رباعی شمارهٔ ۳۸
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۳۸ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۳۸ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۳۸ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۳۸ به خوانش علی قلندری
حاشیه ها
ba dorood be hameye doostan.dare mige ke ye omre ke ba badbakhtigozaroondim.bababakhtimomon ziad bodeo asayeshemoon kam . bad tane mizane be on khoda ya eizad ke har chi mikeshim az daste hamobne.so behtre in khoda nabashe
تیره به فارسی نغام هم می شود تم هم معنی تیرگی می دهد تیمان به لری یعنی اسمان ابری که شاید از همان تم باشد در دری افغانستان هم ریشه تم به معنی اب مروارید و تیرگی وجود دارد
عمر به فارسی دات می شده است و ان در لری مانده بصورت همدات یعنی همسن و در انگلیسی البته date مانده است که همان لغت است
با درود بر تمامی سروران و اساتید خودم
یک نکته ای که می توان از آن برداشت کرد این است که هر کسی بار مسئولیت خویش را بدوش می کشد و ما نیز دز کتاب فرآن نیز چنین چیزی زا داریم.
و نکته ای دیگر که باید بدان توجه کرد اراده انسان است و اینکه اخیار امور در دست خودش می باشد
عمریست مرا تیره و کاریست نه راست
محنت همه افزوده و راحت کم و کاست
شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست
ما را ز کس دگر نمیباید خواست
در مصراع اول هدف خیام از تیره گی روز گار است که چرخ گردون با همه کج است، در مصراع دوم شکایت از روز گار است که خلاف آرزو ها در محنت و رنج میگذرد، در مصراع سوم و چهارم سپاس گذاری از خداوند کرده اینکه میگوید خدای شکر هرچه است تو برای من میدهی، چه غم و یا چه خوشی باشد، اما سپاس اینکه مرا مدیون کس دیگر نیمسازی. " عبدالمعروف کوشا صمدی کابل"
چنین برداشتی مایه تعجب است چه اینکه خیام به روشنی در بیت دوم به میگه آنچه اسباب بلاست فقط از سمت ایزد است و شکر به کنایه است ، هرچه هست چه غم و چه خوشی را از کجا و بر چه اساسی آوردید؟ چون من به جز کلمات تیره ، نه راست ، محنت و بلا ، اثری از خوشی نمیبینم
بیت اول رو اصلا نمی فهمم ... ولی بیت دوم منظورش به بیت سوم و ایزد هستش که رنج و سختی رو زیاد کرده و اسایش و ارامش رو کم, بیت سوم که کاملا تیکه انداخته "انچه اسباب بلاست!" خدا داره به روزمون میاره
انوری میگه:
هر بلایی کز آسمان آید
گرچه بر دیگری قضا باشد
به زمین نا رسیده می پرسد
خانۀ انوری کجا باشد
بلای اسمانی :)
عمر " زاد " است ، " زات " میشود در پهلوی جنوبی
و " دات " میگردد در گویش لران ، و درود بر شما جناب کیخا
روزگارم سیاهه و کارو بارم روبه راه نیست مشکلاتم زیاده و راحتی کم دارم کنایه به خدا که خدا بهم بلا داده
در مصرع آخر
حرف پیشروان دینی رو نقض میکنه که:
هرچه نیکی است از سوی خداست و تمام بدی هایی که میبینیم از خود ماست.
خیام همه چیز رو از خدا میدونه هم سختی و هم راحتی که البته در این رباعی اذعان میکنه که ندیده
خدا یا هست و همه چیز از اوست
یا نیست اینکه فقط خوبیها از سمت خداست
و بدی ها از سوی ما و شیطان است
چه تیکه سنگینی بار خدا کرده. خیام میگه خدایا شکرت که بلایی نبوده که دیگه بر سر ما نیاری.
به نظرم این ی تیکه به خداست که میگه خدایا شکرت به خاطر اینکه بی نیازمون کردی از بلایا چون همه ای مشکلات از قسمت خودت میاد
کسی که خودش رو به خواب زده رو نمیشه بیدار کرد، خیام آشکارا داره در این بیت خدا رو شکر میکنه ، آن وقت دوستان او را دهری میخوانند. بنده بهترین نمونه های تحمیدیه رو بعد از الهی نامه خواجه عبدالله انصاری ، در رباعیات حکیم حجه الحق ، عمر خیام ،می یابم ! حقا که لقبش برازنده اوست. حجه الحق
سلام بریاران
جیبی است مرا خالی و قلبی است کباب
دریا اگر روم شود خشک ز آب
در خواب اگر پای گذارم به بهشت
جیغی کشد بچه،پرد از سر خواب
سلام
دنیا اگر چه میکند از ما پوست
لبخند ز لب فراری و چشم چو جوست
چون شادی و غم عنایت دوست بود
از دوست مرا هر آنچه آید نیکوست
در مصراع اول هدف خیام از تیره گی روز گار است که چرخ گردون با همه کج است و کارهای او راست در نمی اید، در مصراع دوم شکایت از روز گار است که خلاف آرزو ها در محنت و رنج میگذرد و رنج زندگی را زیاد و خوشی های آن را کم میداند، در مصراع سوم و چهارم سپاس گذاری از خداوند کرده اینکه میگوید خدایا تو را سپاس میگویم که هر چه بلا و رنج است تو به من میدهی و تو آنقدر مرا آزار دادی که دیگر نیازی به آزار دیگران ندارم
این سپاس نوعی کنایه و طعنه به خداوند است
درود و ارادت
در بیت اول در واقع خیام مصائب روزگار و زندگی غم انگیز بشر رو شرح میده و کلا اصل زندگی رو زیر سوال میبره ( کاری است نه راست !! )
و در بیت دوم با زیرکی تمام می فرماید که آنچه که بلاست و سختی از جانب خود طبیعت و خالق هستی است و مصیبت و بلایی که دیگران به ما می دهند اصلا به حساب نمی آید و یا نیازی به توجه به آن نیست ..
شعر خیلی به محتوای رباعیات خیام نزدیک نیست. بعید میدونم اصلش برای ایشون باشه
درونمایهی این سروده من رو یاد سرودهای دیگر از ناصر خسرو میاندازد: خدایا راست گویم فتنه از توست... ولی از ترس نتوانم چخیدن...