رباعی شمارهٔ ۱۳۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۱۳۱ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۳۱ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۳۱ به خوانش علی قلندری
رباعی شمارهٔ ۱۳۱ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
دوستان چرا اخر میگه که :
اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم
مگه نمیگه وقتی شادم میخورم! خو وقتی معشوق بر دلش نشست که باید خوشحال باشه!!!
دوست عزیز:
شاعر میگه از برای خوشدلی می میخورده نه از روی دلخوشی. یعتی می مایه خوشدلی شاعر بوده است. حالا که یار در بر است، مایه خوشدلی حضور دلبر است و نیازی به می نیست.
همین حرف یعنی خیام گویی عاشق بوده و از برای یار می میخورده :
رسوا به فارسی کهن کیاده میشود و کیادگی رسوایی است
خیام همیشه بساطش براه بوده... این رباعی فقط وصف حس دلبستگیش هست!
میگه که:
گر باده خوری تو با خردمندان خور
یا با صنمی لاله رخی خندان خور
بسیار مخور و رد مکن فاش مساز
اندک خور و گه گاه خور و پنهان خور
به نظر من به این معنی که
من از عشق تو دل خوشم و مست شدم .
و این من با تمام وجودم زمانی که عاشق شدم احساس کردم
خوشا آنان که مهربان را نه بخاطر سرزنش اغیار و یا تحسین آنان میخواهند.
سرو صفتانی که نه از هراس دوزخ یا طمع پردیس رنج میخرند.
خوشا آنان که تنها خواستشان بوسه ای از لب های خداست.
اینجا خیام داره درد و دل میکنه انگار کسی مزاحمش باشه یا غمی بر او مستولی شده که میگه فکر نکنید فقیرم که مشروب نمیخورم یااز رسوایی میترسم که می نمیخورم بلکه چون تو که منظورش همون مزاهم یا غم هست سر دلشه مشروب بهش حال نمیده وداره گلایه میکنه یعنی دیگه با خوردن می دلخوش نمیشم پس نمیخورم . باید توی این موقعیت گیر کرده باشی تا بتونی معنی شعر را درک کنی
در پاسخ به آقای عبدالله عرض کنم که در هیچ جای ادبیات فارسی بر دل نشستن کنایه از ملول کردن و ایجاد مزاحمت نیست بلکه کنایه از عاشق کردن و عاشق شدن هست. پس فرمایششون صحیح نیست
به نظر می رسد که خیام هنگام سرودن این رباعی، از لذت عشق به دلبر و همدمش بسیار احساساتی شده بود.
شک ندارم که پس از پایان آن ماه عسل و سپس یکی دو مورد بگو مگو و سه چهار مورد قهر و آشتی، هنگام پدیدار شدن ماه و زهره در آسمان، باز دیدن می ناب برای آن بزرگوار بهترین چیز بود!
ایکاش او میدانست که تا بشر روی این کره خاکی هست، در سراسر جهان با زبانها و فرهنگهای گوناگون، رباعیاتش را "از برای خوشدلی" خواهند خواند.
روحش شاد که ارزش لذتِ داده ها را میدانست و در هر لحظه ای، آن لذت برایش بهترین بود.
همانطور که آقای عبدالله گفتند من هم فکر میکنم خیام از چیزی ناراحت بوده که این شعر را سروده چون شراب را نمیشه توی مراسم ناراحتی خورد چون حال نمیده مثلا توی عروسی همه مشروب میخورن ولی توی فاتحه کسی مشروب نمیخوره
جناب نوید گرامی،
برخی از درد تنگدستی می میخورند، عده ای از غم و نگرانی اینکه مبادا به خاطر کردار بدشان رسوا شوند، و عده ای دیگر به منظور مست شدن دائمی که خود را از هر مسئولیتی بی حس کنند.
خیام میگوید “اینها دلایل می خوردن من نیستند”، و ادامه میدهد که ”فقط برای دلشاد شدن می میخوردم و اکنون که «تو» (اشاره به شخص) وارد زندگی ام شدی و دلم را شاد کردی، دیگر نیازی به آن ندارم”.
البته برداشت شما و جناب عبدالله را میفهمم و شاید آن درست باشد.
با سپاس
حمید رضا 4 گرامی
افشین خان درست می گویند، لطفا بار دیگر بخوانید.
خانم روفیای گرامی،
جناب افشین بیت اول را معنا نکرده بودند.
اما درباره بیت دوم تفاوت عمده ای بین برداشت خودم و برداشت ایشان نیافتم.
با پوزش، متوجه منظورتان نشدم اشتباهم کجاست.
مردم به این دلایل می نمی نوشند: یا به این دلیل که دستشان تنگ است یا از ترس رسوایی و یا به خاطر عواقب مستی، ولی من به این دلایل نیست که می نمی نوشم، که باید برای می گساری دلیل داشته باشم، برای یافتن شادی باید بنوشم که چون تو بر دلم نشستی شادی از آن منست و من از می بی نیاز.
راست می گویید که جناب افشین بیت اول را معنی نکردند، نمی دانم چرا خیال کردم این معنا که گفتم در توضیح ایشان مستتر است!
پوزش می خواهم.
سپاسگزارم روفیای عزیز که اشتباهم را گوشزد کردید و درستش را توضیح دادید.
بیت اول را اینگونه فهمیده بودم که اگر برای مثال کسی بگوید:
“من غذا را برای مزه اش نمی خورم و فقط برای گرفتن انرژی می خورم”،
و تا کسی توضیح نمی داد، دیگر معنای درستش هرگز به ذهنم نمی رسید.
این ایام بر شما شاد باد.
(:
با سلام
من هم با نظر عبدالله موافقم چون وقتی خیام میگه
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ان دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیرو من نتوانم
چطور ممکنه که مشروب را ترک کنه الا مجبور بشه
آقا نیمای عزیز
نمیگه وقتی شادم، می میخورم بلکه میگه: می میخورم تا شاد و خوشدل بشم. در نتیجه وقتی معشوق کنارش هست ( نهایت خوشدلی) دیگه نیازی به می خوردن نیست.
بسیار از جناب امین کیخا سپاسگزارم که کیاده و کیادگی را به من آموختند . قبلاً نمی دانستم
بعضی کامنت ها رو خوندم - فک میکنم افشین و روفیا مفهوم شعر رو درست رسوندن. تشکر.
معنی این رباعی همان ضرب المثل ما نخورده مستیم هستش
به نام آن مهربان و با ذکر و یاد حکیم گرانقدر
با احترام به همه دوستان و عزیزانی که نظر خودشون رو بیان کردند. احساس کردم باید دین خودم رو با عنوان کردن درکم از این رباعی به حکیم عزیز ادا کنم. قریب به 22 ساله که من در مورد تک تک رباعیات حکیم تحقیق کردم و تامل کردم. همونطور که مستحضرید در مورد حکیم چندین روایت وجود داره عده ای گفتن میخوار بوده عده ای گفتن نبوده عده ای گفتن ریاضی دان بوده و منجم عده ای گفتن شاعر بوده. هر سه این روایت ها درست هستن. حکیم به دنبال اسرار هستی و نیستی شدیدا وابسته به می بوده چرا که در رباعی میگه من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بار تن نتوانم. من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم. این نشون میده که با می زندگی میکرده. اما در رباعی بالا حکیم به بیداری روحانی میرسه و به خداوند نزدیک میشه. و در واقع قطع مصرف میکنه چون از جام الست مست میشه. وجودش سرخوش از عشق خدا میشه و به همین دلیل میگه اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم.
با سپاس از گنجور
پاینده باشید.
درود بر شما
یک آدم مست لا یعقل با چنین اندیشه و جهان بینی که از طرف فلاسفه وبزرگان پس از اون همیشه مورد تحسین قرار گرفته، جور در نمیاد یا باید دایم الخمر مدهوش باشی یا یک فیلسوف این جمع اضداده و امکان پذیر نیست .
شاد باشی
دوستان همانطور که خیام میگه من بی می ناب زیستن نتوانم و تا آخررباعی به این معنی هست که بدون می زندگی براش ارزشی نداره پس تنها دلیلی که دراین لحظه این شعر را میگه اینه که اززندگیش راضی نیست این لحظه و توضیحات را در قبل هم داده ام که دوستان دقت کنند
در اصل این رباعی متعلق به کمالالدین اسماعیل است
خیام ننشسته یه نفس همه رباعیاتشو شب تا صب نوشته باشه
ممکنه اونجا که گفته بدون می نمیتونم تو جوانیش بوده
و این رباعی رو تو 70 سالگی گفته باشه
ذهن مدام در حال رشد کرن
اون زمان نیازش خوردن بوده
الان دیگه نیازی نیست
در کل هرکی هرجور دوسداره برداشت میکنه
]چرا لینکهای ترجمه اشعار رو نمیگذارید به جای اسم خواننده ای که شعر را اجرا کرده؟
سلام منظور از می در اشعار عرفانی چیز دیگریست مایه تأسف است که خیام در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب به عنوان یک شاعر ملحد و شهوت طلب و یک مست لایعقل که تنها شوق او شرب خمر و برخورداری از لذات دنیوی است، شناخته شده است. و این همان اشتباه رایجی است که به طور کلی در باب تصوف رخ داده است. در حقیقت مردمان خیام را (با قیاس به نفس) از دیدگاه خود نگریسته اند
سؤالی که اغلب طرح می شود، این است که پس از این همه مدح و ثنای شراب و عشق در رباعیات چیست؟ پاسخ این است که این الفاظ و نظایر آن استعارات و کنایاتی است که در زبان صوفیان معانی خاص دارد و از جمله شراب و مستی کنایه از لذت روحانی است و عشق پیوند درستی و اخلاص و ارادت و بندگی انسان در پیشگاه معشوق ازل است.
خیام دانش و معرفت خود را به جای آشکار کردن در پرده های گوناگون مستور داشته (و پرده از اسرار نهان بر نداشته است) و تصور غربیان از خیام به عنوان مردی بیکاره و عیاش تصوری باطل و بیهوده است؛ زیرا این همه خرد و حکمت در رباعیات با آن درجه از کم عمقی و ظاهرپرستی در تناقض آشکار است.
رباعیات خیام زبان عاشقانه ندارن، زبان خیام زبانیه مثل زبان ریاضی، عاری از احساس و تغزل؛ زبان شعر خیام مثل تیغ جراحی میبره و میره، اندرز میده اما نه مثل سعدی با زبان شیرین و لطایفالحیل، بلکه برنده، مهلک، مثل شوک دادن در اتاق عمل؛ در پی اون هست که مخاطب رو به خودش بیاره، هان، هش دار، آگاه باش و...
اما در عین حال تعداد اندکی رباعی عاشقانه و تغزلی هم راه پیدا کردن در رباعیات خیام که بنظر میرسه باید با دیده ی تردید بهشون نگاه کرد.
در بین اون ۱۳ رباعی مونس الاحرار که میشه گفت معتبرترین رباعیات منتسب هستن تنها یک رباعی هست که کمی به تغزل نزدیک میشه که اونهم بلافاصله جاش رو به همون زبان تنبهی میده. اونجا که میگه:
وقت سحر است خیز ای مایه ی ناز
نرم نرمک باده خور و چنگ نواز
کانها که بجایند نپایند بسی
وانها که شدند کس نمی آید باز
میدونیم که یه عاشق هیچوقت نمیاد معشوقش رو نصیحت کنه که : پاشو می بخور تا نمردی🙂😉
بقول حافظ: هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
پس در اینجا هم زبان خشک فلسفی زبان تغزل رو به حاشیه رونده و نمیتوان زبان تغزل و عشق ورزی حافظ وار استنباط کرد
و احتمال میره این رباعی تغزلی از خیام نباشه (من می نه ز بهر تنگدستی نخورم...)
با درود فراوان،
نمی دانم که متن شعر فوق از کدامین منبع و مرجع و یا نسخه دستنویس یا چاپی و غیره است، اما اشتباهی که در مصرع آخر بیت دوم اتفاق افتاده، کل رباعیات را زیر سؤال می برد!
نادرست: اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم
درست: اکنون که تو در برم نشستی نخورم
با آرزوی بهترین ها
با سلام با توجه ب معنیهای زیاد برای بیت اخر خواستم نظرمو بگم،بنظرم بیت دوم دو معنی بیشتر نمیتونه داشته باشهیک میگه من شراب و برای شاد بودن میخوردم الان ک تو دلم نشستی دیگه نیاز ب شرابم ندارم و معنی دوم میگه من شرابو برای شاد بودن میخوردم الان ک شما تو دلم نشستی و از همیشه شاد ترم نخورم؟؟؟
به نظر من این شعر رو خیام نگفته و اصلا به حال و هوای اشعار خیام نمیخوره
برای مثال به این رباعیات توجه کنید
برخیز بتا بیا ز بهر دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم
زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما
یا در جای دیگری میفرمایند
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
سلام بر عزیزان و یاران
مجنون ز فراق لیلی اش مجنون شد
وز هجر, هزار قلب عاشق خون شد
شادی منم از می و مطرب نبود
یار آمد و غم ز ملک دل بیرون شد
سپاس از عزیزان