گنجور

رباعی شمارهٔ ۴۳

من هیچ ندانم که مرا آن‌که سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هرسه مرا نقد و تو را نسیه بهشت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۴۳ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۴۳ به خوانش زهرا شیبانی
رباعی شمارهٔ ۴۳ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۴۳ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۴۳ به خوانش علی قلندری
رباعی شمارهٔ ۴۳ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1387/08/17 11:11
م-ب

میگن خدا همه چی رو از روز اول تنظیم میکنه. اگه اینطوره من چکارم. پس دیگه اختیار چه معنی داره
اگه خدا میدونه و خودش اینجوری خواسته که من بهشتی باشم یا جهنمی . حداقل تو این این دنیا خوش بگذرونیم

1400/05/05 09:08
ملیکا رضایی

خدا به نظرم از قبل همه چیز را میداند اما دلیل اینکه باز ما باید این راه ها را طی کنیم تا به قیامت و ...برسیم این هست که خداوند به ما نشان بدهد که خودت این راه را انتخاب کرده ای ... تو هر راهی را هم که بروی او پایانش را میداند ؛یعنی هر شروعی را از هر راهی که بروی پایانش بر او آشکار است ...ولی برای تو نه ،!

پس این خدا نیست که تو راه به آن را فراخوانده خودت بودی که خواستی بروی ...

پس خدا میخواهد نشان دهد که اختیار داشته ای و رفته ای ...و خدا در اینجا تنها ناظر اعمال است و محافظ ما ... 

1387/09/26 07:11

در این رباعی اهل بهشت یا جهنم بودن به آفریننده نسبت داده شده واین در نهایت درست است چه اختیار اندک انسانها راهم آفریننده مقدر کرده وهمه اش به او بر میگردد وجالب ایتکه درقرآن هم همه اینها به خدا نسبت داده شده است در مورد اختیارمولوی گوید:
اینکه گوئی این کنم یاآن کنم
این دلیل اختیا ر است ای صنم
واما درمورد شادی نقد ی ونسیه بودن بهشت :
اگر این شادی به معنی آزادی از اسارت غم ها باشد مورد تائید همه اهل معرفت است واصلا به منزله راندن روح بسوی بهشت است
واگر شادی عکی العمل رنجها ی روانی وخود فریبی باشد آنسوی سکه رنج وتقویت کننده آنست واینگونه سرخوشیها لاجرم قابل نفی است ولو دلخوشی به بهشت باشد وخوشگذرانی مورد نظر یک عزیز(م-ب)شکل اول آن باید باشد

1388/08/05 23:11
محمد

دوستان عزیز توجه داشته باشید که خیام معتقد به هیچ کدام از دو نظر جبری گری یا اختیار محض نیست و مدافع اصلی میان این دو است(نظریه زمان و مکان) و به اقتضای زمان خود تنها توانسته هر دوی انها را رد کند چنانچه در بیتی دیگر میخوانیم:
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

1389/06/11 22:09
ناشناس

اینطور که ف.ش اشعار خیام رو تفسیر میکنه من دارم کم کم به عرفان مولانا و حافظم شک میکنم!!! چون شاید اوناهم افکار خیام رو داشتن و یکی مثل ف.ش اشعارشونو اونجوری تفسیر کرده!!!

1401/04/27 19:06
گرشا

منم همچون شما به شدت از برخی از دوستان در شگفتم که چجوری زیر و بم شعر رو بهم میریزن تا به تفسیر مد نظر خودشون برسن 

1389/10/03 11:01
امیر

من هیچ ندانم آنکه مرا سرشت
از اهل برین کرد یا دوزخ زشت
---
پاسخ: این نقل مشکل وزنی دارد و غلط است.

1389/11/12 17:02
ناشناس

دوستان عزیز
به نظر من تکیه این شعر بر "جبر یا اختیار" نیست، بلکه تکیه بر "نقد" بودن لذائذی مثل جام و بت و بربط و "نسیه" بودن وعده های مذهبی به بهشت و لذائذ بهشتی است. این دغدغه خیام که در جای جای دیوان او دیده می شود را در اشعار دیگری نظیر ابیات زیر هم می توان یافت:
"گویند" بهشت و حوض کوثر باشد
جوی می و شیر و شهد و شکر باشد
پر کن قدح باده و بر دستم نه
نقدی ز هزار نسیه بهتر باشد
یا:
ای دل تو به اسرار معما نرسی
در نکته زیرکان دانا نرسی
اینجا به می لعل بهشتی می ساز
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی
اینکه خیام اصولا به آموزه های مذهبی در مورد آخرت اعتقاد داشته یا نه را نمیتوان به سادگی دریافت، اما برداشت من این است که از ابیات بسیاری که خیام جهان دیگر را به نسیه و چیزی که شاید وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد یا شاید اگر وجود داشته باشد "رسی" یا "نرسی" تعبیر کرده حداقل میتوان سرزنش و تمسخر حشکه مقدسهای دورانش را برداشت کرد.

1390/11/04 01:02
امید

ف-ش عزیز
چرا شما اصرار دارید که برای همه ی شعرای خیام یه معنی عرفانی هم در نظر بگیرید؟؟
بابا خیام دیگه با چه زبونی باید بگه که عارف نیست؟

1391/08/26 14:10
حامد

از دیدگاه من (که در وادی ادب خامی بیش نیستم)، جستجو برای یافتن استعارات عرفانی-الهی برای بیشتر سروده های خیام اشتباهی سره است. می که خیام میگوید همان نیست که حافظ گوید، می خیام می است و بس. سروده را با نگاهی به سراینده شاید خوانید. خیام حافظ نیست...

1391/12/15 01:03
بی سواد

می در شعر حافظ هم می عرفان نیست و می عرفان زاییده ادبیات قرون بعد از حافظ می باشد
باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
بخورد باده‌ات و سنگ به جام اندازد
به عنوان مسال در بیط فوق وجه عرفان در شعر حافظ در کجا نهفته شده
و دیگر همچون این در شعر حافظ کم نیست

1392/01/17 09:04
آ-ب

خیام اینجا احکام و فرامین مذهبی زمان خود را به سخره گرفته...در واقع یکبار دیگه تاکید خود را بر این موضع نشان داده،"همانقدر که نمی دانیم از کجا آمده ایم، حیات بعد هم معلوم نیست."
بهشت ودوزخ زشت حکایت است، آنچه واقعیت دارد لحظه ایست که در ان زنده ایم.
افکار خیام بسیار بالاتر از فضای سخت مذهبی حاکم زمان خود بوده، همینکه هنوز با گذشت قرن ها ما هنوز قادر به درکش نیستیم.آیا واقعا هنوز شک دارین که به آخرت اعتقاد داشته!؟

1392/08/28 12:10
حسین

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
کرد اهل بهشت خوب یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت

1392/12/07 19:03
نازگل

با سلام
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل ارم کرده و یا دوزخ زشت
جامی و پری روی و نوایی لب کشت
این هر سه مرا نقد ترا نسیه بهشت
با احترام
نازگل

1394/09/03 22:12
شایان

منظور خیام اینه که عشق به معشوق حقیقی و عشق ورزی به خدا خیلی برتر از بهشت و پاداش است.و در این جهان. مست عرفان باش.خدا اینده را بهتر می داند

1394/09/19 14:12
بابک

تفسیر این شعر که کاملا واضح و آشکار است زمانی برای دوستان قابل درک خواهد شد که هزاران صفحه تاریخ را بدانند. از تاریخ پیش از اسلام گرفته تا تاریخ ایران.آن وقت خواهند فهمید که خیام علاوه بر دانشمندوفیلسوف وشاعر یک مبارز ، و قهرما ن هم بود و ایران و ایرانی باید به این شاعر خود ببالد.بیخود نبود که شجریا ن در مصاحبه ی خود گفت : خیام از همه ی شاعران ما بیشتر می فهمید و بیشتر می دانست. دوستان معنا و تفسیر شعر کاملا مشخص است.اما درک آن و باور آن شجاعت وهوش و اطلاعات تاریخی می خواهد.امروزه علم تمام مشکلات فهمیدن خیام را حل کرده است لطفا وقت بگذارید و تعصب نداشته باشید.

1394/09/19 16:12
شمس شیرازی

بابک گرامی،
بسیار سپاسگزار خواهم شد اگر پنجره کوچکی به معانی تاریخی این شعر برای من و مانندان که تنها اندکی تاریخ خوانده ایم بگشایید.

1394/09/20 20:12
بابک

شمس بزرگوار،
از همین چند خطی که قلم زدید پر واضح است که استاد فرهیخته ای هستید. هر چند از اسم عربی شما احساس خوبی ندارم .
دوست گرامی ، در جایی که بزرگانی همچون : میرزا فتحعلی آخوندزاده، کسروی مشهور، شجاع الدین شفا و علی دشتی ها نتوانستند روزنه ای باز کنند؛ از چون منی طلب باز کردن پنجره دارید؟ که من در برابر آنان چون موشی هستم در برابر کوه.
منظور من این است که امروزه دانستن تاریخ و پیشرفت علم پته ی خرافات را روی آب ریخته است.و خیام در آن روزگار این را خوب فهمیده بود و کلاهی که بر سر همه رفت بر سر خیام نرفت.از این که خود را به کوچه ی علی چپ زدید فهمیدم که با من هم عقیده نیستید که منظور خیام همان است که از در شعرش مشخص است. بعضی دوستان وقتی بزرگی شاعر را نمی توانند انکار کنندو آوازه شعرش چنان است که عالم و آدم او را تحسین می کنند. با تفسیر شعر به معانی عرفانی و ... اقدام به مصادره کردن شاعر و شعرش به نفع اندیشه های خودشان می نمایند.در این شعر هیچ تفسیر عرفانی وجود ندارد و خیام عقیده خود را به طور آشکارا بیان می کند.با اینکه معتقدم که اگر در خانه کس است یک حرف بس است. اما قلم زیبای شما من را به حرف آورد.با آرزوی شادمانی برای شما و همه ی دوستان .

1394/09/20 23:12
محمد میم

خیام یه عارف بود... شعراش یخورده تامل بیشتری می خوان!!
الحق که بی نظیره

1394/09/21 02:12
شمس شیرازی

بابک گرامی،
نخست اینکه ،وصله فرهیختگی به من نمی چسبد،
دانشجویی چرا
دو دیگر ،به کوچه علی چپ نزدم ،میخواستم و هم میخواهم بدانم.
سدیگر که با شما و حکیم نشابور هم رایم ، بتی گر در کنار ، ساغری در دست ،بربتی به کار و کشتزاری مهیا ، کس به نسیه فردوس نمی اندیشد.

1395/03/21 07:05
س ج

سرکار پریساE یک سوال: خیلی چیزها هست که دیده نمی‌شوند آیا وجود ندارند؟
مثلاً خود من که دارم این پیام رو می‌نویسم، توسط شما دیده نمی شوم آیا وجود ندارم؟ یا مثلاً علم جناب عالی، یا برق یا ...
و سوال دوم: کجای شعر گفته «تو هم داری کشته میشی»؟

1403/04/28 16:06
پریشان

برق و امواج و.. حتی شما رو میشه با علم اثبات کرد، اما آخرت و بهشت و جهنم رو چطور؟!

1395/03/21 10:05
....

عقلاً، خارج محسوسات ما، امکان وجود هست و حتی وجوب وجود نیز هست. ( منظور این است که ممکن الوجود و واجب الوجود، هر دو می توانند در خارج احساسات ما باشند) علاوه برآن، فلاسفه، براینکه آیا خارج از ذهنیت ما، عینیتی هست یا نه، دلیلی اقامه نکرده اند. در فلسفه اسلامی فرض بر این است که عینیت، عین ذهنیت ما است و این نوعی تناقض به نظر می رسد که نیست، بیشتر به ستونی ماند آبگینه برای کاخی در هفت آسمان! ضعیف ترین پایه برای بزرگترین و طویل ترین مکتب.
اما منظور خیام، این لفاظی ها و پیچیدگی ها و تناقضات اهل کلام نبوده است، گرچه بر آنان تسلط خوبی داشته است. بلکه بیشتر این بوده که ما دلیلی و شاهدی بر ادعای وجود عالم باقی و معاد نداریم. پس ترک دنیا برای نسیه و موضوعی بی دلیل و بی گواه، بیهوده است. سخن بدی هم نیست! گرچه دینی و درست نیست. اما خوب با منطق آنان که می خواهند دین را منطقا ثابت کنند، سازگار است.
جای دیگری سخنی می گوید به این مضمون که در سرای آخرت، مژده شما مومنان، حور و چشمه سار و باغ و بلبل است، خوب من هم از همین ها بهره می برم و کسی هم منتی بر من ندارد. در حقیقت طعنه ای می تواند باشد، به کسانی که زندگی آدم را هدفمند می دانند و آن هم چه هدفی! کاستن آلام و زیست بی دغدغه. این را بسیاری هدف دانسته اند. در غرب و شرق. حتی به عقیده برخی، واپسین انسان فلسفه نیچه هم همین است. واپسین انسان انجا، کسی است که خوشبختی را آفریده و دیگر نه فکری دارد و نه دغدغه ای. دغدغه امروز انسان رسیدن به بی دغدغدگی است و این اختصاص به دین و نژاد و غیره ندارد. اکثریت در پی همین اند. خوانش ها متفاوت است.
مضمون دیگری که از بیت می توان دریافت، جبری بودن خیام است که می گوید من نمی دانم خدا مرا دوزخی آفریده یا بهشتی. مسئله جالبی است یعنی از دید خیام ممکن است فردی که در دنیا به دنبال لهو است، به دلیل خواست خدا در آخرت ممکن است از اهل بهشت باشد یا جهنمی.
در مورد مسئله جبر، مولانا پاسخ های تند و جالبی به جبریان داشته است که شما بزرگواران از من بهتر می دانید.

1395/03/20 00:06
هادی بزمی

با سلام خدمت دوستان گرامی
با شناختی که این حقیر نسبت به رباعیات جناب خیام دارم و با توجه به فیلسوف، ریاضی دان و منجم بودن ایشان، جبر فلسفی بسیار شدیدی در اکثر ابیات رباعیات خیام جریان دارد.
نظرکنید:
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است
و:
بر من قلم قضا چو بی من رانند
نیک و بدش ز من چرا میدانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو
فردا به چه حجتم به داور خوانند
این تفکر جبری نسبت به خود و خدا که همه چیز از قبیل خیر و شر را بی واسطه ار خدا دانستن باعث شده که در نظر خیام اجر و عقوبت ارزش نداشته باشد، پس در مغز خیام چه کنج زاهد و چه گنج شاهد هردو نه از سر اختیار بلکه از سر اجبار است. و بنا بر فقه اسلامی شخص مجبور و مضطر مستوجب عذاب نخواهد بود.
حال چه کسی میتواند خیام را محاکمه به بیخدایی کند در صورتی که ابیات بسیاری وجود دارد که به خدا به عنوان نقطه ی آغازین خلقت اشاره شده است(مانند بالا) پس دوستان خدا ناباور جانب انصاف را رعایت کنید.
در نظر خیام تفاوتی بین گناه و ثواب نیست زیرا هردو از یک منبع منبعث میشوند.
حال تعجب دارم که بعضی از دوستان چگونه خیام را معتقد به الامر بین الامرین یا همان میان جبر و اختیار میدانند درصورتی که خیام کاملا یک جبری افراطیست.
احتمالا نجوم و نگاه به گردش بی اختیار ستارگان و صور فلکی و همچنین جبر موجود در ریاضیات و طبیعیات باعث تبلور اینها در ذهن خیام گشته است.

1395/05/02 19:08
تازه وارد

سلام دوستان:
به نظر من خیام نمیتونسته به بهشت و جهنم اعتقاد نداشته باشه. ولی چون آدمی بوده کخ با اعداد سرو کار داشته و همهچیز رو با منطق ریاضی نگاه میکرده از این موضوع که علمای زمان سعی در القاع بهشت و دوزخ به صورت اجبار و نه منطق به مردم عامی داشتن به ستوه اومده و به این صورت افکار خودشو بیان کرده و توجه داشته باشید در اسلام اتکار دین ارتاد و حکمش قتل هستش اون هم در اون زمان که خیلی راحت آدم میکشتن

1395/06/14 02:09
اشکان

خیام تو شعرهاش خیلی بی پرده حرف زده و اصولا جایی برای تفسیر نذاشته، خیلی ساده گفته نظرش اینه که "باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی":
ای آن‌که نتیجهٔ چهار و هفتی،
وز هفت و چهار دایم اندر تَفْتی،
می خور که هزار باره بیشت گفتم:
باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی.
یا مثل همین شعر که با مسخره گفته بهشت که نسیه است مال تو. یعنی هیچ اعتقاد مذهبی و اعتقادی به بهشت و جهنم نداشته.
می خیام، همان می هست و نه چیز دیگری، هر چند که با خواندن کلیه شعرهاش متوجه میشویم که اصرار خیام صرفا به خوردن می نبوده و به عنوان یکی از بزرگیتذین لذایذ که در شعر زیر هم آن را تائید می کند می کنایه از لذایذ زندگی است و همیشه در شعرهایش تاکید داشته که دم را غنیمت بشمارید و از همین لحظه تان لذت ببرید که نمی دانید تا کی زنده اید و خود باز آمدنی هم نیست ولی خوب می همواره همان می بوده و نه چیز دیگری:
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید
من در عجبم ز میفروشان کایشان
به زانکه فروشند چه خواهند خرید
-------------------------------------
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه

ولی نمی دونم آنهایی که مذهبی هستند چرا اینقدر اصرار دارند که کسی که خودش همه جا کاملا واضح گفته که هیچ اعتقادی به بهشت و جهنم نداره و حتی پیامبران را هم گفته که آمده اند و افسانه ای بیش نگفتند باز هم اصرار دارید که شعرهای حضرت خیام رو تفسیر کنید و به زور بگید که با شما هم عقیده بوده. خوب اگر حرفاش رو بدون تفسیری که خودتان و متمایل به طرز تفکر خودتان کرده اید قبول ندارید، بگید آقا من حرفای خیام رو قبول ندارم، جلال آل احمد رو قبول دارم، مولوی به نظر من درست گفته و ... خوب خیام رو ولش کنید. قرار نیست که هر شخص بزرگی در تاریخ وجود داشته حتما در دراستای توحید، عبادت و ... باشه.

اینم هم نظر خیام ئر مورد پیامبران که در بالا اشاره کرده بودم:
آنانکه محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند

1395/12/23 00:02
مهدی

خیام در این شعر و بسیاری اشعار دیگر میگه که نقد رو به نسیه نمیفروشه و به بهشت و جهنم اعتقاد نداره, این حاشیه هایی که دوستان ناسیونال و آتییست نوشتن درسته, ولی این که خیام اعتقاد داشته یا نه چیزی از بزرگی اسلام کم نمیکنه

1395/12/02 14:03
ATAA

من فکر میکنم که جبر گرایی بیشتر درین بیت نمود داره تا مادی گرایی زیرا درین رباعی منکر بهشت و جهنم نشده فقط میگه چون نمیدونم خدا منو بهشتی افریده یا جهنمی پس طبق طبیعت خودم که جبره رفتار میکنم و میگساری میکنم. البته نه اینکه خیام به بهشت و جهنم اعتقاد داره ولی اقلن درین جا فرض رو بر عدم وجود بهشت و جهنم نذاشته و جبر گرایی رو مطرح کرده.
اشو هم در کتاب هاش انسان رو به طبیعی بودن، خودجوش بودن در مقابل ساختگی و مصنوعی بودن در همه امور حتی عبادت دعوت میکنه.

1396/02/10 03:05
احسان

با سلام
واقعا من نمیفهمم چرا بعضی از دوستان میخوان خیام و عارف نشون بدن و از شعراش معنی عرفانی در بیارن،رک و روراست داره میگه من کاری با اون دنیا ندارم نقد و ول نمیکنم نسیه رو بچسبم،تو اکثر شعراش همینه اگه میخواست از اون ور بگه مثل بقیه مستقیم میگفت چرا باید برعکس حرف بزنه....

1396/02/12 13:05
حافظ

واقعا من هم نمیدانم چگونه است که میگویند خیام منظورش ازمی همان میِ نه می عارفانه و دیگر رای ها عزیزان آتئیست(که ناشی از عدم مطالعه و پیگیری درست است)
اگر خیام می باره بوده پس چگونه است که از لحاظ علمی و ریاضیات تبحر داشته است؟!
ضرر های شراب و الکل بر مغز هم علم امروزی بدان رسیده
این تناقض رو چگونه حل میکنند؟!
ضمناً نیازی نیست ما جهان معنوی را با خیام چند صد سالِ پیش اثبات کنیم
کافیست کمی پیگیر تاریخ و علوم امروزی باشیم که هم خداوند و هم دنیایی به غیر از دنیای ما را اثبات میکند(نظریه ی چند جهانی)
بدرود

1396/03/23 18:05
یوسف

عقیده ای از خیام ثایت نمی شود
هر عقیده ای داشته به کار خودش می آید خیام و امثال او رو انقدر بزرگ نکنید که بت شوند
خیام چه خدا باور بوده یا نبوده مهم نیست چون او نه اصل است نه فرع

1396/03/10 06:06
مازیار

دوستان، من هرچی فکر میکنم میبینم واقعا اعتقادات خودم رو هم نمیتونم بشناسم. الان یه عقیده ای دارم یک ساعت بعد عقیده ای دیگه، حالا بیایم بگیم 700 سال پیش عقیده حافظ چی بود و خیام به چی اعتقاد داشت؟؟؟؟؟؟؟
اصلا فرض کنیم با کلی دلیل و منطق تونستیم اعتقادات اونا رو بررسی و کشف کنیم، تازه باید بشینیم راجع به درستی و غلطی اون اعتقادات صحبت کنیم.
تازه صحت و سقم اون اعتقادات روهم سنجیدیم..... خوب که چی؟ غزل حافظ همونه که هست ... فرقی نمیکنه.
چرا ما آدما نمیتونیم با چیزی همون جور که هست کنار بیایم؟ چرا باید همه چیز رو استحاله کنیم ؟ واقعا حافظ و خیام در دوره ای که اعتقادات تعصبی حکمفرما بوده مجبور بودند به جای خدا بگن باده کش؟ یا به جای عشق ربانی بگن پریوش یا به جای گردن نهادن به حکم خدا بگن شراب نوشیدن؟
حالا بر فرض همه اینا رو هم گفتند......... متن شعرشون الان اینه ...... ما چرا توی سرو کله هم بزنیم بگیم منظورش اینی نبوده که گفته ... منظورش اونی بوده که نگفته؟

1396/04/24 14:06
شهرزاد

مازیار جان با شما موافقم
مغز انسان عاشق مسائل پیچیدست برای همین اصرار داره ساده ترین مسائل رو به شکل پیچیده ای تفسیر کنه و به هر قیمتی مسائل رو به شکلی استدلال کنه که به نظر خودش نزدیک باشه. شما یک خط عمودی صاف بکش و به مردم بگو این اثر از داوینچیه و ازشون بخواه تفسیر کنند، چه تفسیرها که نمیکنند یهو میبینی که اون خط صاف رو با چه استدلالهایی به نظریه نسبیت انیشتین ربط میدن, یه جمله گفتید که خیلی جمله خوبی بود و اون اینکه چرا ما آدمها نمیتونیم با چیزی اونجور که هست کنار بیایم؟

1396/05/20 18:08
احسان

با سلام خدمت همه عشق بازان
پر واضحه صحبت از نقد و نسیه است.صحبت از اینکه خدا اینجام هست.غیر اینه؟
بعضیا فکر میکنند همه چی از فرداست.امروز مثلا مال اندوزی کنیم تا فردا ببخشیم.امروز چشم رو جهان هستی و نعمات ببندیم و به نشانه های خدا توجه نکنیم تا بعدا بریم اون دنیا بهشت...

1397/07/07 14:10
رضا خان

به نظر بنده ، در عین مستی دنیوی شعر خیام ، معنای بسایر پخته ای داره . به واژه ی کشت اگه دقت کنید و سه تا آیتم قبلش ، به راحتی می تونید به تعریف خیام از عالم هستی پی ببرید . جامی در دست ، بتی در بغل و بربطی در حال نواختن بر کنار کار و شغل و درآمدی برای کسب روزی ...
منظورش اینه همین دنیا هم بهشت میشه اگه بخوای . میگه از من نقده ولی تو این دنیات هم از دست دادی که اون دنیا به بهشت برسی یا نرسی

1397/12/22 11:02
عباس سالمی

سلام
به نظرم این رباعی به سخره گرفتن افرادیه که به طمع بهشت و حور و شراب عبادت خدا میکنند که خصوصا تو مصراع اخر تلنگری میزنه جناب خیام بهگ این گروه که اگه هدفتون از اینهمه عبادت و ریاضت این چیزهاست که تازه اونم وعده نسیه بهتون دادن اینا تو همین دنیا هم هست

1398/01/15 11:04
وجود

دوستان گرامی زیاد دنبال تفسیر اشعار نباشید چون خواندن چنین اشعار بلندی خود به خود در انسان حالت خوشی و آرامش بوجود میاره و باعث میشه عمیقتر و بازتر به مسائل نگاه کنیم و شاید قصد خیام هم وادار کردن انسان به تفکر و حرکت به سمت حقیقت بوده و اگر اشعار به طور واضح بیان میشد اون لطف رو نداشت و تکلیف روشن میشد و دیگه تفکر معنایی پیدا نمیکرد.

1399/01/11 15:04

میخواستم به آقای م_ب که اولین نظر رو برای این شعر گذاشتند بگم که اینطوری نیست که همه چی از پیش تعیین شده باشه و ما اختیار نداریم اینی که میگن خدا میدونه ما قراره چه کار هایی انجام بدیم به این معنا هست که برای مثال من با توجه به شناختی که از تو دارم می دونم در فلان موقعیت فلان کار رو انجام میدی و خدا هم چون 100 درصد نسبت به تو شناخت داره میدونه که تو با اختیارت چه خواهی کرد ، نه اینکه تو اختیار نداشته باشی و هر کسی با مراجعه به وجود خودش می فهمد که اختیار دارد که کار بد انجام دهد یا کار خوب... انشاءالله همه مون انتخابمون در کار هایی که انجام می دهیم یا ترک می کنیم درست و الهی باشه.

1399/01/11 15:04

اونهایی که میگن شک دارن در مورد اخرت از نظر فلسفه(عقلانیت محض) باید بگویم که خدا (ذات بی نهایت) عادل است چون اگر او عادل نبود ما نمی توانستیم عادل باشیم چون وجود همه چیز از او سرچشمه می گیرد خب اگر انسان به زندگی بشر نگاه کند می بیند که عدالت در این جهان قابل اجرا به طور کامل نیست برای مثال فرض کنید انسانی مانند صدام که جان انسان های زیادی را گرفته ولی خودش را فقط یک بار می توانستیم اعدام کنیم. یا برای مثال فردی که در خلوت به کار های بد می پردازد در مقابل کسی که در خلوت خدا را بر خود ناظر می بیند و از کار های ناپسند دوری می کند یکسان نیست ولی با آنها یکسان رفتار خواهد شد پس به طور کلی نتیجه می گیریم باید به یقین جهان دیگری باشد تا خدا عدالت را اجرا کند یعنی باید این باشد و اقتضای ذات بی نهایت همین است. که اسم آن را می توان مواخذه گذاشت قیامت گذاشت یا هر چیز دیگر. حالا اگر یک شاعر مانند خیام یا هر کسی بیاید بگوید که من نمیدونم اونوری باشه و از این چیز ها که نتیجه ی بی عقلیست دلیل می شود تا ما هم کلید خاموشی بر عقل هایمان بزنیم؟! قطعا نه نگویید خیام است و فلان است و فلان بگو من هستم و من هستم و عدالت خدا...

1399/02/07 20:05
امیرالملک

رباعی پرحاشیه‌ای است و ما هم کام نوشتن داریم. این رباعی خیام‌گونه است و منتسبش ندانیم بهتر است چون بس ژرف است. اگر بزرگانی گفته‌اند خیام بیست و اندی و دیگرانی هم گفته‌اند ده و اندی رباعی بیش نسروده، ما را خوش آید اگر این از آنان باشد. شعر رندانه اختیار نشناسد و رند سر به قلم قضا سپرده است. عارضش نه تنها خیام و بلکه عارفان شکرکلام دیگر هم هستند. شعر زیاد است اما یک نمونه از عطار می آوریم
تا رخت وجودت به عدم در نکشند
هر کار که کرده شد به هم در نکشند
سر بر خط لوح ازلی دار و خموش
کز هرچه قلم رفت قلم در نکشند
به کلام صریح شیخ لاهیجی گفته آدم که عدم است اختیارش کجا باشد. بهشت را به نقد عیش عشق فروختن هم جز از کار صاحبنظران نیست. چه بسا خواجه حافظ هم بهشت فروشی بسیار کرده.
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم من اگر به جوی نفروشم

1399/07/05 12:10
ع.ب

مثلمن ما نمیتونیم از وجود و دنیای دیگ با خبر باشیم این که ایا دنیای دیگری هست یا نیست رو فقط پیامبرا گفتند وما شنیدیم
شنیدن کجا بود مانند دیدن.
پس حال ما چ کنیم.
ما باید با عقل و هوش خودمون خدای خودمون رو بشناسیم
حال که نه میدونیم و نه میتونیم بفهمیم که ایا دنیای دیگری هست یا نه باید بگیم که بله دنیای دیگری هست
ما باید در این دنیا لذت کافی رو ببریم در کنار انسانیت چه بسیار لذت هایی هستند که در موازات با انسانیت اند.
مطمعنن خیام هم بر همین نظر اعتقاد داره

1399/08/22 01:10
Toomaj

دوستان عزیز من در این شعر در وحله اول خیام فضای سخت مذهبی زمان خود و حتی زمان ما را به سخره گرفته و بیت اول شاید بیشتر متلکی به مذهبیون زمان خود و زمان هاست که انسان ها را به دو دسته ی خوب و بد تقسیم میکنند در صورتی که واضح ترین موضوع در باره ی خلقت خداوند پاکی مخلوقات است
بیت دوم هم همراه با ملامت مذهیون قصد در نفی محدودیت عبادت دارد یعنی حتی با دید خیام می توان با جام و می و بربت نیز عبادت کرد و معشوق رسید(بهشت وعده داده شده را به مذهبیون بخشیده)

1400/01/01 02:04
س.م

سلام
لطفا با تامل وبدون جبهه گیری مطالعه بفرمایید
چرا برخی اصرار دارند که اعتقاد به معاد و عرفان این شعرا را منکر شوند ؟!
مومنین و عرفا ، اینها بهشت شان از همینجا شروع می شود.
امام علیه السلام دعا می کند: حتی تصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک؛
خدایا من به معدن عظمت برسم، معدن جمال، معدن جلال؛ و فقط به عزت قدس تو چشم بدوزم.
این از بهشت برایم خوشایندتر است
آن عارف به همین اشاره می کند ولی بعضی نمی فهمند فکر می کنند نعوذ بالله انکار معاد کرده:
من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم
چرا باور کنم یعنی چرا انتظار بکشم.
معرف به خدا
عشق به مناجات با خدا
مستغرق شدن در یاد خدا
شب زنده داری با خدا
دوری از پلیدی ها و چیزهایی ک عقل را زایل میکند
و در یک کلام بندگی خدا که خالق هستی است وتمام انبیاء الهی آمده اند که بگویند لا اله الا هو
عرفایی مثل حافظ و سعدی و مولانا که مکنونات قلبی خود ازخدا و معارف الهی را در قالب شعر گفته اند
اینها همه خلاف گفته اند و شما درست میگویید...!
دوش وقت سحر از غضه نجاتم دادند ...
خدا می داند اولیای خدا در دار دنیا چه لذائذی دارند در ذکر خدا و در نماز!
خدا به اینها خطاب می کند: عبادی تلذذوا بعبادتی فی الدنیا فانکم تتلذذون بها فی الجنه؛
بندگان من از عبادتم در دنیا لذت ببرید، شما از عبادت من در بهشت لذت می برید.
وقتی به راه وارد بشوی، آن وقت دیگر نماز را برای اسقاط تکلیف نمی خوانی؛ خود نماز آرامت می کند، خود نماز لذت می دهد.
کلید سعادت و رمز سعادت اصلی این است!
دنیا کجایش لذت است؟
هر نوشش یک نیشی دارد
عزیز من چرا خودت را فریب میدهی و یک تنه منکر تمام انبیاء الهی میشوی
منکر تمام انسانهایی که پاک زندگی کردند و خود را از همینجا بهشتی کردند و بندگی خدا را کردند تا بنده تفس و شیطان نشوند ،بنده شکم و شهوت نشوند
می شوی...
اصطلاحاتی است مر ابدال را
که از آن نبوثد خبر غَفال را
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
که هر چیزی بجای خویش نیکوست
تجلی گه جلال و گه جمال است
رُخ وزلف آن معانی را مثال است
الخ

1400/01/18 07:04
.

هرکسی از ظن خود شد یارمن....

1400/09/30 22:11
هیهات

شعر کلامی است موهوم;

هر کس برداشت و تصور خودش را دارد، شاعر این اختیار را به مخاطب داده 

مرگ یک شعر یعنی از بین رفتن این اختیار

1400/12/04 20:03
حبیب شاکر

سلام بر یاران مؤدب 

آنکس که مرا ز هیچ زیبا بسرشت 

حتما که بود جمیل و دور است ز زشت 

گر عشق بورزیم و ز بد دور شویم 

دور است ز لطف وی جزا غیر بهشت

 

1401/05/21 14:08
کامران هیچ

در این چهارپاره خیام می و معشوق امروز خود را با بهشت خیالی مذاهب معاوضه نمی کند

1401/12/20 00:02
احمد نیکو

عبارت صحیح مصراع سوم:

قوتی و بتی و باده ای بر لب کشت

1402/10/28 23:12
واعظ

دوستان هر چیزی که به خیام نسبت دادن رو به نام خیام نقل قول نکنید.

خیام شکاک بوده اما شک دلیل بر ملحد بودنش نمیشه

ممکنه، ممکنه این جملات هم به علت ساختار شکنی هایش آمده باشد

درباره حافظ و شرابش هم شعر های حافظ به سه دسته عرفانی عاشقانه و اعتراضی_اجتماعی تقسیم میشه که در هر کدام معنی متفاوت داره

در خصوص جبر هم:

هر نیک و پلشتی به تو آید ولله

فی الغایت ما را شده انالله

وز جبر صرفدار نباشیم اما

لا حول ولا قوة الا بالله