رباعی شمارهٔ ۲۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۲۶ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۲۶ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۲۶ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۲۶ به خوانش علی قلندری
حاشیه ها
لطفاً تصحیح شود :
چون باید رفت و آرزوها همه هشت
یعنی باید بگذاریم و بگذریم ! = گذاشت و رفت نه گذاشت و مرد !
دوستان عزیزی هستند که در میان صحبتهای اندشمندان به دنبال نسخه دکتر میگردنند و حال آنکه جان مایه کلام بزرگ اندیشمند خیام آگاه ساختن افراد از نبودن و باید نبودن این نسخه است. آزاد زیستن ارزشمند است آزاد زیستن و آزاد مردن و نترسیدن از کردها و نکردها
کاش متن مقالات شمس تبریزی هم در گنجور موجود بود. هرچند کتاب منظوم نیست. شاه کلید اسرار است. داعی برای بسیاری از ابهامات پاسخ یافتم. حقا که شمس شمس منیر است و استاد حق. از همین کتاب در باره خیام میگوید:
شیخ ابراهیم بر سخن خیام اشکال آورد، که چون رسید سرگردان چون باشد وگر نرسید سرگردانی چون باشد؟ گفتم: آری صفت حال خود میکند هر گوینده. او سرگردان بود، باری بر فلک مینهد تهمت را، باری بر بخت،... سخنهایی درهم و تاریک میگوید. مومن سرگردان نیست، مومن آن است که... بندگی میکند، عیان در عیان، لذتی از عین او درمییابد. از مشرق تا به مغرب ملحد لا گیرد و با من میگوید، در من هیچ ظنی درنیاید. زیرا معین میبینم و میخورم و میچشم. چه ظنم باشد؟... بلکه خندهام گیرد. چنانکه یکی امروز بیاید چاشتگاه پیش تو، عصا گرفته به دستی، به دستی دیوار گرفته؛ پای لرزانلرزان مینهد، و آهآه میکند، که آخر نگویی که این چه واقعه است، این چه خذلان است که امروز آفتاب برنیامد...! اگر صدهزار بگویند ترا تسخر و خنده زیادت شود...
آری دوستان صفت حال خود میکند هر گوینده.
وقتی دنیا بر وفق مراد کسی نیست. اعتقادات مذهبی هم نمیتونه کمکی بهش بکنه.
هفت فلک اشاره به همان هفت آسمان در متنون اسلامی داره که اقتباس از نظریه مردود هیئت بطلمیوسی و زمین محوری است.
شکایت:
به نظرم به حق این عزیز جفا شده که نام اصلی اش در اینجا نیامده.
نام این شاعر عمر است و لقبش خیام
امید است لحاظ شود.
شکایت:
نام این شاعر عمر است. من نمیدانم چرا نامش در این سایت درج نشده است.
این دو بیتی لنگ دارد و بخصوص مصراع سوم هم موزون نیست و هم از واژه پست در آن استفاده شده، به ظن قوی از خیام نیست و مثل چندین شعر دیگر منسوب به وی میباشد و یا به احتمال دیگر اصل شعر را تغییر داده اند که به این شکل به دست دیگران و در نهایت به تارنامه گنجور رسیده و باز نشر شده
با عرض احترام به استاد خیام
به نظرم مصرع سوم ایراد وزنی دارد البته طبق انچه که در اینجا میبنم
شاید بهتر باشد گفته میشد
چون خلق بمرد و ارزوها همه هشت ا
از لحاظ وزنی درست تر است انشالله
متن رباعی بدین وزن صحیح می باشد:
چون چرخ بکام یک خردمند نگشت
تو خواه فلک هفت شمر خواهی هشت
چون باید مرد و آرزوها همه هشت
چه مور خورد به گور و چه گرگ بدشت
سلام بر دوستان فرهیخته...
دنیا چو بکام مردم دانا نیست
عمرت چه بود هزار و صد سال ، چه بیست
چون عاقبت کار اسیر خاکیم
چه خانه ات از طلا و چه خشت و گلیست
سپاس فراوان.
چون چرخ به کام یک خردمند نگشت
تو خواه جهان هفت شمر خواهی هشت
چون باید مرد و آرزوها همه هشت
چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت
منظور حکیم عمر خیام را به گونه ای دیگر هم میتوان توصیف کرد
که وقتی در این دنیا با خردمندان ب درستی رفتار نمیشود حال چه بگوییم فلک هفت قمر است چ بگوییم هشت قمر(اعتقاد ب فلسفه سفر نفس ب اقمار برای لطیف شدن) وقتی جایی برای اظهار علم و ذهنی برای پذیرش آن نیست تلاش ها برای معرفت مردم بی نتیجه است و بیت دوم هم اشاره ب این دارد که بعد از مرگ فرقی ندارد ک حرمی بر مقبره ساخته شود یا اصلا جسم پیدا نشود مهم این است ک تمام آرزوها و کمالت را با خود میبری و در این دنیا نمیماند...صد البته اشعار ساده خیام را ب هر گونه ک تفسیر کنید درست است و البته درعین حال درست نیست