رباعی شمارهٔ ۱۶۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۱۶۲ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۶۲ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۶۲ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۶۲ به خوانش علی قلندری
حاشیه ها
فارغ از اینکه این رباعی از خیام است یا نه به معنای این بیت از حافظ نزدیک است :
بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی
این رباعی به خوبی نشون میده که اگر به گفته برخی خیام خداباور هم باشه دئیست بوده و نه تئیست. او اعتقاد داره اگر هم خدایی این جهان رو ساخته باشه براش سبیل تو و ریش من مهم نیست، مهم نیست تو چی میخوری ، کی میخابی، اصلن هستی ، نیستی، تو هم مثل سبزه مثل کوزه، این تفکر بنیان پرستش رو زیر سوال میبره
شاید هم آتئیست بوده و منظورش طبیعته ک نسبت به ما انسانها کاملا بی تفاوته ورنه سازنده مگر مجنون یا مرده باشد که از مخلوق خویش این چنین غافل باشد !!
اکثر رباعیات خیام آتئیست بودنش رو میگه. ب نظر این رباعی از خیام نباشه.
می گوید: آفریننده، جهان را بر پایه ی قواعد و قوانینی معین و منظم بنیان نهاد و دخالتی در روند آن نمیکند.
به یاد ویروس کرنا افتادم که برای زیستن، خود را به جان هر انسانی که میتواند می اندازد.
برای آفریننده هم تفاوتی نمی کند که آن انسان چه نژاد، ملیت، مذهب، باور و شخصیتی را داراست، و اینکه آیا آن فرد، عاشق و ستایشگر و شکرگزار اوست و یا ناسزاگو به او. او دخالتی نمیکند.
اما این را میبینیم که هر جا مردمانش بدور از ایدئولوژی و باورهای عجیب و غریب، با یکدیگر با مهربانی و احترام و درک برخورد کرده اند و عقل خود را به درستی بکار گرفته اند، آنجا درد و رنج و آسیب کمتری از این بیماری وجود دارد.
شاید پیام آفریننده این است که «لازم نیست» عاشق و ستایشگر و شکرگزار من باشید. «کافیست» با هر آنچه آفریده ام خوب باشید!
اگر آنچه «کافیست» انجام شد، میتوان آنچه «لازم نیست» را نیز انجام داد.
منظور خیام این است که اون کسی که این جهان به این عظمت رو سخت براش فرقی نمیکنه ریش بذاری یا سبیل . سعی کن دنبال می و باده ای باشی که همه عرفا بهش اشاره کردند (نه اون باده ای که چار نفر میخورن و می افتن خرناس میکشن و بعدش سر درد میگیرن و هزار بدبختی میکشن چون اگه این بود نیاز نبود توی این همه شعر عارفان بزرگ آورده بشه هر کسی میخوره و میتونه بخوره نیاز به گفتن نداره) پس به دنبال اون می باش و نزدیک شدن به یار بی نظیر وگرنه ریش و سبیل به چه درد خدا میخوره ؟
میگه برو حال کن که خدایی نیست، اگر هم باشه من و تو و کارامون و اداهامون براش مهم نیستیم، اتفاقا منظورش از می همون باده مست کننده است، چرا بعضی فک میکنن مستی فقط خرناس و سردرد هست، "گر می نخوری طعنه مزن مستان را" عزیز جان
منظور خیام این هست که کسی که ما بی اهمیت تر از این هستیم که کسی که توان خلق جهان به این بزرگی را دارد برای ما اهمیت قائل شود و به مسائل ما اهمیت دهد
در واقع ادیان رو زیر سوال میبره
سلام بر سروران ارجمند
هر نیک و بدی که سر زند از انسان
نفع و ضررش بخود رسد بی نقصان
ور نه که جلال و جبروت یزدان
نی ذره ای افزاید و کاهد از آن
باتشکر از همه دوستان.
به نگر من، نگارش این رباعی این گونه میتواند باشد: ای دوست حقیقت شنو از من سخنی: «با بادهی لعل باش و با سیم تنی»... کان کس که جهان کرد فراغت دارد، از رنجش چون تویی و ریش چو منی...این کیهان چنان بزرگ است که غمهای من و تو اهمیتی برای سازندهی آن ندارد...ما ناچیز هستیم...پس زیاد سخت نگیر...