گنجور

رباعی شمارهٔ ۳۷

ساقی گل و سبزه بس طربناک شده‌ست
دریاب که هفتهٔ دگر خاک شده‌ست
می نوش و گلی بچین که تا درنگری
گل خاک شده‌ست و سبزه خاشاک شده‌ست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۳۷ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۳۷ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۳۷ به خوانش اهورا هورخش
رباعی شمارهٔ ۳۷ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۳۷ به خوانش علی قلندری

حاشیه ها

1389/12/07 12:03
پارسا

خیام در این ابیات بر کوتاهی عمر و لزوم استفاده از عمر و شاد زیستن تاکید کرده است.

1391/07/03 10:10
حافظ

خیلی آسون داره میگه که : عمر کوتاه نیست ما کوتاهی میکنیم ....

1392/07/06 10:10
امین کیخا

مهدی جان حکیم فرزانه دینانی که امروز در میان ماست نویسنده دفتر عشق و عقل در این باره سخن ها رانده که من در دیگر جای تا بحال ندیده ام .

1393/02/29 18:04
فرهاد

مهدی جان خردمندانه نوشتی و زیبا. تشکر میکنم از توضیحاتت در باره کلام خیام.

1395/09/06 08:12
روفیا

فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن

1395/09/06 21:12
نادر

.. بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم
مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد ..

1395/09/06 21:12
نادر

مرا بهر تو باید زندگانی..

1395/09/07 03:12
ناشناخته

گر بخواهی که بجویی دلم ، امروز بجوی
ورنه بسیار بجویی و نیابی بازم
بیتی از غزلیات قدیم شیخ با مطلع:
از تو با مصلحت خویش نمی پردازم
همچو پروانه که می سوزم و در پروازم

1397/08/10 00:11
علی سهرابی

وقتی ناصرالدین شاه متوجه شده بود که ادبای اروپا اینهمه به خیام عشق میورزند به یکی از ایشان گفته بود این خیام چیست که اینهمه او را بزرگ میدارید در دربار من صد شاعر بزرگتر از خیام است. بیچاره آن ادیب هم جز خندیدن به این شاه کم فهم چه میتوانسته بگوید. خواستم بگویم خیام با رباعیاتش بر قله ای ایستاده که البته چشم امثال ناصرالدین شاه قادر به دیدن آن است. همچنانکه البته شاهنامه و فردوسی. اگر کسی خواست این قله ها را تپه بداند مختار است و البته و صد البته چیزی از خیام و فردوسی کم نمیشود. یا مولانا و سعدی و.حافظ و هر کدام از این عزیزان که تا ابد موجب افتخار مایند.
می نوش و گلی بچین، که تا در نگری/گل خاک شده ست و سبزه خاشاک شده ست. گمان نمیکنم کسی بتواند انسان و هستی را زیباتر و خلاصه تر از این بیان کند.
پاینده باشید.

1399/10/01 08:01
احمد نیکو

با گل گفتم ابر چرا می گرید
ماتم زده نیست بر کجا می گرید
گل گفت راست همی باید گفت
بر عمر من و عهد شما می گرید
(انوری رباعی شماره 219)

1400/08/24 21:10
احمد نیکو

گلها چو به باغ جلوه را ساز کنند

وز غنچه نخست هفته‌ای ناز کنند

چون دیده به دیدار جهان باز کنند

از شرم رخت ریختن آغاز کنند

(رباعی شماره ۱۸۳ از انوری)

1400/12/27 19:02
حبیب شاکر

سلام بر دوستان عزیز

ساقی گل و سبزه بین چه زیبا گشته

یک هفته دگر محو به صحرا گشته

تا هست تورا فرصت شادی دریاب

خوش باش دراین بزم که بر پا گشته

تشکر

1401/05/02 20:08
کامران هیچ

زیبا

1401/05/16 14:08
احمد نیکو

گل صبحدم از باد برآشفت و بریخت

با باد صبا حکایتی گفت و بریخت

بد عهدی عمر بین، که گل ده روزه

سر بر زد و غنچه گشت و بشکفت و بریخت

(رباعی شماره 11 از عراقی)