در تقابل با دین که به ترس از خدا و پرهیز از گناه دعوت میکند میباشد. صرف نظر از این صنعت ادبی، خیام در مصرع اول راه و روش خود را شادخواری معرفی کرده است، راه و روشی که برای پیمودن آن باید از اندیشه کفر و دین فارغ شد. او در بیت دوم، این راه و روش یعنی شاد بودن را تنها طریقی میداند که میتواند کام ما را از روزگار بستاند. راه و روشی که برای دست یافتن به آن باید از قیودی که زندگی را برای بشر سخت و طاقت فرسا کرده است دست کشید.
در موسم گل باده گلرنگ بخور***با ناله نای و نغمه و چنگ بخور.من می خورم و عیش کنم با دل شاد***گر تو نخوری من چه کنم سنگ بخور
مصرع دوم اشتباهه
فارغ بُدن از کفر و ز دین، دینِ من است
خیام جزو بزرگترین ندانم گرایان تاریخ بوده بقول سقراط که میگفت دانم که ندانم ! مضحکه به خیام مسلمان بودن و حتی خداپرست بودن یا نبودن رو نسبت بدیم خیام بر این باور بوده ازونجایی که هر چه بدانیم کم است انگار کمال دانایی ما اقرار به ندانستن است در نتیجه دمی خوش دار و شاد باش ؛منم و می و مطرب و این کنج خراب جان و دل و جام و جامه پ درد شراب فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب ازاد ز خاک و از اتش و آب ! بله از نااگاه ترین افراد هم میشه یاد گرفت از ذره ذره جهان نه وجود بلکه موجودهم میشه یاد گرفت و لذت برد ازادی و رهایی یعنی پذیرش همه چیز و همه کس در این هستی و لذت بردن ازون
سلام بر ادب دوستان گرام
آئین من آرام شه و درویش است
جلب نظر« حبیب» بر من کیش است
دهری که عروس صد هزار داماد است
کابین عروس مرگ شوی خویش است
تشکر از دوستان.
خیام در این شعر عقاید مادی گرایانه خود را به واضح ترین شکل ممکن بیان میکند نمیدونم چرا به زور دنبال عرفان خیام میگردند ؟
بخشی از گفتار اندر منفعت شراب از کتاب نوروزنامه خیام
دانا آن طب چنین گفته اند، چون جالینوس و سقراط و بقراط و بوعلی سینا و محمد زکریا که هیچ چیز در تن مردم نافع تر از شراب نیست، خاصه شراب انگوری تلخ و صافی، و خاصیتش آنست که غم را ببرد، و دل را خرم کند، و تن را فربه کند، و طعامهای غلیظ را بگذارد، و گونه رو سرخ کند، و پوست تن را تازه و روشن گرداند، و فهم و خاطر را تیز کند، و بخیل را سخی و بد دل را دلیر کند، و خورنده شراب را بیماری کم کند و اغلب تندرست باشد
سلام و درود خدمت تمام عزیزان ، عزیزانی که بر ضد دین و دینداری از هم سبقت گرفتند در نظراتتون یک سوال برای من پیش امد اینکه چرا یک عده از شما عزیزان بدنبال این هست که خیام رو در این بیت شاعری معرفی کنند که از ایهام در شعرهاش استفاده نکرده ولی در چند بیت بعدش که دوباره از ایهام شروع میکنه به گفتن دوستان کافری که دوست دارند همه رو به کیش خود پندارند چون به این صورت گناه خودشون رو راحت تر توجیه میکنند یک عمر بد عهدی خودشون با خدارو بندازند گردن این عرفا و با لذت تمام بگویند که خیام می خواره بود منم هستم منم هر غلطی دوست دارم میکنم چرا چون خیام این رو کرد دوست عزیزی که نظر میدهید اقای فرهاد که به گفته دوازده سال پیشت اینقدر مستعدی ببین زندگیت تو راهی که این دوازده سال رفتی به کجا کشده شده اینقدر هم رو اشتباهاتتون پافشاری نکنید چون خودتون هستید و خودتون و این رو بدونید تفسیر معانی اشعار تماما با اعتقادات قلبی تفسیر کننده هست و اینجاست که کفرو دین رو خیام روشن میکنه با یک بیت دوستان کافر و دیندار اینقدر کلنجار نرید این شعر همین رو داره ثابت میکنه که هر کسی بر راه و مسلک خودش این شعر رو در اینده معنی میکنه که الان هم کاملا واضح میشه دید که این گفته حقیقت داره
درود
دوستان دیندار
خواهشا برید همین منبع کاغذی گنجور رو تهیه کنید
و همین ۱۷۸ رباعی رو بدون هیچ تفسیر دیگری فقط با ذهن باز بخونید یک دور
سپس اون ها رو با دقت برای خودتون تفسیر کنید و روی کاغذ بنویسید. سپس تفسیر خودتون بگذارید کنارتون و تک تک نظرات اینجا و حالا هر منبع دیگری که تفسیری انجام داده رو بخونید
البته اگه به دنبال چیستی دیدگاه خیام هستید.
البته همه باید چنین کنیم
سپاس فراوان