رباعی شمارهٔ ۱۲۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۱۲۶ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۲۶ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۲۶ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۲۶ به خوانش علی قلندری
حاشیه ها
تا چند اسیر عقل هرروزه شویم....
این عقل هرروزه که در این رباعی به آن اشاره شده با آن عقل کلی که انسان را از آسیب حفظ میکند ویا اورا براه درست میبرد تفاوتی دارد که تو جه به آن سوءتفاهم بین اهل معرفت و دیگران را برطرف میکند مولوی درین باره گفنه:
عقل دو عقل است اول مکسبی
که درآموزی به مکتب چون صبی
عقل دیگر بخشش یزدان بود
چشمه آن درمیان جان بود
عقل مکسبی یا عقل روزمره یاعقل معاش گاه حیله گرانه است وراه ارضای تمایلات خود خواهانه وسوء استفاده را نشان میدهد ودر بعضی دراثر آموختگی وتجربه قویست این عقل است که اهل معرفت به آن بها نمیدهند وگرنه عقل عالی که به قول مولوی بخشش یزدانست و راه وچاه را نشان میدهد اسارت بار یا مذموم شناخته نمیشود
به گفته خیام در این رباعی (که البته مستقل از گفته های مولوی است) یا بایستی اسیر عقل هر روزه شد، یا انکه کاسه می را چسبید پیش از آنکه کوزه شد! همین.
منظور از "عقل هر روزه" گرفتاری روزمره است. عقل در اینجا به معنی نیروی درک و فهم نیست. عقل = بستن دست و پا، بندی که با آن زانوی شتر میبندند.
درود فراوان به ادیبان بزرگ منش.تنها اندکی خواندن و نوشتن میدانم ،با این مهم به راحتی پند و اندرزهای حکیمانه را درک میکنم ،خیام مرد بزرگ اندیشه پاک ایرانی چه به رایگان و چه به اسانی پند و اندرز میکند ! زمانه ای که رقص و آواز برای فرد درامد میسازد ،این بارگاه نیشابور خیام و عطار حقیرانه هست ،اگه کسی پیدا بشود و آستین بالا بزند و برای این دو دانشمند و حکیم بی همتای روزگار بارگاهی در خور بسازد ،چه کم کاری کرده است در برابر این دو ابر مرد بشریت ،،ما کوتاهی کرده ایم و میکنیم . گنجور محترم دستی بالا کن و جهانیان را شریک کن که همه ادیبان و روشنفکران به میدان خواهند امد.
دوستان عزیز به جان هر کسی که دوست دارید دست از سر خیام بر دارید و او را با محمد بلخی ملقب به رومی یا عطار مقایسه نکنید. خیام یک نابغه دانشمند بوده و در زمان حال زندگی میکرده و اعتقادی هم به مذهب و عرفان و زندگی بعد از مرگ نداشته است. بلخی و عطار اعتقاد به مرگ و زندگی بعد از مرگ داشته اند که از نظر نابغه ای مثل خیام بطور کلی غلط و بچه گانه است.
این عقل که در ره سعادت پوید
روزی صدبار خود تو را می گوید
دریاب تو این یک دمه وقتت که نه ای
آن تره که بد روند و دیگر روید
سلام بر دوستان
دنیا نکند وفا مبندش دل را
بی رنج کجا گنج دهد عاقل را؟
هشدار، که بیهوده نبازی عمرت
ور نه بخوری حسرت بی حاصل را
سپاس از عزیزان
گویا خیام عقل رو خیلی پیش پا افتاده در نظر میگرفته و این عقل فضول پیشه و مزاحم رو بند میدونسته و جواب رو می خوردن و مدهوشی که از نظر بنده چه این شراب چه اون شراب جفتش جوابه البته که نظر بندس شاید منظور چیز دیگریست که حاشیه ها و نظرات دوستان و بنده هم همه زاییده ذهن خودمان است ک میفرماید هر کسی از ظن خود شد یار من بخش آخر رو گفتم که ناگفته نمامد بعض دوستان نظراتشان را حکم حق میدانند درهر صورت با دین یا بی دین تکبر تکبر است

خیام