گنجور

رباعی شمارهٔ ۱۲۷

چون نیست مقام ما در این دهر مقیم
پس بی می و معشوق خطائیست عظیم
تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیم
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون نیست مقام ما در این دهر مقیم
پس بی می و معشوق خطائیست عظیم
هوش مصنوعی: از آن جا که ما در این دنیا جایی ثابت و دائمی نداریم، بنابراین بدون experiencing عشق و خوشی، ایراد بزرگی خواهد بود.
تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیم
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم
هوش مصنوعی: تا کی من همچنان به امید و ترس از گذشته و آینده زندگی کنم؟ وقتی من از این جهان بروم، دیگر نه به گذشته و نه به آینده چیزی باقی نخواهد ماند.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۱۲۷ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۲۷ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۲۷ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۲۷ به خوانش علی قلندری

حاشیه ها

1388/01/31 01:03
علی

خیام در دو بیت تمام مهم ترین سوالات فلاسفه را مطرح کرده و به همه آنها پاسخ داده است. چینش کلمات و بار مفهومی آنها و زیبایی کلمات آن قدر فوق العاده است که آدم را به وجد می آورد!

1388/08/14 15:11
محمد

شاید جالب باشه که بدونید یکی از معانی قدیم،خدا و یکی از معانی محدث قران است

1389/09/06 06:12
فرهاد

علی جان، احسنت! برای اهل دریافت، همان بیت اول هم کفایت میکند.

1389/11/26 11:01
پرستو شرکت

طبق لغتنامه دهخدا محدث یعنی آنچه بعداً بوجود آمده و جدید است...د نقطه مقابل قدیم به کار رفته است......عجب هنری دارد خیام که در دو بیت کوتاه معانی بلندی را این چنین موجز بیان کرده است. روحش شاد

1393/01/20 22:04
فرهاد

زیبا گفتی محمد.
با این ترتیب رباعی اینگونه معنی میدهد:
چون ما در این زمانه/دنیا همیشگی نیستیم، بی می و معشوق بودن نادرست است.
تا کی امیدم به خدا باشد یا از قرآن بیم داشته باشم، آنگاه که از درگذرم محدث یا قدیم بودن جهان اهمیتی ندارد.

1394/01/07 19:04
محمد بی غم

به نظر من مصرع آخر باید به این شکل باشه تا وزن عروضی رعایت شده باشه:
چون من روم از جهان چه محدث چه قدیم

1394/11/06 20:02
mhdbig

محدث و قدیم اشاره ای به قرآن و خدا ندارد
طبق نظر دو گروه از فلاسفه جهان یا باید محدث باشد یعنی زمانی نبوده و سپس بوجود آمده و یا قدیم باشد یعنی به عنوان یک اصل ازلی وجود داشته باشد و خیام تفکرات این دو گروه را بیهوده خوانده و متذکر می شود که گذشته ی ما مهم نیست و باید فرصت حال را به غنیمت شمرد مشابه آنچه در دیگر رباعیات خود بیان می کند

1394/12/14 14:03
فرهاد

جناب mhdbig در مصرع 4 محدث و قدیم همان نظریه فلسفی پیدایش جهان هستند که خیام گفته اهمیت نداند پس از مرگ. اما محدث و قدیم در مصرع 3 نمیتواند به معنای نظریه فلسفی پیدایش جهان باشد چون نمیتوان از نظریه فلسی ترسید یا به آن انید داشت. در مصرع 3 میگوید به ترسی از (عزاب سفارش شده در) قران ندارد و با امید (بخشش) خدا هم نیست

1395/01/20 04:03
فرهاد

با پوزش از اشتباههای تایپی، حاشیه بالا را تصجیج میکنم:
جناب mhdbig در مصرع 4 محدث و قدیم همان نظریه های فلسفی پیدایش جهان هستند که اشاره فرمودید و خیام گفته اهمیت ندارند پس از مرگ. اما محدث و قدیم در مصرع 3 نمیتوانند به معنای نظریه های فلسفی پیدایش جهان باشند چون نمیتوان از نظریه فلسی ترسید یا به آن امید داشت.
محدث و قدیم در مصرع 3 قرآن و خداوند هستند، و مصرع سوم میگوید: ترسی از (عذاب سفارش شده در) قرآن ندارد و با امید (بخشش) خداوند هم نیست

1395/01/20 04:03
فرهاد

جایی که تصحیح تصجیج میشود!
با سپاس از دست اند کاران محترم گنجور درخواست میکنم رنگ فونت متن در پنجره حاشیه نویسی را از خاکستری به سیاه تغیید دهند زیرا خاکستری روی زمینه نارنجی خوانا نیست و اشتباه ها در هنگام نوشتن کمتر به چشم میایند.
با سپاس دوباره.

1395/02/23 01:04
میتی

بهتر نیست که بجای آرزوی شادی روح خیام به گفتن یادش گرامی اکتفا کنیم. خیام در رباعیاتش کوشیده خرافه را بزداید و در نهایت یک باورمند دینی نبوده است. کسانی که با مطرح کردن مقوله های دینی سعی در دگرگونه نشان دادن اندیشه خیام دارند میخواهند رشته های خیامی را پنبه کنند. خیام اگر اتئیست نبوده باشد، حداقل اگناستیک بوده است واگر در جاهائی به خدا ، گردون و فلک اشاره میکند جز برای نشان دادن پوچی و خاری آنان در اندیشه اش نیست. اندیشه مولانا نیز هیچ سنخیتی با خیام ندارد گر چه در مقاطعی او نشانه ها ی اگناستیکی بروز میدهد ولی آنها ناخالص و آغشته به باورهای هپروتی هستند.

1395/02/23 03:04
آب

خیام عزیز، روحت شاد.

1397/06/18 20:09
مارشال

خیلی روشن بیان میدارد که اگه توانستی با می راستی یا مستی راستی کن ،بند عقل را از اندیشه باز کنی و دو روز عمر کوتاه را شاد و خرسند باشی م به هم نوعان خود نه تنها بلکه به هستی شادی بخشی ،بیهوده زندگی نکردی ،مگر نه ،چه باشیم و چه نباشیم دنیا فرقی براش نمیکنه ،جریان مگس و کوه دماوند ،دماوند از بود و نبود مگس سبک و سنگین نمیشود ،تلاش کن شاد باشی و اندیشه خود را با عقل انسانی بند نکنی عقل درون مایه ای از صفات بد شیطانی دارد ،می و مستی تو را میرهاند از فریب و نیرنگ عقل انسانی و با معشوقه شاد و شادیبخش میشوی ،دنیا ارزش بیم و امید نداره از رفتار و کردار و پندار انسانی.

1398/06/10 10:09
ساکت

در کتاب مونس الاحرار تألیف 730 هجری مصرع اول چنین ضبط شده است: جاوید نی‌ام چو اندرین دهر مقیم

1398/06/10 10:09
ساکت

به دو دلیل در اصالت و انتساب این رباعی به خیام کمتر میتوان تردید کرد. اول آن که این رباعی یکی از سیزده رباعی موجود در کتاب مونس الاحرار به عنوان یکی از منابع کهن و نزدیک به زمان زندگی خیام است و دوم آن که مضمون این رباعی با بسیاری دیگر از رباعیات خیام سازگار و مشترک است. منظور ما از این مضمون مشترک همان توجه به موضوع مرگ و نابودی انسان و زندگی کوتاه و موقت او در این جهان است. اکنون اگر به این واقعیت توجه شود که زندگی ما در این جهان موقت و غیرابدی است و تنها یک بار در آن قدم میگذاریم در چنین شرایطی پرهیز از می و دوری گزیدن از معشوق خطایی بزرگ و جبران‌ناپذیر خواهد بود. در مصرع سوم نیز معنی دو کلمه قدیم و محدث به ترتیب خالق و مخلوق میتواند باشد، چرا که قدیم یکی از نامهای خدا و محدث (حادث شده) یکی از صفات بشر شمرده میشود. بنابراین معنی بیت دوم چنین خواهد بود: تا کی به امید خالق یا بیمناک از مخلوق باشم، چون با رفتن من، چه این جهان حادث و نوپدید و چه قدیم و ازلی باشد، چیزی باقی نخواهد ماند.

1398/09/14 11:12
ساکت

لطفا از کانال تلگرامی من با عنوان همراه با خیام دیدن فرمایید به آدرس:
پیوند به وبگاه بیرونی

1398/11/18 16:02
احمد نیکو

چون نیست مقام ما در این دیر مقیم
پس بی می و معشوق خطائیست عظیم
تا کی ز قدیم و محدث ای حکیم
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم

1399/12/28 01:02
محمدرضا اسمعیلی

به نظر بنده هم منظور خیام در این رباعی از محدث و قدیم دقیقا قرآن و خدا هستند.خیام چندین بار دیگر این گونه مسائل را بیان می کند:
فارق ز امید بخشش و بیم عذاب
آسوده ز خاک و باد و از آتش و آب

1402/03/19 23:06
حبیب شاکر

سلام بر همنفسان عاشق 

دنیا اگرش دل ندهی دلگیری 

ور دل بدهی نمی توان بر گیری 

مانند غریق  تشنه در اقیانوس 

چه آب خوری یا نخوری می میری 

سپاس از هم یاران