رباعی شمارهٔ ۳۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۳۳ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۳۳ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۳۳ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۳۳ به خوانش علی قلندری
حاشیه ها
mey khor ke bezire khak basi bayad khoft
---
پاسخ: ضبط مورد نظر شما از نظر وزنی ایراد دارد و فکر میکنم در نسخههای چاپی رباعیات خیام ضبط متداول همینی باشد که اینجا هست. تغییری اعمال نشد.
می خور که به زیر خاک بسی خواهی خفت
در جواب هر دو دوستان (سعید و deadshadow ) میخواستم بگم که :
می خور که بزیر خاک می باید خفت
درست ترین است چه از لحاظ وزنی و چه از لحاظ سرچشمه شناسی .
خیام می گوید تا انسان زنده است بایئد در پی نوشیدن شراب عرفانی یا همان شناخت معشوق حقیقی باشد چرا که اگر در این دنیا معشوق را به راستی پیدا کردی می توانی در آن دنیابا خیال راحت به دیدارش نایل گردی .
واقعا نمیفهمم که خیام در کجای اشعارش به معشوق حقیقی مورد نظر آقای داریوش اشاره کرده و یا از کدام رباعی خیام بر میاد که اعتقادی به به معاد داشته باشه! این که همه ما اعتقاداتی داریم بسیار محترم ولی لزومی نداره که بزرگانی رو که دوست داریم به رنگ اعتقادات خودمون در بیاریم. شاعر رباعی زیر چه اعتقادی به معاد داره؟
گویند کسان بهشت با حور خوشست
من میگویم که آب انگور خوشست
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوشست
به نظر من می در اشعار خیام معنی کاملا اپیکوری داره و مقصود از می خوارگی بهره بردن از لذتهای مادیه و هیچ ربطی به عرفان نداره.خیام یک دانشمند و ریاضی دان بود نه یک صوفی و عارف و درویش و امثالهم
اگر میدانستید ریاضی یعنی چه و چه ارتباطی با جهان دارد این نمیگفتید
ریاضی با همه چیز ارتباط دارد
از فیزیک علمی تر و فهم ش سخت تر
فیزیک تجربی ست و درک ش ساده
ریاضی اما سخت چون فرمول است ؛
اما این طور نیست !
فرمول نیست
ریاضی با هر علمی و منطقی ارتباط دارد حتی با دین ؛
نمیگویم چه ارتباطی که اگر بگویم کسان بسیاری مخالفت میکنند ...
ولی همین که خیام ریاضی دان بوده و دانشمند مطمئن باشید که این جهان رو آن جهان را اعتقاد داشته و یک دید علمی فلسفی داشته ؛علمی چون دانشمند و ... بوده فلسفی چون شاعر و ریاضی دان بوده
حالا برخی میگویند که اشعار خیام فلسفی نیست ؛
ولی هست ...
هر شعری فلسفه ای دارد چون شاعر فلسفه ای دارد و هر انسانی فلسفه ای ست پس هر چیز به فلسفه متصل و با فلسفه معنی میشود ...اصلا اگر فلسفه نباشد که وجود آدمی زیر سوال میرود
با عرفان یا غیر عرفان بودن اشعار خیام ولی کاری ندارم فعلا مطالعات من کم و گستره افکار من تا آنجا نیست که در این مورد اظهار نظر کنم ...
سپاس
خیام ریاضیدان محض نبوده بلکه فیلسوف بوده یا به قولی همه چیزدان که در علوم بسیاری از جمله ادبیات، ریاضیات، نجوم، فلسفه و غیره تخصص داشته به نظر در اشعارش بیشتر از فلسفه بهره میگیره تا ریاضیات، به طور مثال به چالش کشیدن چگونگی آفرینش و خلقت
گر بر فلکم دست بردی چو یزدان
من برداشتم این فلک را ز میان
از نو فلکی دگر چنان ساختمی
که آزاده به کام خود رسیدی آسان
درود ؛
آن زمان افرادی بسیار بودند که در علوم گوناگون تبحر داشتند و اصطلاحا حکیم بودند و خیام هم چون بسیاری دیگر از جمله آنان بود ؛
با این حرف شما موافق هستم ؛
طبیعتاً که از فلسفه خاص خود در شعر خویش استفاده برده است لیک هر چیزی زیرمجموعه ریاضی ست ...
یک نفر با روحیات خاص و عواطف و احساسات لطیف خود دنیا را مینگرد یک نفر با منطق و بینش خود و یک نفر با ریاضیات ... آنکسی که با ریاضیات دنیا را نگریسته طبیعتاً علاوه بر دانش زیاد خود با فلسفه بزرگترین دنیا را نگاه میکند ...ریاضیات سررشته فلسفه است وجود عدم و عدم وجود است در هست نیست بودن و در نیست هست بودن است ریاضیات رسیدن به مبدأ در عین پایان یافتن است و چون آینه ای هست که تو تصویر خود در آن میبینی به آینه نزدیک میشوی و نزدیک و نزدیک تر و در نهایت در آینه فرومیروی ...ریاضیات رفتن به خود و محو شدن است رفتن به خود و شروع دوباره و نیست شدن است ...
البته بهره گرفتن از ریاضیات در اشعار خیام چندان زیاد نیست ولیکن در برخی از اشعار که تعدادشان هم چندان کم نیست چنان اندیشه ریاضیات ذهن خیام در آغاز به چشم میخورد که حرفی باقی نیست ... البته این اشعار حتما نباید عددی و چیزی که در ریاضی کاربد دارد به کار رود گاهی بدون اشاره ای به واژه ای که مربوط به شاخه ای ست آن شاخه نمایان است .
درود دوباره ...
با شما همسو و موافق هستم ولی به نقل از یکی دوستان اشعار خیام این خاصیت و ویژگی رو داره که هر کسی باب میل خودش ازش برداشت کنه اما در این رباعی واقعاً نمیشه مفهوم شراب عرفانی رو برداشت کرد
کسی که می میخورد (می عرفان یا می انگور)هوشیار میشود.خیام پند میدهد که هوشیار باشید که مردن و فنا هم هست.
با سلام
به زیبایی به این نکته مهم اشاره کرده است و ان اینکه وقت برای خواب زیاد داریم و دنیا جای خوابیدن نیست!.باید خود را بسازیم و آماده شویم برای مرحله دیگری از زندگی!
در خواب بدم مرا خردمندی گفت
شرح: من بیخبر از لذتهای دنیا بودم در بیخبری شادی میکردم
کز خواب کسی را گل شادی نشکفت
شرح: خردمندی مراگفت در بیخبری نمیتوان از زیبائی ها لذت برد
کاری چکنی که با اجل باشد جفت
شرح: بیخری ویا خواب مانند مرگ است
می خور که بزیر خاک میباید خفت
شرح: قبل از اینکه از جهان روی شادی کن از دینا لذت ببر باز مرگ خواه مخواه است.
"در خواب بودم که خردمندی گفت: چرا به کاری مشغولی (خواب) که شبیه مرگ است؟ بیدار شو و شادی کن که مرگ خواه ناخواه تو را به خواب ابدی خواهد برد"
«فوق العاده
است»
بسیاری از اشعار مندرج در گنجور دچار اشکالهای املایی هستند
در مصراع دوم بیت اول کز صحیح است نه کاز
کز مخفف که از است
استفاده از علامت سؤال در شعر مناسب و جایز نیست و اضافه است
سؤالی نیست که احتیاج به جواب داشته باشد، جمله (مصراع) ادراکی است
دیگه حضرت خیام با چه زبونی باید بفهمونه آقا جان من می میخورم تو رو سنه نه ؟؟؟بحث عرفان و فلان سر جاش به قول یکی از دوستان جز به حال مستی این اشعار رو نمیشه گفت
چرا غلط املایی مصرع دوم اصلاح نمیشه ادمین محترم؟
دوستانی که بر سبیل انکار شاعر مطلب مینویسن،توجه داشته باشن که حکیم،این اشعار رو جهت انتشار ننوشته ن.
و به نظر بنده دقیقن به همین دلیل،من بر این گمانم که منظورات ایشون،همون معانی ظاهری کلامش هستن.
تصدیق بفرمایید خوانندگان محترم که همین ما،وقتی در تنهایی و با خودمون حرف میزنیم،نمادین حرف نمیزنیم.لخت و بی پیرایه و دقیق و بدور از هر مصلحتی حرفای دلمون رو میزنیم.
خیام یه شک گراست.چون یه دانشمند علوم طبیعیه.هر کسی به خودش جرئت تفکر مستقل رو بده،در همه چیز میتونه شک کنه.حتا به چشمهای خودش.
در جواب ناشناس باید بگم اول برو مطالعه کن ببین اپیکور چی گفته و منظورش از لذت چی بوده و بعد اینکه انسان با کمی تعقل متوجه میشه که منظور خیام از شراب و خمر باده ، شراب عرفانی است. از آدم به اون بزرگی مشخص که به دنبال حق و وصال اهی است
اپیکور در وصف اخلاق مبتنی بر لذت چنین آورده است:
«آنچه زندگی را دل انگیز میکند، شرابخوارگی یا زنبارگی یا خوان رنگین توانگران نیست، بلکه فکری مقرون به قناعت است که علل هر شوق و هر نفرتی را با آن توان دریافت و آرایی را که موجب اضطراب نفوس باشد، از سر به در کرد.»
در جواب ناشناس باید بگم : شما چرا انقد اصرار داری تا ب دلیل سطحی نگری و عدم تفکر خیلم را باده خوار و انسانی بی قید وبند جلوه بدهی . در مورد اپیکور هم برو مطالعه کن
اپیکور در وصف اخلاق مبتنی بر لذت چنین آورده است:
«آنچه زندگی را دل انگیز میکند، شرابخوارگی یا زنبارگی یا خوان رنگین توانگران نیست، بلکه فکری مقرون به قناعت است که علل هر شوق و هر نفرتی را با آن توان دریافت و آرایی را که موجب اضطراب نفوس باشد، از سر به در کرد.»
با توجه به فضای اگزیستانسیالیستی که بر اشعار خیام حاکم هست به نظرم صحبت ایشون در این شعر بیش از هر چیز به سائق مرگ و مرگ آگاهی اشاره داره. با پذیرش اگزیستانسیال بودن خیام و با تکیه بر نظرات دیگر اگزیستانسیال های معاصر مرگ باید پایان زندگی آدمی در نظر گرفته شود این به معنی نفی معاد نیست صرفا به ای خاطر که اطمینان وجود نداره(خیام که گفت دوزخی خوهاد بود،،،که رفت بدوزخ و که آمد زبهشت) پس بهترین کار این است که جوری زندگی کنیم که انگار آخرین فرصت برای زیستن است.می نیز در اینجا نمی تواند به مستی اشاره مستقیم داشته باشد چرا که چنین زندگانی با دیدگاه اگزیستانسیال در تعارض است و از اصالت بی بهره.
برخی از ابیاتی که استدلالم حول آنهاست:
پر کن قدح باده و بردستم نه،،، نقدی ز هزار نسیه خوشتر
می خور که هزار بار بیشت گفتم ،،، باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی
کاین یکدم عاریت در این کنج فنا،،،بسیار بجوئی و نیابی دیگر
چون عاقبت کار جهان نیستی است،،،انگار که نیستی چو هستی خوش باش
تو زر نئی ای غافل نادان که ترا،،،در خاک نهند و باز بیرون آرند
گر رازت بود فاش این چرخ خوش حسابست
پس مهرخموشی مینهم وچیزی نمیگویم
همچی درسته منو سننه هروقت نیاز شد برملا میشه راز خدا رحمتت کنه
سلام. لطفا این اشکلات را رفع کنید:
1. در مصراع دوم «کاز» اشتباه است؛ «کز» درست است.
2. در بیت سوم علامت سوال باید حذف شود.
3. بهجای «می خور» باید « برخیز» نوشته شود.
با تشکر.
طبق نظر استاد میرافضلی در این نوشتهٔ تلگرامی مالکیت این رباعی مدعیان دیگری چون پوربهای جامی و نجیب گلپایگانی دارد. این نوشته و این نوشته را هم ببینید.
بعید نیست توماس ادیسون، دانشمند و مخترع بزرگ، این رباعیِ خیام را خوانده و بکار گرفته بود!
به گفته خودش، او شبها یک پیمانه می مینوشیده تا بیشتر بیدار مانده و به کار و اختراعات بیشتری بپردازد.
درود بر او که در طول عمر هشتاد و چهار ساله اش، خدمات بیشماری به جامعه انسانی کرد.
با درود خدمت شما دوست مهربون
خواستم یه مطلبیو بگم خدمت شما،آقای ادیسون اختراع خاصی نداشتن که برای جامعه بشریت مفید باشه،ایشون اختراعات دیگران رو به نام خودشون ثبت میکردن،این موضوع 60 سالی هست که تو دنیا مشخص شده و برملا شده،ایشون سرمایه دار و کارخانه دار بزرگی بودن،بیزینس من موفق و بزرگی بودن در یک کلام و کلی کارگرو زیر دست داشتن که یکیشون دانشمند بززررررگ نیکولا تسلا بوده.
هرچی این دانشمندا اختراع میکردنو کشف میکردن،طی قرار دادی که با ادیسون بسته بودن (کار از دانشمندا و جا و ابزار از ادیسون) باید ادیسون به اسم خودش ثبت میکرده و این کارو میکرده.
یه دزد به تمام معنا بوده این آدم.
تسلا هرکاری میکرده ادیسون میزده به اسم خودش،مثلا مخترع لامپ رشته ای و برق ac کیه؟؟؟؟؟به نظر شما ادیسون،اما باید بدونید که آقای تسلامخترع لامپ رشته ای و این برقی که تو خونه های ماست هستن،در زمان تولید برق ac توسط تسلا،میدونید ادیسون چه کارهایی کرد که این کشف و اختراع تسلا رو از بین ببره؟؟؟چون شرکتش داشت به خونه های مردم برق dc میفروخت ،یه فیل میاره وسط شهر نیوورک و بهش برق متناوب (ac) وصل میکنه و فیل رو میکشه تا ثابت کنه برق متناوب خطرناکه و نباید ازش استفاده بشه(بی شرف دزد ،حیوان آزار هم بوده).حالا شما میگی یه پیک می میزده تا اختراع کنه و نخوابه؟پس چرا انقدر فربه و خوش گذران و دزد بوده؟؟
از اونطرف تسلا،چه خدمات بی شماری به بشریت کرده که میشه گفت بزرگترین مخترح تاریخ بشریت هست ایشون ( به انتخاب خیلی از مجامع علمی واشخاص بزرگ ) با اندام نحیفو شکستنیش،کمترین میزان خواب در بین انسانهایی که من میشناسم و خوندم دربارشون رو داشته و 84 ساعت بدون خواب مشغول کار بوده و درشبانه روز نمیخوابیده و در اکثر روزهای زندگیش فقط 5 الا 10 دقیقه میخوابیده و خواب بیشتر از 2 ساعت رو تجربه نکرده بوده تو زندگیش.
بگذریم
ببخشید
یکم بیشتر مطالعه کنیم
چیزای که تو مدارسمون بهمون یاد دادن اکثرا اشتباه و غلط هستن مثل همین بزرگو با شرف بودن ادیسون و ....
سلام هونام عزیز،
ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و این اطلاعات مفید رو درج کردید. حتما پیشنهادتون رو عمل میکنم و در این مورد بیشتر مطالعه خواهم کرد.
این حاشیه من دنباله یک گفتگوی طولانی با یکی از عزیزانِ حاشیه نویس زیر رباعی شماره ۶۰ خیام بود. اگر دوست داشتید نگاهی به اون گفتگو بکنید، شاید این مثالِ من درباره ادیسون، هرچند اشتباه، منطقی به نظر برسه.
با سپاس دوباره
واقعا ... درود بر او ...
سپاس
سلام بریاران عزیز
در خواب مرا عاقل بیداری گفت
بیدار شو و کم به اجل می شو جفت
بنشان به لبی خنده ،دلی آر بدست
طرحی دگر انداز بغیر از خور و خفت
تشکر
باده عام از برون باده عارف از درون
بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن
بدون شرح ،،،
رباعی بدین متن صحیح است:
در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کز خواب کسی را گل شادی نشکفت
کاری چه کنی که با اجل باشد جفت
می نوش که عمرهات می باید خُفت