رباعی شمارهٔ ۱۳۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۱۳۴ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۳۴ به خوانش زهرا شیبانی
رباعی شمارهٔ ۱۳۴ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۳۴ به خوانش علی قلندری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
یک چند ز استادی خود شاد شدیم
---
پاسخ: نسخهی تصحیحی محمدعلی فروغی و قاسم غنی همین است: «به»
az khak bar amadim o dar khak shodim.
" به استادی خود " درسته. در اون زمان " به " کاربردی به معنا " از" در دوران ما داشته.
آز خاک در آمدیم و بر باد سدیم درسته. بر باد شدن هم قافیه رو درست می کنه و هم کنایه از هیچ شدنه . امروز هم عبارت برباد رفتن کاربرد داره.
از روز اول تا آخر در حال یادگیری بودیم یک روز به ما یاد دادند و یک رو داشتیم یاد می دادیم ..
در آخر .. از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم می تونه
همزمان دو معنی :
1 بر باد رفتیم و بیهوده شدیم
2 از خاک به روح تبدیل شدیم
بستگی به شما داره شما به نظرتون بعد از زندگی بر باد می ره همه چیز یا بعد از زندگی به چیزی بیشتر و جایی بالاتر خواهید رسید؟
از چاله در آمدیم و در چاه شدیم.
به نظرم این شعر را نباید از دید خودمون تفسیر کنیم با توجه به کلیت رباعیات خیام ومفاهیم ارایه شده در انها این رباعی و اصطلاح بر باد شدیم به معنای پوچ بودنزندگی است .
من برداشتم از این شعر اینه که زیاد به خودمون نبالیم اخرش هیچه یعنی دنیا خیچه یعنی چیز زیادی نمیدونستیم و فکر میردیم خیلی حالیمونه برا اینم یک چندی شاد بودیم
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم
سلام دوستان خیام رو نشناختید البته من رازشو میدونم واین راز در سینه من مخفی میمونه
اما نباید دوستان خیام رو باتوجه به افکارتون تحلیل کنید حقیقت ویژه دیگریست البته حق میدم بهتون
شما در سطحی نیستی خیام شناش باشی
و حقیقت همون چیزیه که خیام اعتراف می کنه و پیری هم نتونسته پردهای جلو چشم خودشو کتار بزنه و برای این همین زندگی و کلام حق خیام تلخ است و خیام دلیلش را به خوبی بیان می کند و بسیار از دانش زیادش گله می کند و درد می کشد نکنه فک کردی تو این زندگی رازها را فهمیدی و پردها را مثل شمس پاره کردی نه هر کجا باورت شد اینا بدون پردها هستن و تو بی خبر از این واقعیت پس نیا بگو با افکار خودتون شما در تکرار کلمه های ذهن خود عاجزی از عقل خودت و منیت شما چنان فراتر از ظاهر زندگیت پیشی گرفته که چنین خود بزرگی سطحی میبینی کمی افتاده تر باش نقش دیگری نباش اگر شما خیام شناسی من کلمه می شناسم و نمی تونی از حقیقت کلام فرار کنی و بیای اعتراف کنی خود رو
اتفاقا خود خیام هم از این قومیت مشهور بوده
جناب خیام شناس
حتما قصد داری بگویی که می از دیگاه خیام مربوط به اسمان و فلک هست و اب الهی!!!
برادر گرامی باید قبول داشت که در هیچ یک از رباعی های خیام نمی توان برداشت عرفانی کرد.
سلام بنظر من زمانی ادبیات در دستان نا اهل بوده و اواخر هم دستان افرادی که سلیقه خود رو اعمال میکردند اما چون بنظر بنده خیام هر چند در قرون وسطا بوده ولی شخصیتی علمی و فلسفی داشته و توجه به این که اجساد بالاخره به ذات خودشون بر میگردن و اصطلاحا خاک میشن پس با اجازه فقط تنها طرز صحیح با تفکرات خیامی از خاک برآمدیم و برخاک شدیم درست هست و بهتره اساتید ادبی در این جور مواقع فکر نوابغ منتقدی مثل خیام رو غلطگیری نکنن و به ایشون نسبت ندهند بله برآمدیم توی لفظ شاید باید به پرواز برسه ولی خیام این طرز فکر رو نداشته و بنیاد عالم رو برفنا میدیده !
خیام عزیز حتما که شخصیت علمی داشتن. در ارتباط با کلمه فلسفی ایشون در چند رباعی قبل گفتن دشنمان ایشون رو فلسفی خطاب میکردن. یعنی میگفتن که فلسفی نبودن. با تشکر
برداشت من درباره بیت اول این بود که در مصرع اول کلمه یک چند به معنای یک تعداد یا بخشی از ما و در مصرع دوم به معنای چند زمانی یا چند وقتی هستش. اینطور که یک تعداد از ما از کودکی و دانش کم توانستیم به مقام استادی و والای علمی برسیم. چند وقتی ازمقام استادی خود شاد و خرسند بودیم .
عزیز درود برشما ومقام استادی برا خداست اما این خدایی با کودکی تمام می شود خیام از کودکان آگاه سخن میگوید اره عزیز استاد خداست و کودک در لحظه لحظه واقعیتش رو فاش میکنه اما این خوشی ازش گرفته میشه توسط ناآگاهی دیگران
سلام بر همراهان همیشگی
خردی به هراس چوب استاد،شد طی
در بی خبری مهرجوانی شد دی
بی آنکه بفهمیم چرا آمده ایم؟
یا آنکه کجا رویم،چگونه یا کی؟
سپاس از همه دوستان