رباعی شمارهٔ ۱۴۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۱۴۹ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۴۹ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۴۹ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۴۹ به خوانش علی قلندری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
این شعر از اشعار بسیار دل انگیز جناب عمر خیام و بیانگر روحیه شعر وی است.
دکتر غلام حسین یوسفی در مورد این شعر در کتاب چشمه روشن توصیف جالبی دارد.
از قصری که پادشاهان به آن رو میکردند و امروز فاخته (کوکو) ای بر آن نشسته و نغمه سر میدهد که آن همه کو!؟ کوکوکوکو...
حسرت حاصل از گذرا بودن زندگی .
من فکر میکنم اون فاخته خود ما هستیم که وقتی از دروغ و نیرنگ دنیا و مردمش خسته میشیم میریم لب بام شاه عالم میشینیم و ازش میپرسیم اون همه وفا و عشق و محبتی که عطرش عالم رو پر میکنه اون باغ رحمت نامتناهی و اون مکان امن و اسایشی که وعده کردی کو؟ کو؟ کو؟ کو؟ ولی اون لحظه یادمون رفته که
در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند
اقرار بندگی کن و اضحار چاکری
اگه معنای این شعرو دریابیم پله پله تا ملاقات خدا میریم
درود دوست عزیز
اینجوری نیست متأسفانه
اگر معنای این شعر و درست دریابی اصلا توهمات پله و ملاقات و عروج و.. مثل خیام از بین میره
همیزد باید جدا نوشته شود چون در اینجا یک قید و یک فعل مجزا هستند : همی زد
با درود
خیام در این چهارپاره، همچون دیگر سروده هایش، به استادی و زیبایی از موسیقی وازه و حرف بهره گرفته: پاره نخست: قصر و چرخ؛ هر دو نامواژه داری یک آوای زبر( َ ) و دو حرف ساکن اند.
دوم: بهره گیری شاعر از تکرار و ضرب آهنگ( کو )
و به راستی( بر درگه او شهان نمودندی رو) ما را به یاد خاقانی نمی اندازد؟
این است همان درگه کو را ز شهان بودی
دیلم ملک بابل، هندو شه ترکستان
بنگریم که خیام این همه زیبایی، موسیقی و اندیشه را در تنها یک رباعی به استادی نشانده
با درود به کوشندگان گنجور و حاشیه نویسان
در حاشیه پیش، همانندی این چهارپاره زیبای خیام و بیتی از ایوان مدائن خاقانی را یادآور شدم.
می افزایم که خاقانی در منشآت اش، خیام را می ستاید و جایگاه بلند او را باز می گوید.
نیز خاقانی در سوگ سرودی از عمویش، از خیام به نیکی یاد می کند.
صدای فاخته که شب بر ویرانه کوکو میکند مو بر تن آدمی راست میکندخاصه در شب مهتاب..
کجان ان پادشاهان و قصرها ،،،،،،، کنگره دا ویران کنید با منجنیق
در بیت اول می تونیم همیزد را جدا بنویسیم یعنی به این شکل «همی زد»
زنده یاد صادق هدایت در کتاب ترانه های خیام، پیرامون این چهارپایه اینچنین میگوید:
نزد هیچیک از شعرا و نویسندگان اسلام لحن صریح نفی خدا و برهم زدن اساس افسانههای مذهبی سامی مانند خیام دیده نمیشود شاید بتوانیم خیام را از جملهٔ ایرانیان ضد عرب مانند: ابنمقفع، بهآفرید، ابومسلم، بابک و غیره بدانیم. خیام با لحن تأسفانگیزی اشاره به پادشاهان پیشین ایران میکند. ممکن است از خواندن شاهنامهٔ فردوسی این تأثر در او پیدا شده و در ترانههای خودش پیوسته فر و شکوه و بزرگی پایمالشدهٔ آنان را گوشزد مینماید که با خاک یکسان شدهاند و در کاخهای ویران آنها روباه لانه کرده و جغد آشیانه نموده. قهقهههای عصبانی او، کنایات و اشاراتی که به ایران گذشته مینماید پیداست که از ته قلب از راهزنان عرب و افکار پست آنها متنفر است، و سمپاتی او به طرف ایرانی میرود که در دهن این اژدهای هفتادسر غرق شده بوده و با تشنج دست و پا میزده.
نباید تند برویم، آیا مقصود خیام از یادآوری شکوه گذشته ساسانی مقایسهٔ بیثباتی و کوچکی تمدنها و زندگی انسان نبودهاست و فقط یک تصویر مجازی و کنایهای بیش نیست؟ ولی با حرارتی که بیان میکند جای شک و شبهه باقی تمیگذارد. مثلاً صدای فاخته که شب مهتاب روی ویرانهٔ تیسفون کوکو میگوید مو را به تن خواننده راست میکند:
آن قصر که بر چرخ همیزد پهلو، بر درگهِ او شهان نهادندی رو، دیدیم که بر کنگرهاش فاختهای بنشسته همیگفت که: «کوکو، کوکو؟» آن قصر که بهرام درو جام گرفت، آهو بچه کرد و روبَهْ آرام گرفت؛ بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟
تمام ساختارها ناپایدار هستند
در این رباعی نیز از همین مضمون استفاده است:
سر خیل که خویش را هلاکو میگفت
با خلق سخن به چشم و ابرو میگفت
بر کنگرهٔ سراش دی فاختهای
دیدم که نشسته بود و کو کو میگفت
شمشیر اسلام از گردن خیام بسیار دور است.
چرا که میفرماید
می خوردن و شاد بودن آیین منست
فارغ بودن ز کفر و دین دین منست
خیام در این رباعی به ناپایداری دنیا اشاره میکند که ان قصر و پادشاهی که خود عظمت بلندی داشت و به مرز اسمان هم تجاوز می کرد حالا دیگر مکان پرندگانی چو فاخته شده که ندای به پایان رسیدن حکومت و مرگ می دهد
سلام مدیریت محترم گنجور
خواهشمند این رباعی رو به شکل صحیح اون تصحیح کنید.
ابتدای بیت دوم دیدم درست است نه دیدیم.
صورت اصلی این مصرع به این شکل است :
دیدم که بر کنگره اش فاخته ای
این شعر رو خیام از زبان عام نمیگه از زبان خودش برای راهنمایی عام میگه، صورت جمع در ابتدای بیت اول کاملا اشتباه و نا متقارن است.
خیام در تمام رباعیات خود ۸ بار از فعل دیدن استفاده کرده که تمام آنها به صورت مفرد است نه جمع
به عنوان مثال به این مصرع ها توجه کنید :
پیری دیدم به خانه خماری
***
در پایه چرخ دیدم استاد به پای
***
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
***
مرغی دیدم نشسته بر باره طوس
***
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
امیدوارم که مورد توجه قرار بگیرد
آفرین باد بر خیام حکیم با این جهان بینی ظریف و لطیف ....مرحبا یا حکیم
سلام بر دوستان گرامی
بودند بسی مدعیان در دنیا
کز بهت دهان خلق می ماندی وا
گرچشم خرد باز کنی می بینی
جا تر بود و بچه نباشد برجا
سپاس از یاران
پوچ و بی ارزش بودن دنیا در تمام ارکان آن .. .