گنجور

رباعی شمارهٔ ۱۴۸

نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوش خود بسنگ محنت سودن
کس غیب چه داند که چه خواهد بودن
می باید و معشوق و به کام آسودن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوش خود بسنگ محنت سودن
هوش مصنوعی: دل شاد را نمی‌توان با غم خراب کرد؛ در زمان خوشی نمی‌توان به درد و غم پرداخت.
کس غیب چه داند که چه خواهد بودن
می باید و معشوق و به کام آسودن
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌داند که در آینده چه خواهد بود، بنابراین باید از لحظه‌های خوش عشق و آرامش لذت ببریم.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۱۴۸ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۴۸ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۴۸ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۴۸ به خوانش علی قلندری

حاشیه ها

1397/06/19 20:09
مارشال

اکثر پند و اندرز های حکیم در جهت خودسازی انسانیست بدون قید و بند ،همچون آزاده ،او میداند که از یک نقطه بی نهایت خط میگذرد و همه خطوط به سمت رهایی انسان از قید و بند هست ،بر کس مپسند انچه تو را نیست پسند ،اما چاشنییه ماندگاری آثارش زیبایی در حد اعلاست ،دو خط از یک نقطه مشترک مرکزی اگر چه در خلاف هم هستند اما منکر هم نمیشوند و با هم برخورد هم ندارند ،حق نداریم شادی کسی را به غم بدل کنیم ،حال خوش خود را کسی مخدوش نمیکنه ،همه این خطوط بایستی راست باشند و تنها مستی است که عقل را از پای اندیشه باز میکنه ،به انسانیت رسیدن تکلیف انسان هست ،خیام مرد آزاده رها شده در فضای بیکران هستی هست ،روحش شاد.

1399/04/06 22:07
سینا ----

چقدر از این چهارپاره خوشم می آید.

1399/05/07 21:08
احمد نیکو

عبارت درست مصراع سوم چنین است :
در دهر که داند که چه خواهد بودن ؟

1399/07/20 19:10
دکترنستوه ابراهیم نژاد

میتوان ازین ترکیب بندی دل شادرا به غم فرسودن چنین برداشت کرد که خیام هم چون حضرت مولانا به ذات درخشنده و بخشنده و باشنده و زیباپسند و طالب شادی دل آدمی معتقدبوده است (دل غم نخورد غذاش غم نیست
طوطی‌ست دل و عجب شکرخاست)و این نگرش در بسیاری از اشارات عرفانی مذاهب شرقی نیز بوضوح دیده می شود.

1402/08/13 23:11
حبیب شاکر

سلام بر دوستان.

جانا غم بیش و کم مخور بیهوده 

جان و تن خود مکن ز غم فرسوده

امروز مکن تلخ بخود چون فردا

شاید نبود هر آنکه در دی بوده

سپاس از همه گرامیان