رباعی شمارهٔ ۴۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۴۱ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۴۱ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۴۱ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۴۱ به خوانش علی پورزارع
رباعی شمارهٔ ۴۱ به خوانش علی قلندری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
منظور این شعر اینه که بهشت و جهنم کشکه, برو حالتو بکن
بسیار عالی گفتید. به این میگویند تفسیر درست (و عمومی) شعر خیام :)
بنظر من منظور خیام این بوده که آن دنیا آینه تمام نمای این دنیاست اگر بد کنی بد میبینی و می خوردن بد نیست چون خدا به بندگانش در بهشت وعده آنرا داده پس بخورید بدون احساس گناه
برداشتی که از این رباعی می توان داشت این است که عده ای بهشت را بخاطر حوریان بهشتی می خواهند در حالی که خیام بهشت را بخاطر می و شراب نابش می طلبد و دوست دارد... !!!!
جناب م.ح گرامی من تقریباً هر روز رباعی از خیام میخونم و برای استفاده از نظر بزرگواران به این سایت مراجعه میکنم و هر بار با حاشیهای از شما مواجه میشم که سعی دارید برداشتی عرفانی یا مذهبی از شعر خیام داشته باشید در حالی که در اینجا مصرع اول بیت دوم واقعاً همه چیز رو مشخص میکنه و برخی از حاشیه های شما این حس رو به آدم میده که قصد مزاح دارید
من قصد بی احترامی ندارم اما اشتباه میکنید. این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار منطور این است که بهشت و جهنم ما حمین حال است ... به امید بهشت آیینده ننشینید ... بهشتتان را همین امروز و در همین زمان حال بسازید چون کاواز دهل شنیدن از دور خوش است. ول کن بهشت و جهنمو .. در زمان حال جوری زندگی کن و از زندگیت لذت ببر که بهشت تو همین حال باشد.
جمله ی اخر اقای محمد اوج تفکر عرفانی یک حقیقت عمیق است...
من به گفته م ح موافقم، بر علاوه چون کنایه از آب انگور ویا می در اشعار، نور حق یا نور خداوندی میباشد، از این رو برداشت از رباعی خیام این است که حاضر نقد را بگیر یعنی در زندگی خویش نور حق را حاصل کن زیرا تا زمانیکه در زندگی امروز قلب انسان با نور حق آراسته نگردد نمتوان بهشت را حاصل کرد.
@م.ح: در تمامِ اشعارِ خیّام دربارهیِ زندگی کردن در زمانِ حال هست و هیچجا دم از آخرت و اینها نمیزنه
به شعرِ پایین توجّه کنید:
از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن/فردا که نیامده ست فریاد مکن/برنامده و گذشته بنیاد مکن/حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
مثلاً یه نمونه بود...یا:
قرآن که مهین کلام خوانند آن را/گه گاه نه بر دوام خوانند آن را/بر گرد پیاله آیتی هست مقیم/کاندر همه جا مدام خوانند آن را
چه آدمای ساده ای هستند اونایی که فکر میکنند وقتی خیام گفته شراب، منظورش شراب بوده!
منظور خیام اینه که تویی که خلیفه خدا روی زمین هستی، سعی کن روی زمین هم برای خودت بهشتی خلق کنی و خداگونه زندگی کنی، یعنی صفات خدا رو در رفتار و اعمال خودت متجلی کنی...
@می گسار:
من مسلما بهتر از خیام نمی فهمم و فهم من رو در مقابل خیام، حتی به قطره ای در برابر دریا نمیشه تشبیه کرد...
ولی در مورد بعضیها، بیت زیر کاربرد فوق العاده ای داره:
آنکس که نداند و نداند که نداند / در جهل مرکب ابدالدهر بماند
بعضیها هنوز نمیدونند ادبیات یعنی چی، و از این موضوع آگاهی ندارند که در ادبیات، کلمات ظاهری معانی بزرگ و بالایی دارند که شاعر سعی داره اونا رو به خواننده ها القا کنه.
ب نظر من زیبایی شعر خیام به اینه که برای همه قشری اشعارش معنی داره و در نهایت همه رو به زندگی سالم و با لذت تشویق می کنه. یکی می خواد مستقیم برداشت کنه که آب انگور( که البته کاملا به صراحت گفته) همون شرابه. خب این درسته. کسی دیگه می خواد به تجلی نور خدا مربوطش کنه اونم می تونه از زندگیش طوری که دوست داره لذت ببره. من ترجیح میدم در این زمینه مثل عوام فکر کنم و معنی ادبیات رو نفهمم. می خوام نقد بگیرم و بی خیال نسیه شم.
دوستان با توجه به اشعار دیگه خیام، من کاملا با نظر علی و اکثر دوستان موافقم. خیام تو بیشتر شعرهاش وعده های مذهب رو "نسیه" و لذائذ حال رو "نقد" میدونه. نمونه هاش:
"گویند" بهشت و حوض کوثر باشد
جوی می و شیر و شهد و شکر باشد
پر کن قدح باده و بر دستم نه
نقدی ز هزار نسیه بهتر باشد
یا:
ای دل تو به اسرار معما نرسی
در نکته زیرکان دانا نرسی
اینجا به می لعل بهشتی میساز
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی
تلاش برای مصادره کردن ابیات شعرا به نفع اسلام و مسلمین قدمتش طولانی ه. نمونه اش هم کتاب "تماشاگه راز" آقای مطهریه که تلاش زیادی کرده حافظ رو اونجور که خوشایند امت اسلام هست تصویر کنه.
ولی راستش رو بخواین، گرچه تفسیرهایی که "می" رو به معرفت خدا و ساقی و مطرب و معشوق رو به نمادهای الهی تعبیر میکنند شاید در مورد بعضی شعرا آن هم بعضی از اشعارشان درست باشد، اما این که این مفاهیم رو به صورت فله ای برای تفسیر شعر همه شعرا بکار ببریم و بگیم هرجا "می" بود معنی اش معرفت خداست، کاری است بس سطحی. جالب است که کسانی هم که معمولا این تفاسیر رو بکار می برند معمولا بجای اینکه از قشر ادیب جامعه باشند از قشر منبری هستند.
درود بر شما بزرگوار به راستی که حق فرمودید
عالی و دقیق فرمودین
استاد کیارستمی هم از این شعر ناب در شعر زیبای باد ما را خواهد برد استفاده کرده
طبق دستورات بزرگان باید به هر اعتقاد و یقینی که به مخلوقات زیان و آسیب نمی رساند احترام گذاشت و به قولی هرکسی از ظن خود شد یار من حضرت خیام نیز در زمان شوری خود بیشتر به خالق خود نزدیک تر می شدند.
درود بر همه ایرانی هایه عزیز ببخشید منم میخوام با کسب اجازه از شما نظری بدم به اندازه ظرف وجودی خودم متاسفانه نمیدونم مشکل کجاست که همه فکر میکنن خدا پرستی یعنی رستگاری و بی دین بودن یعنی دوزخ و..... اماچیزی که هست به قول خیام آن مدعیان که در معنی سفتند و از چرخ به گونه گون سخنها گفتند اگه چو نبودند به اسرار نهان با خود زنخی زدند و اخر خفتند پس کسی نمیدونه بعد از مرگ برایه ما چه اتفاقی می افته البته میدونم که دین فروش ها حرفهایه زیادی میزنن ولی اون فقط یه راه کسب درامده وشغلشون ایجاد میکنه ولی این عمر ماست که داره خرج میشه پس زندگی خودمون رو پای شک ویقین خراب نکنیم وخوش باشیم و عشق بورزیم به هر چیزی که ما رو خوشحال میکنه . پس خوش باشید وبه فردا ودیروز فکر نکنید
باید حتما مستقیم فحش می داد به خدا و پیر و پیغمبر که منظورشو می گرفتید ؟!
معنی این شعر اینه:
مردم می گن باید کار خوب کنیم و از لذت های دنیا پرهیز کنیم تا تو اون دنیا خوش بخت شیم
من می گم اومدیم و اون دنیا وجود نداشت پس همین الان رو بچسب و حالتو بکن
این دیگه بحث داره بابا
متاسفانه بعضی ها اینگونه تربیت شده اند که فقط نظر بدهند وهر کسی که بر خلاف آنها اعتقادی داشت را تخطئه کنند.در باره شعرشاعران دو احتمال وجود دارد 1- با زبان شعر وکنایه سخن گفته اند 2- با زبان عامیانه وکوچه بازاری سخن رانده...در صورت اول باید رمز گشایی شود که البته این کار تخصص لازم دارد واگر در حد شهید مطهری که یک فیلسوف مسلط به ادبیات میباشد نیست صد در صد در حد کاربران غیر متخصص اینتر نتی هم نیست خصوصا که به جهت نا شناس بودن تعهد و ضمانتی هم در برابر گفته های از سر جو زدگیشان ندارند پس لطفا زبان به کام بگیرید .
واگر کوچه بازاری است دیگر ارزش یک شعر را نخواهد داشت .چون شعر صرفا وزن و قافیه نیست و در این صورت یک عقده گشایی شاعرانه خواهد بود .از طرفی میدان مشخص کردن اعتقاد صحیح از نا صحیح در میدانهای پر از مشقت استدلال و تعقل و شنیدن و بیان براهین عقلیه است وکسی که عقیده اش را از شعرا میگیرد غیر معقول عمل کرده چرا که تن به منطق شعری داده است که از ثبات و اتقان برخوردار نیست .با نهایت احترام برای کاربرانی که مستدل نقد فرموده اند باید عرض کنم گویا گروهی عرصه را برای بیان احساسات غیر عقلایی خود خالی دیده اند واگر بخواهم باهمان زبان عامیانه مورد پسند آنان بگویم باید عرض کنم که یک تعداد شرابخوار در پی تایید شاعرانه برای عمل زشت خودشان هستند که به آنها توصیه میکنم بروید بنوشید این نجاست را و در پی تایید یا تکذیب نباشید که شما در هر صورت مینوشید حتی اگر کسی چون خیام از این واژه ها بهره نمیبرد
خطاب به تلخ :
اولن این شعر صد در صد کوچه بازاری نیست و کاملاً با زبان شعر و کنایه بیان شده و اونهم کنایه به افرادی بوده در ذهنشون یک پیشفرضهایی را قرار دادند و ریشه آن را هیچگاه نمیکنند . ضمناً شاعران دیگر هم ممکن است حسابشان با خیام فرق کند شما همه را یکی کردید . ضمناً مطهری هم درباره حافظ کتاب نوشته اما در مورد خیام به یاد ندارم مطلبی داشته باشند شما بهتر بود اول یک دور اشعار خیام را با تفکر میخواندید بعد حرف از فضل میزدید .
جهانبینی خیام در تمام رباعیاتی که در گنجور آمده آنقدر واضح و مبرهن است که نیازی به تفسیر به رأی ندارد و تفاسیر به رأیی هم شده کاملاً سطحی است . این اشعار را نمیتوانید هیچکاریش بکنید .
خیام در این رباعی نقل قول میکند از افراد مذهبی که میگویند بهشتی ها با حوری خوشند اما من آب انگور را دوست دارم . آواز دهل شنیدن از دور خوش است . حال شما تفسیر عرفانی! خود را بگویید ؟ اگر قرار باشد برای شعر استدلال نکنیم پس اینهمه شرح دیوان حافظ همه کشک است ؟ ضمناً استدلال کردن برای پی بردن به مقصود شاعر با تن دادن به منطق شعری فرق دارد . چون شاعران گاه از حسن تعلیل (علت غیر منطقی برای یک پدیده استفاده میکنند ) استفاده میکنند اما مقصود کاملاً منطقی دارند .
پاراگراف آخرتون هم مغلطه بود . اگر کسی اعتقاد داشته باشه شراب در شعر خیام هست لزوماً شرابخوار هم نیست و اگر هم باشد ربطی به اینجا ندارد .
خطاب به م.ح : برداشت کاملاً اشتباهی بود . اگر هم به فرض خیام آب انگور بهشت را بر حوری بهشت ترجیح میدهد پس بیت دوم را چه میکنید ؟ در بیت دوم خیام میگوید فعل نزدیک را بچسب و آینده را رها کن نسیه را رها کن . پس اگر آب انگور مربوط به بهشت باشد منظور خیام از نقد و نسیه چیست ؟ حوری بهشت و می بهشت هر دو نسیه هستند پس می مربوط به دنیا(نقد) و حوری مربوط به بهشت(نسیه) است و خیام میگوید حوری بهشت را ول کن و به می دنیا بچسب . حالا اگر این می می عرفانی باشد نیازی ندارد که حوری را رهاکند چون هر دو در طول همدیگر هستند ( هم حوری هم می عرفانی ) اما اگر می دنیایی باشد شعر را میتوان توجیه کرد چنان که در سایر رباعی ها هم همین مطلب را رسانده است :
گویند بهشت و حورعین خواهد بود
آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود
چه جالبه.. فکر می کنم اگر خیام الان زنده بود پایین این حاشیه ها از شعر دوستش استفاده می کرد و می گفت: هر کسی از ظن خود شد یار من ×× از درون من نجست اسرار من
گرچه می شه از شعر خودش هم استفاده کرد که میفرماید:
گاویست در آسمان و نامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین
در مورد اکثریتی که شراب و می خیام رو تعبیر خدایی و مذهبی می کنن، جدا کاربرد داره.. به قول خودشون.. در جهل مرکب ابد الدهر بمانند..
زیست احمقانه در مقابل زیست هستی اندیش
زیست نباتی ، اقتصادی و مثل کرم دور خود پله بستن و عافیت طلب در مقابل زیست آنچه که شایسته انسان است . انتخاب با خودته هر جور میخوای زندگی کن آخه مخت نمیکشه که بفهمی
زمانی که انسان می اندیشه و به یک فهمی میرسه چقدر خودشو و موجودیتشو احساس میکنه و در هستنگاه خودش تثبیت میشه حالا
تو با مستی خودت خودتو تثبیت کن .
قران نخون برو دکارت بخون برو هگل بخون برو فیلم
سولاریس تارکوفسکی رو ببین فیلم ادیسه فضایی
2001 کوبریک و ببین فیلم توت فرنگی های وحشی رو ببین برو فلسفه هایدگر رو بخون .
بعدش بیا خیام بخون ببین خیام چی گفته.و سهروردی چه گفته .
آدم متاسف میشه با این ....
خطاب به تلخ گوشت تلخ:
اولاً باید عرض کنم وقتی یه شعر اینقدر روان و سلیس هستش که همه از کوچیک و بزرگ معنیش رو درک کنن این کوچه بازاری نیست که اگه اینطور بود تلخک جان تو هم الان 4-5 تا دیوان شعر و رباعیات داشتی ثانیاً اینکه خیام رو فقط با رباعیاتش بخوای بشناسی نتیجش میشه طرز تفکری که تو داری 200 تا 300 سال پیش ایران رو تو دنیا به 2 تا چیز می شناختن فرش ایرانی و خیام سوماً رباعیات خیام کوچکترین موضوعی هستش که خیام رو میشه باهاش شناخت اگه میخوای معنی شعرای خیام رو بهتر بفهمی به کارای دیگش هم یه توجه بکن: ستاره شنای برجسته ای که تقویم جلالی رو پایه گذاری کرد-جبر و ریاضیات رو متحول کرد-در پزشکی سرآمد دوران خودش بود و در فلسفه به نهایت رسیده بود آیا به واقع می توان گفت یه همچین شخصیتی شعرای کوچه بازاری گفته باشه؟ واقعاً برات متاسف شدم.....
شما خودتون را در برابر زاهد سجاده نشینی ببینید که همیشه شما رو به پرهیز از همه خوشی ها چه حلال و چه غیر حلال دعوت میکنه
حال شما خودتون رو در برابر سودجو زاهد نمایی تصور کنید که دم از دین می زنه تا شما رو از حق محیروم کنه و شما رو درگیر چیزهای سطحی کنه تا خودش راحت ملاصفتی کنه و بازار گرمی!
حال اگر شما خودتون رو جای خیام بذارین برای آگاه کردن مردم بهشون میگید که: مرئم به این سودجو زاهدنما اهمیت ندین و بگین که من سهم و حقم رو می حوام ولو به قول تو حرام. من می ئونم و حساب و کتاب اون دنیا.
27.شما خودتون را در برابر زاهد سجاده نشینی ببینید که همیشه شما رو به پرهیز از همه خوشی ها چه حلال و چه غیر حلال دعوت میکنه
حال شما خودتون رو در برابر سودجو زاهد نمایی تصور کنید که دم از دین می زنه تا شما رو از حق محیروم کنه و شما رو درگیر چیزهای سطحی کنه تا خودش راحت ملاصفتی کنه و بازار گرمی!
حال اگر شما خودتون رو جای خیام بذارین برای آگاه کردن مردم بهشون میگید که: مرئم به این سودجو زاهدنما اهمیت ندین و بگین که من سهم و حقم رو می حوام ولو به قول تو حرام. من می ئونم و حساب و کتاب اون دنیا.
با سلام.اولا من خیلی امیدوار شدم به جامعه اطراف خودم که خیلی منطقی و جسورهستند.حرکت گوسفند وارانه انسان منشا همه مشکلات است پس باید مانند پرنده رها وسرکش بود.مثل خیام .به نظر من شعر کاملا روشن است .بهشت در وجود خودمان ست نه درجایی دیگردر همین مکان وزمان.بهشت در دستان ابر انسان نیچه هست .بهشت درتفکرات شریف تنهایی مان هست .....ونه درآنچه در بوق وکرنا می کنند .
زندگی پوچ است و مسخره/
امروز را زندگی کن و فردا را رها و به هیچ جز اکنون و لذت های امروز نظاره مکن.
خلاص
هیچکی نمی تونه با اطمینان بگه منظور خیام چی بوده.ولی یه چیزو مطمینم که خیام اومده همه بند و حصار را همه عادت ها رو ببره زیر سوال.ما رو به فکر ببره همه چیو همین جوری قبول نکنیم.
ما از این شعر بسیار شنیده ایم و هیچ نظری نداریم
سلام من با دوستدار موافقم ...راستش من هم اشعار خیام رو خیلی خوندم و دیدم و شنیدم اما هر کس بر اساس نظر خودش نظر میده و نظرات خیلی متفاوت هست...
من که دقیق نمیفهمم مفهوم واقعی شعر رو ...مثل اشعار مولانا هست به قول دوست دیگرمون و به قول مولانا :هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من ...
منظور خیام اینه که دست از این وعده های سر خرمن بردارین
دنیا و هرچه هست همینه که میبینین
پس لحظات زندگی رو غنیمت بدونین و با خوشی بگذرونین
باسلام خدمت تمامی دوستان هرکس رباعیات خیام رابراساس شناخت وفکرخودش درمی یابد.باتوجه به دریافت من که بعضی ازدوستان نیز اشاره داشتندبهشت وجهنم هرکس اکنون وحالاست که می تواند برای خودش ترسیم کندپس سعی کنیم طوری زندگی کنیم که آرامش وبهشتی برای خودمان بسازیم حصارغم واندوه نباشید
سلام میخواستم بگم خیام اصلا" انسان عرفانی نبوده یعنی به همه چیز با علم نظر میکرده و در این شعر خیام خیلی ساده حرف زده انقد پیچیدش نکنید شما هم به شعر ساده نگاه کنید و عرفان رو به این شعر منسوب نکنید کاملا" مشخصه چی میگه
با سلام به نظر بنده منظور از اب انگور همان رسیدن به خدا وسرمستی از وصال با محبوب است در همین دنیا مستی یعنی از خود بی خود شدن یعنی خود را ندیدن یعنی سراسر خدایی شدن
با سلام به نظر بنده منظور از اب انگور همان رسیدن به خدا وسرمستی از وصال با محبوب است( در همین دنیا ) .(مستی یعنی از خود بی خود شدن یعنی خود را ندیدن یعنی سراسر خدایی شدن)
"با سلام به نظر بنده منظور از اب انگور همان رسیدن به خدا وسرمستی از وصال با محبوب است در همین دنیا مستی یعنی از خود بی خود شدن یعنی خود را ندیدن یعنی سراسر خدایی شدن"
------------------
کلا شما از هرچی بخوای هرجور دوست داری برداشت میکنی رفیق.
این چندخط اینقدر واضح و به زبان مادری شما بهشت و دنیای خیالی پس از مرگ رو تکذیب کرده و شما از پشت عینک خداباوری نمیخواهی یعنی اجازه نداری یه برداشت ساده و واضح داشته باشی.
درود بر تمامی سروران عزیز
واقعاً استفاده کردیم.ذهن زیبای همه دوستان عزیز را می ستاییم.
حق نگهدارتان
من دوس دارم به صورت نفهم ها و بیسوادا عین شعرو بخونم و معنای صریح نقدینگی دنیا و مستیشو فکر کنم تا نور خداوندو استعاره و تفسیری که مذهبون میکنند تا بشاشن تو شعر
با درود هیچ چیز مثل پرهیزکاری برای انسان کار ساز نیست . به یقین این گونه است .
خیام راجع به بهشت نقد در عرفان صحبت میکنه..
تا کلاس اول رو نری به دوم نمی رسی
تا دیپلم نگیری دانشگاه نمیری
بابا حال تو این اولی رو حسابشو برس.. بعد برو پی اون..
ساز شنیدن صداش از دور خوش هست اما وقتی دستش میگیری میبینی بابا حالا حالا کار داری..
مصاحبه استاد طاهری بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری:
پیوند به وبگاه بیرونی
با سلام
گویند کسان بهشت با حور خوش است
گویم بتو من که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کآواز دهل شنیدن از دور خوش است
با خواندن وتوحه باشعار یک شاعر مشکل تا به یقین قضاوت نمود که سخن دل و نظر شخصی وی چه بوده است بلکه هر خواننده ای بمیزان ذوق وسلیقه خویش آنرا معنی مینماید و بشاعر نسبت میدهد این امر در مورد ابوعلی سینای ثانی حکیم عمر خیام مردی فاضل و اندیشمند که پس از مطالعات بسیار در علوم مختلف همواره بدنبال چگونگی آفرینش و مجهولات آن بود و اوقات فراغت را بسرودن رباعیاتی که حاکی از افکار او و زبان دلش بود می سپرد نیزصادق میباشد معدودی وی را مادی گرا ویا ماتریالیسم وعده ای دیگر نیز عارف وصوفی میدانند لکن با اندکی مطالعه در سوابق وی حقیقت مطلب تا حدودی روشن میگردد که شعرایی همانند خیام و سعدی وحافظ و امثالهم در عصر خویش بدلیل مواعظ فراوان توسط مبلغین مذهب بمقابله با آنان می پرداختند و اشعاری می سرودند و گفتار آنان را نقض مینمودند لکن مفهوم این نبود که به آفریدگار اعتقاد نداشتند بلکه غرض بر این بود که برای رسیدن به معشوق عاشق نیازی به حوریان و بهشت ندارد ومعبود همواره در دلٍ مطهر میباشد واگر تن آدمی مزین به جان آدمیت باشد کافیست نقداً در دنیای مادی به اعمال نیکو مبادرت نموده ودست از شعار دادن و وعده های نسیه بردارد که دلباخته واقعی نیازی بدان ندارد ولذا فارغ از هرگونه وعده اجمالاَ اعتقاد خیام رابحضرت حق میتوان در این رباعی بسنده نمود
هرچند که رنگ وبوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
والسلام
با احترام
نازگل
وقتی که اومدم تک تک جونتونو گرفتم اونوقت که میفهمین خیلی دیر شده
دوستان انقدر زحمت نکشید ، نمیشه کسی را بیدار کرد که خودشو به خواب زده ، چون خیام از همه چهارده معصوم اینها بزرگرتره و نمیتونن کاری در باره این بزرگی جهان شمول بکنند ، میخواهند افکار خیام را مصادره کنند ، این یک واکنش مغزی ! است
لطفا نظرتونو واسه خودتون نگه دارین و از شعر لذت ببرین
به قول سعدی علیه رحمه
زبان درکش ای مرد بسیار دان
که فردا قلم نیست بر بی زبان
یا به قول امروزیا حرف نزنی کسی نمیگه لالی
شعر به این قشنگیو تفسیر نکنین مزه ش میره
چه دنیایی چه آخرتی!
آخرش اونجوری که میخواین برداشت میکنین حالا هی گلو جر بدین و برهان بیارین
با تشکر از ابوالفتح عمر بن ابراهیم الخیامی معروف به خیام
خیام از انجا که فیلسوف و ریاضی دان بوده ذهنی پرسش گر از جهان هستی و کائنات داشته و شک و تردید او فلسفی است. اودر هستی و خدا و آخرت و همه چیز شک میکند و هیچ ابهام و کنایه و مبهم گویی در رباعیات او نیست و با دیدگاه عرفا فرق می کند . در رباعیات او از عشقی که منظور عرفا است خبری نیست هر چه هست لذت های زمینی و ملموس است . حالا اگر عده ای دوست دارند همه چیز را با عینک عرفان و راز گونه به بینند ربطی به خیام ندارد !تا انجا که من اطلاع دارم هیچ اهل قلم و صاحب نظری اورا عارف نمی داند. اگر کسی میداندنام ببرد.
اینایی که رباعیایه خیامو به دین میچسبونن همونایین که اگه از نزدیک در حال می خوری ببیننش میگن داره اب میخوره اگه مست ببیننش میگن نور خدا شادش کرده ما اصن این مدلی باهاش حال میکنیم می خوار و شراب خوار شوما برین اونجوری که عشق میکنین لای قران دنبالش بگردین
سلام بر همه
من نظرات موافق و مخالف را خوندم برای من هردو طرف قوی و مصمم ظاهر شدن که خیلی عالیه
من فقط خواستم إز هر دو گروه تشکر کنم که این قدر برای ادبیات کهن ارزش میگذارید و با نظراتتان ان روغنی تر میکنید
کریستف لوکزنبرگ Christoph Luexenberg معتقد است که قرآن در واقع یک متن سریانی عربی بوده و وی قادر شده است که برخی از سوره ها و آیات را رمزگشایی کند. برای مثال سوره کوثر هیچ معنایی نمی دهد اگر شما آنرا متنی سریانی در نظر نگیرید. اما اگر این کار را بکنید معنای این سوره مبهم آشکار می شود3.“لوکزنبورگ همچنین اولین کسی بود که دریافت کلمه حورین در قرآن که ما آنرا به معنای باکرگان بهشت الله تصور می کنیم معنایی جز میوه انگور نمی دهد.”
بیچاره این همه آدم که به عشق رسیدن به باکره ها خود را به کشتن دادند و بقیه را کشتند و تازه اگر به بهشت بروند فقط انگور گیرشان می آید . اما حالا که فکر می کنم می بینم که این لوکزنبورگ نبود که اول از همه دریافت کلمه ی ” حورین ” در قران به معنی باکره ها نیست و انگور معنی می دهد . خیام در قرن پنجم این موضوع را خوب می دانست آنجا که گفت :
گویند کسان بهشت با حور خوش است من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
این قافیه قرار دادن حور و آب انگور چه معنی غیر از این می تواند داشته باشد ؟
نمی دانم نام مبارک شما را چگونه بخوانیم ، اما قرآن در مقایسه با کتابهایی که نام برده اید بسیار پیشرفته ترو انسانی تر است.بد نیست به جای استناد به غربیان کتابهای دینی آنان را بخوانید و پس داوری کنید ، اگر در آن حد اید.
آنچه را که ندا نوشته درست می دانم فقط تأسفم از اینست که بچه های امروزی مثل قدیمی ها امکان شنیدن بانگ موزون دهل واقعی را ندارند تا دقیقاً حس و لمس کنند که صدای دهل از دور چقدر گوشنوازتر است ! کنایه سختی که نابغه ای همچون خیّام را بر صدر تمام فیلسوفان جهان می نشاند
واقعا مغز آدم آتیش می گیره وقتی می خوان این رباعی رو به خداشون نسبت بدن.
خواهش می کنم این خدای خیالیتون رو به خیام نچسبونین، خودتون برین با خداتون حال کنین، چیکار به کارِ خیام دارین
گورکن بنظرم اینطوری که شما و امثال شما هرچیزی رو تفسیر میکنن خوبه نمیگن زندگی بشریت رو تفسیر کنید وگرنه بشر بیچاره میشد خب اینطور تفسیر کردن که کاری نداره تورات بدلیل اینکه از ات عربی که مخصوص جمع مونث استفاده شده و تور هم که 10000 سال پیش توسط اقوام پیش از آریایها در فلات مرکزی ایران کنونی استفاده میشده به معنی تبار و قوم هست یعنی اقوام مونث یا تبار مونث پس اینکه یهودیان نسبت به کتاب آسمانی میدن هیچ ارتباطی نداره و خواستن خودشون رو نسبت به انسانهای دیگه برتر جلوه بدن یا اینکه زئوس خدای خدایان در مفاهیم و ادبیات یونان باستان بدلیل اینکه از لحاظ فلسفی تخلیه شده بودن و خدا هم کم داشتن یه خدای خدایان که از همه قویتره بوجود آوردن تا فلسفشون جون بگیره تا مردم بیچاره رو بهتر سرکیسه کنند دیدی چکار راحتیه حتی میتونی لیموشیرین رو به سیاره مریخ ربطش بدی و کلا یه چیزی رو نقض ودروغ بدونی یا درست و روحانی اینجور تفسیر کردنا در اصطلاح بدرد عمت میخوره هرکسی میتونه اینطوری برهان بیاره دانشمند
یه نگاه مینداختی این خیام رو از بالا تا پایین گور به گورش کردن هرکی یه چیزی گفت پس ببین تفسیر و برهان اوردن براساس دید افراد نسبت به دنیای خودشونه که چطور بو طعم ومزش رو هر فردی از منظر خودش داره و شما داری اعتقاد میلیاردها انسان که در یه زمینه براشون رنگ و بو و طعمی مشترک داره رو با 4تا دلیل آبکی و سرهم بندی شده نفی میکنی
خیام خدا رحمتت کنه
آسوده بخواب که ما بیداریم
خیام خخخخخخخخیییییییییییییلللللللللی واضح منظورش رونوشته ونمیشه تفکرات خیام به نفع مکتبی دیگرمصادرش کردولی ای کاش خیام یک شعردراین وزن می نوشت که چه سرداست طبیعت وقتی خداازآن رفته باشد. با این وجودخوشحالم که دریک ملت چندصدایی زندگی میکنم
خلیفه عزیز ...شاید آنچنان واضح است که غیر واضح دیده میشود ...گویی ما دنبال چیز غریب و اعجاب آوری هستیم حال آنکه عجیب ما هستیم که عادی ترین چیز را عجیب میابیم ...
سلام و درود فراوان و به نام حق.خیام جان وقتی که شعری نوشته مست بوده .هر دین و مذهبی مربوط به دوران خودشه جهان بعد از مرگم مشخص نیست با شناختی که از خیام جان دارم میتونم بگم که ایشان از تنها چیزی که لذت میبردن شراب بوده به اخرتم اگه اعتقادم داشته باز روی برگردان شده کتاب خیام و ان دروغ بزرگ رو بخونید درباره ذرات تاریکم مطالعه کنید و خواهشن بی طرفانه و با اطلاعات بالا درباره جهان اخرت فکر و تصمیم بگیرید درباره زمان هم مطالعه کنید و کتاب صد قرن سکوت هم بخوانید ریا کارم نباشید دنیا اون چیزی نیست که ما طبق رسوم اجدادی ازش پیروی میکنیم خودتون فکر کنید و ببینید واقعا اگه اخرتیم باشه لذت میبرین وقتی یکی از اون هوری های بهشتی مادر و خواهر خودتون باشه هرچند اینا فقط وعده هایین که ادم به انسانیت در این جهان برسهو مثه حیوان با زنان رفتار نکنن و الباقی
آقای/خانم ذرات تاریک
برای رد آخرت و اینکه دنیای دیگری وجود ندارد، باید استدلال های مدعیان آخرت را باطل کرد نه با ادعای محض بخواهیم معتقدان سرای باقی دست از آن بشویند.
خیام انسانی موحد و یکتاپرست است و بیش از نود درصد از اشعاری که به وی نسبت داده شده، از او نیست.
خیام کتابی در شرح خطبه توحید ابن سینا، موحد و فیسوف بزرگ، نوشته است. گزارش دقایق انتهای زندگی خیام نیزدر دست است و نشانگر یکتاپرست بودن و نمازخوان بودن او.
کمی بیشتر و از روی انصاف، مطالعه و تحقیق کنید رفیق.
مطابق آخرین تحقیقات، عمر خیام در پنجشنبه 12 محرم سال 526 در سن 83 سالگی در نیشابور درگذشت. امام محمد بغدادی ـ داماد خیام ـ مرگ وی را چنین حکایت میکند، مطالعة الهی از کتاب الشفا میکرد، چون به فصل واحد و کثیر رسید، خلال دندان طلایی را که با آن دندان پاک میکرد، در میان اوراق موضع مطالعه نهاد و گفت مرا که جماعت را بخوان تا وصیت کنم. چون اصحاب جمع شدند و به شرایط وصیت قیام نمودند، به نماز مشغول شد و از غیر اعراض کرد تا نماز [خفتن بگذارد و روی بر] خاک نهاد و گفت: خدایا به درستی که من به اندازة توانم تو را شناختم، پس مرا بیامرز، که معرفت من به تو تنها وسیلة آمرزش من است به سوی تو. و جان تسلیم کرد.
دوستان عزیز لختی بی اندیشیم: که خیام واقعاً کی بوده، قبل از این که خود را برای چند ربایی که سند اصلی بودن آنها هم موجود نیست به ظلالت و گمراهی بکشانیم.
این که نوشتم از کتاب می و مینا بود.
ولی منابع دقیقتری هم هستند.
پیوند به وبگاه بیرونی
خیام عارف نبوده یک ریاضیدان بوده است. شعرش مثل مولانا عرفانی نیست. برای همین در غرب طرفدار دارد. حتی بین کمونیستها
خیام به هیچکس و هیچ خدایی اعتقاد نداشته،این مذهبیون خودشونو نکشن.
من واقعأ عاشق خیام هستم
شما چطور به این استدلال رسیدید که "خیام به هیچکس و هیچ خدایی اعتقاد نداشته"؟
امام علی علیه السلام می فرماید: گروهی خدا را برای چشم داشت، می پرستند و این پرستش بازرگانان است. گروهی او را از روی ترس عبادت می کنند و این عبادت بردگان است، و گروهی او را سپاسمندانه می پرستند و این پرستش آزادگان است...
خیام و خیلی از بزرگانی این چنین بسیار غرق در عرفان شده بودند.من به شخصه اعتقادم آن است که یک فرد دانشمند نمیتواند داِئن الخمر باشد.چرا که راه دانش سرشار از ریاضت و سختیست.حال که این بزرگمرد در علوم بسیار عالم بود از فلسفه،نجوم،موسیقی،ریاضیات و ... آن هم در آن زمان و با آن امکانات محدود.واقعا او یک نابغه بود.خیام ابتدا علوم تجربی را قبول داشت اما در اواخر عمر به این نتیجه میرسد که در زیر شعرش را نوشتم:
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد
جالب است که نیوتن هم در اواخر عمر سخنانی مشابه خیام زد.
کشف حقایق هستی با عقل محدود ناممکن است.عشق دریای کرانه ناپدید کی توانش کرد شنا ای هشیار؟ خاصیت شراب مدهوشی است.شراب ما شراب انگور نیست.اینها مست می عشقند.حال برای اینکه الفاظ شعر قشنگ از آب دربیاید از واژه هایی چنین استفاده کرده اند.از روی ظاهر قضیه نباید استنتاج کرد
دوستان دلداده اب انگور دنبال توجیه نگردن. میخوان حال کنن به قوا خودشون، حال کنین. نیازی نیست شعر خیام رو نفهیمده و قضاوت کنین.
چون که سخن اهل دل بشنوی مگو که خطاست
سخنشناس نهای جـان من خطـا این جاست
به قول حافظ:
به راه میکده حافظ خوش از جهان رفتی
دعای اهـل دلت بـاد مونس دل پاکـت
حافظ معتقده در سرای آخرت نیز از شراب کوثر و حور بینصیب نخواهد بود:
فردا شراب کوثر و حور از برای ماست
و امروز نیز ساقی مـهروی و جـام می
و هراس قیامت را با پیالهای از این باده زایل میکند:
پیاله برکفنم بند تا سحـرگه حشر
به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز
بهشت عـدن گر خواهی بیــا با ما به میخـانه
که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم
حالا 200 سال دیگه مردمی که دیوان غزلیات امام حمینی رو می بینن هم می گن ایشون هم متظورش زهرماری بوده
خیام میگوید آب انگور (چه تخمیر شده، چه نشده) را به وعده بهشت و حوری هایش ترجیح میدهد، زیرا که آواز دهل شنیدن از دور خوش است.
روفیای گرامی،
گویا شعر ' شراب خانگی ترس محتسب خورده " را فراموش کرده اید!
آب انگور است و چون هر شربت دیگری تخمیر پذیر،
اندکی شکیبایی میخواهد
ما ازموده ایم ! در مرحله تقطیر است که باید هشیار بود.
' به روی یار بنوشید و بانگ نوشانوش "
پاسخ به یک شبهه :
دنیا نقد است و آخرت نسیه و انسان عاقل نقد را به نسیه نمیفروشد.
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم !؟
پیروان این مکتب زیادند، اینها دو اشتباه بزرگ مرتکب میشوند :
اول اینکه برخلاف تصور ناباوران قرآن می فرماید : آخرت نقد است و دنیا نسیه
مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَ مَا عِنداللَهِ باقٍ
« آنچه نزد شماست، همه محکوم به فناء و نیستی بوده و نسیه است؛ و آنچه نزد خداست، باقیست و حقیقت دارد و نقد است.
و این واقعیتی است که همه انسانها می بینند و می دانند.
دوم اینکه وعدههای الهی برای افراد با ایمان نسیه نیست، نسیه در جایی است که طرف ضعیف است و نمیتواند به وعدههایش عمل کند، امّا کسی که قادر مطلق و صادق و حکیم است نقد و نسیه ندارد و وعدههایش عین واقعیّت است و سوخت و سوز ندارد.
سوم اینکه آخرت همین الان نیز موجود است والجنه و النار مخلوقتان موجودتان :
ان رسول الله صلی الله علیه و سلم : هرگاه کسی فوت کند، جایگاهش در بهشت یا جهنم را خواهد دید.
( بخاری1379ومسلم2866 )
سوم اینکه در زندگی دنیا هم بسیاری از مواقع، نسیه را بر نقد مقدّم میدارند. به عنوان مثال تمام کشاورزان نقدشان را که بذر است میدهند، به انتظار محصولی که در سال آینده بدست میآورند، و یا تمام کسانی که سرمایهگذاری میکنند، نقد را میدهند برای نسیه فردا، چون مسأله اهم و مهم است.
خیام در مصرع بعدی که میفرماید :
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
مزیت آب انگور به حور را دقیقا در "زمان حال" بودن بیان میکند
تقریبا عارفی نداریم که بر زندگی در " زمان حال " تاکید نکرده باشد . مثالها علی ما شالله
در همان متن (حور) از اهل حس به عنوان کسانی که "در گذشته مانده اند " و اهل خیال به کسانی که "در آینده گرفتارند " تعبیر شده است و گفته به آنها اسرار علم داده نخواهد شد .
حضرت علی افراد را از آرزوهای بزرگ یعنی " زندگی در آینده " منع کرده
و خداوند صفت مومن را لاتخوافو " زندگی در آینده " و لاتحزنو " زندگی در گذشته " ذکر میکند .
جناب میثم، خیام آب انگور را با بهشت (یا بهشت با حور) مقایسه کرده است، ته با حور. تکلیف بهشت در تفسیر شما چه میشود؟ شما به کلی بهشت را از قلم انداخته اید!
به جان خودم اگه بجای (آب آنگور) مثلا (ویسکی) اومده بود باز یک عده خیلیییییییی دانا میگفتن فکر نکنی منظورش ویسکی بوده بلکه منظور ویسکی بهشتی هست از اونا که حق تعالی پیشکش میکنه به بچه خوبها تا شرشر بریزن رو تن بلورین حوری های N بار مصرف
دوستی نوشته اند اینکه عده ای منظور خیام را از می نور حق می دانند ماست مالی کردن است و خیام در یک کلام به هیچ چیز اعنقاد نداشنه.
سوال اول:گیریم که خیام چیزی را قبول نداشته، آیا تفاسیر گوناگون از مطلبی ارائه دادن کار خطایی است. هچ تفسیری نمی تواند ادعا کند که عین مقصود گوینده را بیان می کند، چه تفسیر شعر چه قرآن و چه یک کلام ساده.
سوال دوم: اگر او انسان معتقدی نبوده چرا در زمان حیاتش، از سوی انسانهای معتقد به او حجت الحق (حجت خدا، روشن کننده راه حق) گفته می شد.
اونایی که میگن منظورش شراب نبوده بدونن که اتفاقا منظورش دقیقا شراب بوده
این دوتا 4 بیتی بین حکیم خیام و محمدبن عبداله (پیامبر) رد و بدل شده:
خیام:
از من بَرِ مصطفی رسانید سلام / انگاه بگویید به اعزاز تمام/. کِی سید هاشمی چرا دوغ تُرُش/ در شرع حلال است و مِیِ ناب حرام
جواب محمد:
از من بر خیام رسانید سلام/ انگاه بگویید که خامی خیام/ من کی گفتم که مِی حرام است ،ولی/ بر پخته حلال است و بَرِ خام حرام
لاتقربو الصلوت و انتم سکارا،
ان الخمر والمیسر من عمل شیطان فاجتنبوها
و یسیلونک عن ال........
هیچکدام به روشنی به حرمت می اشاره ندارند،
صاحبنظران اگر ممکن است من گناهگار را ارشاد فرمایند،
اجر آخرت دارد.
این منظورش اینه که نماز و روزه فراموش نشه و واجبه تفسیر دیگری هم نکنید!!!!!!!
حور در اینجا منظور حوس و شهوت است که با حوریانی که در بهشت هستند صورت میگیره.
آب انگور و شراب در عرفان و شعرهای عرفانی منظور یاد خدا و راز و نیاز و تمثال اینها هست.
خیام آن حوس را که فقط برای انسان های سطح پایین هست رو میذاره کنار و رسیدن به خدا و عشق به خدا که الان در همین دنیا هم میشه به آن رسید(نقد) را انتخاب میکنه. و اینکه عشق به حور ارضا شدنی است و اگر به حور برسی دیگر عشقی نسبت به اون نداری، پس بهتره که از دور بشنوی و به اون نرسی تا عاشق باشی. ولی عشق به خدا اینگونه نیست و هرچقدر به خدا نزدیک تر شی بیشتر عاشقش میشی چون خوبی ها و زیبایی های خدا رو بیشتر درک میکنی!
با احترام به همه عزیزان جان
فکر کنم اگر حضرت خیام سر از قبر در بیاورند و یک پیاله
می ناب در دست داشته باشند باز یه عده میگن نه
اون می نیست و فلان هست .دوستان واقع نگر باشید
وقتی میگه می منظور بزرگوار همون عرق کشمشی خومونه
منتها بدون دیازپام و افزودنیهای غیر مجاز
ستار جان
واقع می فرمایی ؟ دیازپام به عرق خانگی ترس محتسب خورده می افزایند؟
خدای شراب از سرشان نگذرد.
بعد از خوندن نظرات همه خواستم بگم که اولا خیام یک انسانه و به لفظ مذهبی معصوم نیست و به لفظ غیر مذهبی کامل نیست پس اگر در جایی گفته شده که شراب بنوشید به این معنی نیست که شراب نوشیدن کار درستیه الان فکر کنم دوستان با یک جستجوی ساده میتونید مزایا و معایب شراب رو بخونید و بعدش عقلانی تصمیم بگیرید دوما خیام بارها گفته که در دنیا خوش باشید و مسلما انجام کار هایی مثل شراب نوشیدن شاید خوشی لحظه ای داشته باشد ولی باعث رنج های فراوانی خواهد شد پس شاید بتوان اینگونه گفت که منظور چیز دیگری است ولی من هم که در حد خیلی کم اطلاعات دارم فکر میکنم در شعر های خیام بیشتر منظور از می همان معنی عامیانه است تمام تلاشم رو کردم که عقیده ام خیلی روی نوشته ام تاثیر نگذارد و مذهبی یا غیر مذهبی تلقی نشود ولی نمیتوان تاثیر آن را به صفر رساند.ولی در مورد اشعار حافظ واقعا قرآن توی اون موج میزنه پس لطفا دیگه بی انصافی نکنید.
درودی دوباره به خانم/آقای …
آنچه شما ذکر کردید زیاده روی در نوشیدن است دوست عزیز. ضررهای زیاده روی در مصرف مواد نشاسته ای و شکر و گوشت شاید حتی بیشتر باشد. می باید به روش زندگی در کشورهای اروپا و آسیای شرقی و کل قاره امریکا احترام گذاشت.
دیگر اینکه تجربه شخصی خودم اینست که بسیار می شناسم افراد مؤمن و به حج رفته و نمازگزاری را که هر از چند گاهی لب تر می کنند و با گناهش کنار می آیند.
اینکه می گویید قرآن در اشعار حافظ موج می زند کاملأ درست است. حافظ عاشق خدا و پیامبر و قرآن بوده.
اما چیزهای دیگری هم موج می زده دوست گرامی. از جمله شکایتها و خشم او از اطرافیان، افسردگی او، ادعای مصرف می برای رفع دردها، ادعای مصرف می برای لذت در کنار معشوقه، احساس گناه از این عملکردهای حرام، توبه، و بالاخره طلب بخشش و امید آمرزش از سوی پرورگار.
من هدف بحث با شما درباره موجهایی که اشاره کردم را ندارم. چون با بینش شما و جایگزین کردن واژه ها و پیچاندن مطلب به آنچه خود باور دارید آشنا هستم.
نکته من اینست که انصاف خواستن دو طرفه است. همانقدر که شما خواهان انصاف هستید، دیگران نیز از شما انصاف می خواهند.
در این ایام نوروزی برای شوخی هم که شده، در رابطه با شعرا و تعبیرشان از می، انصافی به خرج دهیم و به صلحی برسیم…
خیام را بدهید به ما،
حافظ را با هم تقسیم کنیم،
مولوی بزرگوار هم برای شما!!!!
با احترام
حمیدرضای عزیز
من چون معمولا حاشیه هارو میخونم احساس کردم شما این دوستمون رو با من اشتباه گرفتید. من فکر می کنم در حاشیه یکی از اشعار مولوی بود که از محضرتون استفاده کردم. به هر حال اسمی که من و دوست خوبمون انتخاب کردیم اشتراک لفظی دارن. ولی اون ...ی که شما از حاشیه های مولوی به خاطرتون مونده منم و بینش من رو با بینش دوستمون که اینجا حاشیه نوشتن پیوند ندین.
ضمنا ممنونم از تقسیم الشعرایی که انجام دادین. من از سهمی که از ادبیات بهم عنایت کردین بی نهایت خرسندم. هرچند تعلق به کسی یا چیزی دون شان این بزرگواران هست.
واقعا خوشحال شدم از هم کلامی مجدد با شما دوست من. این روزا که بیشتر مردم شادن یا حداقل سعی می کنن باشن برای شما و عزیزانتون لحظه هایی رو میخوام که آتشفشان شادی در عمق وجودتون فوران کنه و گدازه های زیباش رو لباتون بشینه.
موفق باشید.
… عزیز،
ممنون که برایم نوشتید و تشابه اسمی را متذکر شدید. از اینکه شما را به اشتباه وارد گفتگو کردم ببخشیدم، اما نیک بختیی بود تا باز از شما بشنوم.
مولوی و خیام و حافظ متعلق به همه جهانیان هستند. پیام من در آن شوخی و تقسیم بندی فقط این بود که ما طرفداران این بزرگان، در رابطه با منظورشان از می و مستی، راهی بیابیم و با یکدیگر کنار آییم.
من نیز برای شما و عزیزانتان سالی پر از شادی و سلامتی آرزو می کنم.
پیروز باشید
ارزو تا زمانی ز
ارزو تا زمانی زیباست که بهش نرسین اگه رسیدین دیگه ارزو نیست پس انتظار بهشت زیبا تر از در بهشت بودنست
سلام آقای حمیدرضا من اونیم که گفته بود با انصاف باشیم من آن انسانی که شما فکر میکنید که به شدت مذهبی باشد و این دیدگاه را برای آن قرار دهم که دیگران نیز مثل من فکر کنند نیستم و هدفم پیچاندن مطلب و نشان دادن خود به عنوان شخص بی طرف برای تبلیغ عقیده خودم نبود فقط نظرم را گفتم و صادقانه تلاش کردم که تاثیر عقیده خودم را کم کنم البته بهتر بود این را به زبان نمی آوردم. هدفم از کشیدن پای حافظ به وسط ماجرا این بود که در جواب بعضی ها که میگویند حافظ اصلا مسلمان نبوده بگویم که با انصاف باشند و نه این که حافظ نیز تا بحال لب به می نزده باشد. موفق باشید
…. عزیز،
ممنونم از توضیحاتی که برای روشنتر کردن نوشته پیشین تان دادید.
من هرگز چنین جسارتی نکردم که با خواندن نوشته کوتاهی از شما به نتیجه گیریی از شخصیت تان برسم.
من تنها علاقه به گفتگو درباره "مطالب" و تبادل نظر درباره شان و آموختن از انسانها دارم.
دیدگاه های شما همه از روی منطق بودند و من فقط خواستم با منطق خودم گفتگویی با شما داشته باشم.
ناگفته نماند، بسیاری از عزیزان من به شدت افرادی مذهبی بوده اند که وجودشان پر از عشق و صفا و صمیمیت و مهربانیست.
پاینده باشید دوست عزیز و امیدوارم باز هم نظرهایتان را در حاشیه ها بخوانم.
مهناز خانم
شما چطور جرات میکنید به ایشان ایراد بگیرید؟
کسی که چند لیسانس و فوق لیسانس و دکترا دارد!
و در سه چهار سالگی شاهنامه و مثنوی و .... از حفظ بوده است!!
گرامی خسته
ایشان گرمی بازار گنجورند
ایراد نیست سهوالقلم بوده .
مرا چه حدی ست که با بلند پروازان ادب در افتم.
آن نوشتم تا باز آیند.
مانا باشند و شما هم
درباره خیام گفته ها زیاد است . اگر قرار باشد بسیاری از رباعیات او را که کفر گونه است از او ندانیم چیزی از اشعار ش باقی نخواهد ماند!
برای همین کسانی مدعی شدند که این خیام غیر از آن خیام ریاضی دان است ! وکتابی هم نوشتند ! به این رباعی توجه کنید :
صانع به جهان کهنه همچون ظرفی است
آبی است به معنا و به ظاهر برفی است !
بازیچه کفر و دین به طفلان بسپار
بگذر زمقامی که خدا هم حرفی است !
انصافا هرکس این را گفته از ذهنیتی توانا بر خوردار بوده ! چه خیام ریاضی دان باشد و یا یک شخص ناشناس .
الله اعلم
یکی از ویژگیهایی که خیام را از دیگر شعرا متمایز میکند همین بی پرده گویی و بی تعارف سرودن اوست.
دلیلش هم این است که برخلاف اغلب شعرا ،خیام از طریق شاعری امرار معاش نمیکرده. او ریاضی دادن و منجم و فیلسوف بود و احتیاجی به مدیحه سرایی و تعارفات مرسوم نداشته. خیام ادعای شاعر بودن نداشته. و این اشعار را هم برای دل خو سروده. بنابراین نیازی به ملاحظه و خودسانسور نبوده. او اگر نگوییم تنها شاعر ،میتوتنیم بگوییم جز انگشت شمار شعرایی است که برای هیچ پادهاشی مدیحه نسروده و مجیز گویی از هیچ دین و مسلکی نکرده.
همین برای شخص من باعث شده که جایگاه اورا بسیار بالاتر از دیگر شعرای نامی بدانم با اینگه از نظر صنایع ادبی و مهارت سرودن شاید به اندازه انها ماهر نبوده
عبادت برای بدست آوردن حوری و منفعت کم ارزشترین عبادتها ست شاید و نه به یقین در زمان خیام اکثر انسانها جزو این دسته بوده باشند و خیام بدین صورت اعتراض خود را اعلام کرده باشد و این نظر شخصی من است و بسا اینکه ممکن است واقع این نباشد ولی دانشمند بودن خیام در زمینه های علمی بر کسی پوشیده نیست ولی ما هرگز نمیتوانیم خیام را عاری از اشتباه فرض کنیم و در منطق قضاوت او را جای خدا قرار بدهیم و حرف او را بدون قید و شرط قبول کنیم خیام گفته که گفته من اگه در جایگاه یک ملحد هم بخوام بگم میگم شاید خیام درست بگه شاید هم کس دیگر در ست بگه هیچ بایدی وجود ندارد مگر اثباط شده باشد و قضاوت با خودتان است. امام علی(ع) عبادتهای مردم را با توجه به اهداف و انگیزههای موجود در آنها، به سه نوع تقسیم میکند:
«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار».[1]
گروهی از مردم، خدا را به خاطر دستیابی به نعمتهای بهشتی میپرستند. حضرت علی(ع) این نوع عبادت را عبادت تاجران نام میگذارد؛ زیرا این افراد مانند تاجران و بازرگانان به امید دریافت سود و رسیدن به منفعت، با دیگران داد و ستد میکنند.
گروهی دیگر به خاطر ترس از عذاب جهنم و برای رهایی از سختیهای آخرت، به عبادت خدا روی میآورند. این نوع عبادت، عبادت بردگان است؛ زیرا بردگان از روی ترس و به خاطر تنبیه نشدن، دستورات صاحب خود را اطاعت کرده و از او پیروی میکنند.
اما گروهی از بندگان، خدا را برای شکرگذاری از او عبادت میکنند (یعنی او را شایسته عبادت دیده و عبادت را صرفاً به خاطر خود خدا انجام میدهند). این نوع عبادت، عبادت آزادمردان و آزادگان است. این افراد خدا را با معرفت و اخلاص عبادت میکنند، و این نوع، برترین و بهترین نوع عبادت است.
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
بعضی دوستان اینقدر تند میروند که اگر شاعر بگوید ر.. . م به دهنت . اینان تفسیر می کنند منظور ریختن شراب عشق و عرفان در تنگنای انسانی بر روح جستجوگر ادم خاکیست
به نظرم کاملا مشخصه چی داره میگه. خیلی واضح میگه به بهشت و جهنم اعتقادی نداره و آدم باید در دم شاد باشه. نه تنها این رباعی کلیه رباعیات خیام همین رو میگن. اینا که منظور شراب بهشتیه و ... اصلا درست نیست.
سلام بنظر من اب انگور استعاره از عشق الهی است که بهشت با حورش بهشت نیست و با عشق الهیه که بهشته
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
این شعر نمیگه بهشت و جهنم کشکه بلکه میگه اگه واسه حال بردن از حوری و شراب و این چیزا می خوای بهشت بشین همین کارو رو اینجا انجام بده اونور جای اینکار ها نیست واسه هدف پست خدا رو عبادت نکن
بابا رو نبوس که سوییچ ماشینو ازش بگیری دور دور کنی
درنَیابَد حالِ پُخته هیچ خام پس سُخن کوتاه باید، وَِالسَلام
هرکسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست احوال من
سر من از ناله من دور نیست / لیک چشم و گوش را آن نور نیست
دوستان نگران نباشید این خاصیت شعر شاعران بزرگه که گنجها رو به دست نا اهلش میدن تا اون رو حفظ کرده و به دست اهلش برسونن چنان الماسی که همچون تیله ای تراش داده شده و به دست بچه ای سپرده باشند، بچه ها با اون بازی می کنن و سرگرم میشن و از گزند سارقان و راهزنان در امان می مونه تا اینکه اهل علم یا معرفتی اون رو دیده و ازش بهره مند میشه.
همان طور که قرآن عزیز می گه «اکثرهم لا یعقلون» ، «اکثرهم لا یعلمون» و «اکثرهم لا یومنون»، شما با غصه زیاد خوردن خودتون رو آزار ندید "خداوند نور خود را کامل می کند هرچند کافران را خوش نیاید".
اینکه ما بخواهیم عقاید خود را به دیگران تحمیل یا عقاید دیگران را مورد حمله قرار دهیم دقیقا همان کاریست که حکیم عمر خیام بیش از هر چیز از آن نفرت داشته زیرا خود حکیم در زمان خود مورد هجوم تفکرات افراطی متعصبان شد.حالا فرقی ندارد که دینداران بخواهند افراد بی اعتقاد به دین را تحت فشار قرار دهند یا افراد بی دین بخواهند عقاید دینداران را مورد تمسخر و حمله قرار دهند هردو عملی زشت و ناپسند هستند که در تاریخ برای هردو مثال های زیادی وجود دارد.زیبایی ادبیات به همین نظرات و دید های مختلف است پس خواهش میکنم این زیبایی را به تعصب آلوده نکنید.
برای تفسیر این شعر باید شعرای "ایرج میرزا" رو خوند
به به.
.
اونایی که فکر میکنن منظور خیام از می، نور الهی یا چیزایی مثل اینه، لطفا بفرمایند اگه منظور خیام از می همون شراب یا باده یا... بود، چجوری باید میگفت می که باورتون بشه که منظورش همون می یا شرابه؟
اگه واقعا منظورش می بود و نه چیز دیگه چجور باید میگفت می؟ به چه زبونی؟ با چه واژه ای؟
(بگذار دیگران هر چه میخواهند بگویند، زیرا هر کس آزاد است که احمق باشد. "آرتور شوپنهاور")
دوستان گرامی و برادران ولایتی،اینقدر سفسطه نکنید و همه چیز رو به خدا و الاه ربط ندید،با اندکی تفکر،یه مسئله ساده ست،حکیم خیام بطور کاملا شفاف گفته اند آب انگور،نگفته می یا شراب،دیگه از این واضح تر واقعا چجوری باید میگفت،آب انگور ،دوست گرامی،سوال من اینه،چجوری باید میگفت که شما قبول کنی،؟؟،اگر هم طرز تهیه شراب رو تو شعرش توضیح میداد،بازم شما بنحوی اینو میچسبوندی به فلسفه و عرفان !
سلام دوستان
خوانش هر متنی، نیازمند آشنایی با عناصر ویژه آن متن و دنیای اندیشه پدیدآورنده آن است. شعر هم عناصر مختلفی دارد که زبان، عاطفه، موسیقی و ... است. علوم سهگانه بلاغت، بیان و معانی و آرایههای ادبی است. بیان شامل مجاز و استعاره و تشبیه و کنایه است و هر کدام اینها اجزای ریزتری دارند مثلا نماد در گروه انواع استعاره قرار میگیرد. زبان شعر ترکیبی از این عناصر و علوم است.
حور را میتوان نماد و نماینده تام و تمام لذات بهشتی دانست و آب انگور را نیز نماد و نماینده کامل لذات دنیایی.
مبالغه، غلو و اغراق هم سه آرایه ادبی است که بنا به شدت واقعیتگریزی و بزرگنمایی نامگذاری و تعریف شدهاند.
متن ادبی، جملهبندی ایدهای است که نویسنده و شاعر آن در ذهن داشته و این ایده و متن منطقی توامان زبانی و فلسفی دارد و در واقع هر متنی، یک گزاره اصلی است که ممکن است چند گزاره کوچک و کمککنند داشته باشد.
پیدا کردن ساختار منطقی گزاره با آشنایی به زبان ادبی و عناصر آن سهلتر میشود.
برداشت کلی از اندیشه خیام در این رباعی این است که برای لذت بردن از زندگی نباید تنها منتظر قیامت و آن دنیا بود، این دنیا هم لذات خود را دارد. بیت دوم هم مبالغه است و هدف آن معنای تحت اللفظی نیست و کارکرد مبالغهای مد نظر است.
فلسفه «دم را غنیمت شمردن»، اساس اندیشه خیام است و او هر بار با ابزار و عناصر شعری، آن را برجسته کرده است؛ گاه با غلو، گاه با مبالغه و گاه با ... و در این میان از مفاهیم اباحهگر نما نیز استفاده میکند تا آن برجستهسازی بیشتر به نظر برسد.
به نظر من خیام با این مرتبه علمی و درجه ای که داشته، هیچ وقت با این قاطعیت مفهوم دینی یا غیر دینی به شعرهاش نداده و در واقع تو همه رباعیاتش عمدا جای شک و برداشت دوگانه گذاشته. حالا ما با این حد کم علممون بخوایم با قاطعیت بگیم کاملا مذهبی یا کاملا پوچ گرا بوده، درست نیست! به قول خود استاد:
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بی خبران، راه نه آنست و نه این
معنی این دو بیت کاملا مشخصه و شاعر اصلا آرایه ادبی پیچیده ای استفاده نکرده و نیازی به این همه جنگ و دعوا نیست!
"مخاطبِ" شاعر افراد متظاهر به دینداریِ
و نصیحتش به اونها اینه که
"اگر" خدا و ایمان شما برای حورالعین بهشتی و نهر های پر از شرابِ به قول معروف نسیه رو ول کن نقد و بچسب!
و نهایتا این که "وصف خوشی ها" اون طور که به نظر میرسه نیست و بدست آوردن آن به این آسانی نیست.
من فکر کنم معنی دقیق این شعر رو فقط و فقط بطور کامل ملاها و جامعه روحانیت فهمیدن.اونا میدونن آخرت و بهشت و جهنم کشکه واسه همین حاضرن همه چی رو فدا کنن تا تو همین دنیا زندگش کنن.
اول: گوگل کنید آزمون مارشملو؟
دوم: فکر کنم مشخصه چی گفته. بچسب به چیزی که داری، هرچند بد، مادی، فانی، و... چون هر بهشت و حور و هر چی هم که باشه نسیه است و معلوم نیست باشه یا نه. پس بچسبیم به کمِ نقد، نه به زیادِ نسیه.
دوستانی که نوشتند : «به نظر من ...» چنین و چنان، توجه شما رو فقط به یک نکته جلب میکنم. حتما میدونید که این شاعر شهیر کشورمون، معروف به «حکیم عمر خیام نیشابوری» هستند.
نوجه فرمودید که بارزترین صفت ایشون، «حکیم» بوده. لطفا یک تحقیقی بکنید که حکیم به چه کشس گفته میشده و گفته میشه و حکمت از چه و کجا سرچشمه میگیره. قطعا متوجه میشید که طرز فکر حکما چگونه بوده و گفتههاشون رو چطور باید درک کرد و اصلا ربطی به بعضی از حرفهایی که اینجا نوشتهشده، دارند یا خیر.
اگر کسی نظر شخصی خودش رو میخواد بگه، اشکالی نداره، ولی حرف توی دهن دیگران گذاشتن و به حکما نسبت دادن، روا نیست.
موفق و موید باشید.
متن من رو با این فرض که منظور از خیلم شراب بوده و اینکه قیامت رو باور نداشت بخونید اون هایی که اینقد هی موافق بودن با نظر این شاعر شما حافظ رو نمی بینید مولوی رو نمی بینید سعدی رو نمی بینید زکریای رازی رو نمی بینید ابو علی سینا رو نمی بینید جابر بن حیان که تو ویکی پدیا هم رو نمی بینید ابن هیثم رو نمی بینید خواجه نصیر الدین طوسی رو نمی بینیدابو ریحان بیرونی رو نمی بینید ملاصدرا رو نمی بینید و خیل عظیم بزرگانی دیگر مثل فردوسی اووو تا دلت بخواد بعد یه شاعر دانشمند اومده گفته آقا بهشت و جهنم رو ول کن و لذت های حرام دنیا رو بچسب حرف اون رو به دندون گرفتید و دارید سواری می گیر و اون همه فیلسوف و ریاضی دان و حکیم و عارف و ادیب و شیمی دان و فیزیک دان و همه چیز دان و منجم و منطق دان رو ول کردید؟! کافیه یه سرچ بکنیدو این مشخصی هایی که برای این بزرگان گفتم رو از تو نویسه ای که ویکی پدیا برای بیو گرافی هر آدم معروفی مینویسه و تو همون صفحه ی اول که سرچ می کنید می بینید ببینید. هیچ کس تا حالا نتونسته چه با فلسفه چه باعلم بگه خدا نیست قیامت نیست بلکه این که خدا هست و یه مواخذه در جهانی مشخص که عدالت رو بر اساس معیار های ذات بی نهایت (خدا) برقرار کنه به احتمال 100 درصد از لحاظ فلسفی وجود داره الان اثباتش رو میگم :هر معلولی یه علتی داره پس برای مثال جهان که از یه موقعی از یه ذره ای به وجود اومده اون ذره رو یه به وجود آورنده ای به وجود آورده و چون قبلش هیچ چیزی وجود نداشت اون به وجود آورنده باید در حالت عدم وجود رو به وجود میاورد و جز یه ذات بی نهایت از نظر فلسفی نمیتونه در حالت عدم وجود رو به وجود بیاره خب پس هر چیزی که به وجود آمده بی نهایت از اون در اون ذات بی نهایت وجود داره چون هر چیزی از اون به وجود آورنده جریان وجودیش رو طی می کنه و او ذاتش بی نهایته پس از هرچیزی که به وجود آورده اگر ضعف حساب نشه چون ضعف با بی نهایت بودن در تضاد هست خی حالا همه می دونیم که عدالت ضعف نیست پس بی نهایت عدالت در اون ذات بی نهایت(که ما اسم این به وجو آورنده رو گذاشتیم خدا)وجود داره دقت کنید بی نهایت عدالت پس اون ذات بی نهایت باید به هرحال عدالت رو در نهایت بین همه رعایت کنه خب حالا یه سوال اگه بعضیا مثل آدمای ظالمی که این همه آدم روکشتن یه بار با اعدام کشته بشن کشتن اون هم آدم جبران میشه؟؟ کشتن اون ظالم،ظلمی که نسبت خود کسایی کشتشون و خانواده هاشون کرد جبران میشه؟؟ جواب نه هست پس قطعا باید در جایی دیگه عدالت به صورت کامل اجرا شه خب مسلمان ها طبق عقایدشون اسم این مکان که مواخذه صورت می گیره گذاشتن قیامت باور کنید هر چی مسلمونا میگن بنیاد های عظیم علمی فلسفی داره خب اینم اثبات عقلی و منطقی صد در صدی قیامت یا همون به اصطلاح بهشت و جهنم. برای مثال یه چیز علمی مسلمونها رو میگم مسلمونا تو احکامشون اینو دارن که اگه دارید جایی مثل دستشویی میرید در ورود با پای چپ وارد بشید و در خروج با پای راست ولی وقتی میخواین وارد جاهایی مثل مسجد یا خونه بشید در ورود با پای راست وارد بشید و در خروج با پای چپ حالا دلیلش دانشمندا کشف کردن که اگه آدم موقع سکته کردن پای چپش جلو باشه به عقب پرت میشه ولی اگه پای راستش جلو باشه به جلوپرت میشه حالا اگه ما این حکم رو رعایت کنیم اگه در موقع ورود به دستشویی با پای چپ وارد شیم اگه همونجا سکته کردیم به جای این که با سر بریم تو توالت میوفتیم تو خونه و حال بقیه رو موقع بلند کردن جسدمون بهم نمی زنیم و در موقع خروج هم اگه با پای راست خارج شیم بازهم به جای افتادن تو دستشویی میوفتیم تو خونه و جاهایی مثل مسجد و خونه ی خودمون هم روند سکته رو خودتو تشخیص بدین دیگه حالا اینو دقت کنید اسلام 1400 سال پیش اینو گفته بود پس بیاین به دینی روی بیاریم که خدا توشه و انسان های خوبی مثل ام حسین علیه السلام داره و برای ورود به دین اسلام هم خوندم که باید بگی اشهد ان لا اله الا الله و بعدش بگی اشهدان محمد الرسول الله همین خب در پناه حق باشید یاعلی و خداحافظ
خیام تو این رباعی به طور واضح داره حرفشو میزنه که بهشتو جهنم کشکه.دیگه نمیدونم چرا یه سری میخوان بگن نه این منطورش یه چی دیگه س.
سلام،
مصرع اول در اینگونه دکر شده ولی سایت تاکید داره، که متن خود درست است لطفا بررسی میکنید.
*زاهد گوید که جنت و حور خوش است/ من می گویم که آب انگور خوش است*
در دوره خیام هنوز نمادهای عرفانی شکل نگرفته بود که خیام بخواد ازشون استفاده کنه، تعبیر عرفانی ازین اشعار صرفا چپوندن معانی عرفانی در دهان خیامه، این شعر هم تنها شعری نیست ک خیام توش دست ب انتقاد از خرافههای مذهبی زده. اساسا فلاسفه برای همین از جانب مذهبیون همیشه مورد آزار و اذیت قرار میگرفتن
گویند بهشت عدن با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این شعر به معنای دقیق مانیفست فکری و احتمالا مشی زندگی ایشون رو مختصر و مفید شرح میده...ناسخ و منسوخ هم نداره
بعضی دوستان چنان قند تو دلشون آب شده که یه نفر یه سری حرف زده که با امیال و خوشگذرونی های دنیویشون جور میاد که انگار اون دنیا قراره این ابیات را حجت بگیرن و جواب کاراشونو بدن شما اگه طرز تفکرتون اینه چرا دنبال 4 تا بیت شعر هسین واسه مهر تایید پای کاراتون و سعی دارین خیام را یه عارف معرفی کنید، همینطوری خوش باشین و حال زندگیتونو ببرین دیگه. بعد جالب تر اینه که 60 هزار بیت مولانا را که بزرگترین عارف تاریخ بشریت هست و تو تک تک ابیاتش داره داد میزنه که این زندگی یه خواب بیشتر نیستو نمیبینن یا سعی میکنن نفهمن ولی جوری زیر این مدل اشعار ذوق زده میشن و افاده کلام میکنن که آدم متحیر میمونه
بعدشم ایشون یه ریاضی دان و منجم بوده و بسیار بسیار هم باعث افتخار هست حضورشون و دست آوردهاشون ولی چه ارتباطی داره که بعضی دوستان میخوان جواب مهمترین و اساسی ترین سوال زندگیشونو از اشعار یه آدم علمی که همه ذهنش پر از دو دو تا چهارتای معمول دنیای علم هست بگیرن، اصن علم و عرفان جمع اضداده
درود دوستان.
در این مکان. جایی که هزاران شاعر برای اعتلای زبان فارسی تلاش کرده اند، نوشتن هر کلمه به غیر از زبان فارسی (فینگلیش) توهین بسیار بزرگی به فرهنگ و ادبیات و شاعران است.
سلام واقعاااا برام قابل دررررک نیست آقایان چی میزنن که شراب انگوررا به مدهوش شدن و بی هوش شدن از جام الهی تلقی میکنن
هر چند بهشت صد کرامت دارد
مرغ و می و حور سرو قامت دارد
ساقی بده این بادهٔ گلرنگ به نقد
کان نسیهٔ او سر به قیامت دارد
( عبید زاکانی رباعی شماره 12)
با سلام خدمت تمامی عزیزان
اول از همه به شخصه لذت وافر میبرم از این همه شهد و شکر و عشق که در رباعیات زیبای بزرگمردی همچون جناب خیام میبینم
بنده حقیر خواستم جوابی به کاربری به نام " تلخ " که الحق اسم برازنده ای نیز برای خود انتخاب کرده اند ، بیان کنم
اولا جناب تلخ ، شما خود از داشتن جنبه و تحمل و تامل در بیان و شنیدن افکار و عقیده انسان های مختلف ، کلی با آب و تاب سخن گفته ای ولی خود شما ، عقیده و نظرهایی که با سنگ محک فکر و ذهن شما همراستا نبوده را ذره ای تحمل نکردی و تا توانستی بهشون تاختی .
دوما چون درباره شخصیتی مثل جناب مطهری ( حالا ایشان چه خوب بودند چه نبودند ) فرمودی که " ایشان فیلسوف مسلط به ادبیات بوده اند." نمیخواهم وارد نقد تک تک کلمات این عبارت بشم چون کلمه به کلمه اون اشتباهه و غلطه ، در جواب شما ، از چنین فیلسوف والامقام مسلط به ادبیاااات فقط جملاتی را نقل میکنم : «فردوسی مردی زیانکار بود. زنده کردن لغات فارسی باستانی، برگشت از تعالیم قرآن است. این همه سر و صدا برای عظمت فردوسی و جشنواره و هزاره و ساختن مقبره و دعوت خارجیان از تمام کشورها برای احیای شاهنامه و تجلیل و تکریم از این مرد خاسر زیان برده تهیدست برای چیست؟! برای آن است که در برابر لغت قرآن و زبان عرب که زبان اسلام و زبان رسول ا… است، سی سال عمر خود را به عشق دینارهای سلطان محمود غزنوی به باد داده و شاهنامه افسانهای را گرد آورده است.» ( تفسیر ها و توضیحات گروه هایی که قصد داشته اند که سخنان را توجیه و یا اصطلاحا ماست مالی بفرمایند را
کامل خوانده ایم و لطفا دوباره اشاراتی به آن مطالب نفرمایید )
این نظر جناب مطهری درباره حکیم بزرگ جناب فردوسی است ، ببین دیگه راجب به جناب خیام نظرش چی بوده دیگه !!!!!!!!!!!!!!
سوما صحبت کردن به همراه تعدادی از الفاظ و آرایه های زبان فارسی و لفظ قلم صحبت کردن که اصطلاحا " کتابی صحبت کردن " به ان میگویند ، نشانه این نیست که شخصی ، استاد ادبیات یا آشنا به زیر و بم فنون شعر و انسان عالم و فاضلی باشد ، مهم ، مغز و درون مایه حرف ها و افکار آن شخص است که با بیان مفهوم " کوچه بازاری خواندن این رباعی " تقریبا مابقی مطلب را " بدون شرح " باقی میگذارم .
انقد اشعار جناب خیام ، شیرین چو شهد عسل ، سهل و ممتنع و دارای گرانبهاترین اسرار خلقت و معرفت و زندگی و ......می باشند که هر کس میتونه برداشت خودشو داشته باشه ، به شما هم حق میدم که تقریبا خیلی هارو به نیت تایید برای فعل شراب خواری ، طرفدار جناب خیام بدانید در صورتی که خود شما ثانیه به ثانیه زندگی میکنی ( البته دور از جون شما بعد از 120 سال ) برای رسیدن به نهر های مملو از شراب و عسل و هزاران هزار حوری العین بهشتی ، و تنها حرف ، این است که آن شراب و حوری ، مصداقی از عشق خداوندی و پاداش اسمانی و ازین جور تعاریف می باشند ولی اینجا و در حال حاضر ، حرف جناب خیام و اکثر
خیام دوست ها ، مصداق شراب و عرق خوری و الواطی .
ولی در کل اگر اشعار جناب خیام را با چشم دل بخوانی ، چیزی جز عشق و ارامش ابدی در آنها نخواهی یافت . تمام ادیان و فرقه ها و گرایش ها را کاملا در بر میگیرد . این اشعار را باید با گوش دل شنید و با پوست روح و روان ، لمس و احساس کرد . با تمام وجود باید شعر را خواند نه با چشم و سواد .
اینقدر این اشعار ، زیبا و جاودان ، خارق العاده و شگفت انگیز هستند که اگر یه شخصی در یه زمانی عمدا بخواهد حتی از روی عناد و تعصب ، جسارتی به جناب خیام بکند ، والله نمی توانند و نخواهد توانست ، چون جناب خیام ، عینا واقعیت و مضامین بسیار سنگین و ثقیل کل هستی را ، آنچنان روان و لطیف بیان مینمایند تا همگان با هر توان درک و فهم ، متوجه ان شوند، ولی گویا این سادگی گاهی به سبک بودن و کم ارزش بودن تلقی میشود .
اگر اشعار جناب خیام مملو از کلمات سنگین و پیچیده و دهان پر کن بود ، آنوقت کسی دیگه حتی برای ضایع نشدن هم که بود ، چنین مطالبی مثل شما بیان میکرد ؟؟؟؟؟
چه مسلمان چه مسیحی چه کمونیست یا هر دین و آیین و مکتب و اعتقاد و گرایشی ، انسان در وهله اول ، انسان است .
خدای بخشنده مهربان ، این دنیا را مملو از عشق و زیبایی آفریده است ، ولی ما انسان ها خرابش میکنیم ، حالا چه مثلا مسیحیت بهتر از بوداییزم باشد یا فرضا فرد مسلمان بهتر از فرد یهودی باشد یا خورشید پرستان بیشتر از ماه پرستان میفهمند و ............
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم
دوست عزیز. چرا این دروغ ها رو به شهید بزرگ استاد مرتضی مطهری نسبت میدهید؟ بنده قصد دخالت در بحث رو نداشتم چون معتقدم عمق عقاید یک فرد رو نمیشه با یه رباعی سنجید، مخصوصا خیام که دارای آثار فلسفی هم هست که اونها هم باید بررسی شوند. اما اینکه یه سخن بدون سند رو به شهید مطهری نسبت دادید باعث تا از وی دفاع کنم.
سلام بر دوستان
فردوس برای هرکه یک جور خوش است
بر می زده با شراب انگور خوش است
بر مرد عزب با دو سه تا حور خوش است
بر مرد عمل با سیخ و وافور خوش است
خیام در این چهار پاره اب پاکی را بر روی مذهبی ها میریزد
او لذات نقد دنیوی را بهتر از بهشت ندیده ادیان میداند
و شراب را با بهشت خیالی معاوضه نمیکند
با سلام؛ این همه مدعی و ادعای درک و فهم شعر و ادبیات فارسی و این تعداد غلطهای املایی و انشایی واقعا نوبر است!
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار >> این نقد بگیر و دست از آن نسیه بشوی
اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست
زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست
پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست
در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری
چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبیست
سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد
که کام بخشی او را بهانه بی سببیست
به نیم جو نخرم طاقِ خانقاه و رباط
مرا که مَصطَبه ایوان و پای خُم طَنَبیست
جمالِ دختر رَز نورِ چشمِ ماست مگر
که در نقابِ زجاجی و پردهٔ عِنبیست
هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون که مستِ خرابم، صلاح بیادبیست
بیار می که چو حافظ هزارم استظهار
به گریهٔ سحری و نیازِ نیم شبیست
اگر به مصرع اول و دوم بنگریم باید به یک تناقض یا بهتر بگویم تنقاضنما برسیم:
چرا باید بهشت با حوری مقایسه بشود با زمین با آب انگور؟
در واقع در زبان ما رفته رفته حوری معنی خودش را از انگورهای درشت بلورین به زنان زیباروی باکره تغییر داده.
بنابراین بهتر است اینگونه بخوانیم: بعضیها شراب بهشتی را ترجیح میدهند. ولی من شراب دنیوی را.
در مصرع دوم ادله میآورد که چرا اینگونه ترجیح میدهد: 1- چون نسیه هست و ممکن است اصلا نباشد (دیدگاه ندانمگرایی یا آگنوستیک) 2- شاعر بدبینی دارد به چیزی که زیاد تبلیغش را میکنند و تشبیه میکند این وعده وعیدهای بهشت و آخرت را به صدای دهل که اگر وجود هم داشته باشند احتمالاً از نزدیک چیز جالبی نخواهد بود.
لطفا حجاب تعصب را از چشم بردارید و شعر را آنگونه بخوانید که کتاب یک فیلسوف را میخوانید. مگر دارید قرآن یا کتاب مقدس تفسیر میکنید!؟
بعضیا اومدن بزور میخوان یه تفسیر مذهبی کشکی بکنن، آخه تو چیکاره ای ،چرا هر چیزی که خودتون تمایل دارید باشه ب همون شکل تعبیر میکنید،بحث حجاب میشید نماینده خدا،بحث عدالت و رفاه و اقتصاده ،کلمه اسلام میشه نقابی که در پس نقاب خوب بدزدید،، شاعر یه بیت شعر گفته انقد روان و ساده گفته که از قصه هایی که مادر بزرگ ها میگن ساده تره،،بعد آقای عرزشی هزار پدر،واسه ما میشه مفسر که منظور شاعر از آب انگور یعنی شراب عرفانی، بهار یعنی بهشت😆. جمع کن عامو
شیوه بحث و جدل معمول با آیات منطقی و روشنگر قرآن کریم، این گونه است که سخن باطلی را آب و رنگ داده و جلوه می دهند و با آن آیات الهی و بهشت که بشارتش در قرآن آمده و جهنمی که از آن ترسانده را مسخره می کنند مثلاً سخن باطلی چون "مگر کسی از بهشت و جهنم برگشته که خبرش را برایتان بیاورد" را به شعر درآورده و درست و یا نادرست آن را به خیام رحمة الله علیه هم نسبت می دهند تا موجه تر جلوه کند(تعداد اشعاری که به او نسبت می دهند از 80 تا 1200 رباعی متغیر است بنابراین در مورد هیچکدام نمی توان به یقین گفت که از خیام است)، اما برای نقض این استدلال کافیست توجه کنید که همین متنی که در حال خواندن آن هستید از طریق اینترنت در اختیار شما قرار گرفته که توسط امواج الکترومغناطیسی منتقل می شود که قابل دیدن نیستند پس ندیدن چیزی دلیل نبودنش نیست غیر از اینکه سخنی که بر خلاف قرآن کریم است قابل اعتنا نیست حتی اگر به معصومین علیهم السلام نسبت داده شود
برای مطالعه چهار دلیل برای اثبات این که قرآن کریم سخن پروردگار و معجزه است همچنین مقایسه بین نسخه 1440 سال پیش و امروزی قرآن کریم، روی این لینک کلیک کنید
منظور شاعر عشق به خدواند است
در باور من نمیگنجه که انسان با ان همه کمالاتی که به عنوان برترین مخلوق خداوند داراست والاترین مقصودش چند صباحی خوشگذرانی در این دیار خاکی باشه من نمیتوانم به چنین کم قانع باشم
با چه زبونی بگه شراب و مستی این دنیا به از وعده بهشت ناپیدا تا شما مردم باور کنید و تفسیر به رای نکنید که منظورش نور بوده و یا عرفان بوده و ... جناب عمر به زبان ساده و سلیس پارسی بیان کرده خواستش رو حالا شما فشار میخورید که چرا فلانی میگسار بوده البته هر که میگسار باشد دلیل بر خالی بودن باطنش از عرفان نیست و این دو مقوله منافاتی با هم ندارند. مثل بسیاری از عرفای غیر مسلمان که می نیز می نوشیدن.
پیشنهاد میکنم ۳۰ قسمت سریال حشاشین رو ببینید که پیرامون زندگی حضرت عمر خیام بسیار پرداخته است. و با منش و زندگی ایشان بیشتر آشنا میشوید. جالب آنکه یار شبهای میخاریش که تا آخر عمر با هم بودند و دلاک حمام بود. و دیدی کاملتر از این بزرگوار میدهد.
بنظرم دید خیام پرستیدنی است. و اینکه حقیقت رو بیان میکنه و تفسیرش هم همون وجود نداشتن بهشت و جهنمه یا لااقل ما تجربه نکردیم و کسی هم به چشم ندیده. پس مطلوب است که این دنیا را از آخرت جدی تر بگیریم